گزارشی میدانی از وضعیت زباله گردان؛
جستجوی یک لقمه نان وسط جهنم
هرکس را که بخواهند از عقوبت عمل زشت و یا گناهی بترسانند، وعده جهنم را به او می دهند" مکانی محصور در میان آتش و بدترین سیاهی ها، همراه با متعفن ترین بوهایی که نفس را هر لحظه بند خواهد آورد، آب های جاری کثیفی که از شیرابه لجن زار و آشغال و ....خواهد بود و تو مجبور هستی در میان آن ها زندگی کنی ..." و کسی باور نخواهد کرد که همه روزه در نزدیکی ما زیر پوست این شهر، هزاران آدم وسط جهنمی واقعی مشغول پیدا کردن یک لقمه نان هستند...
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، آنچه از گفتههای کارشناسان برمیآید این نکته مهم است که زباله گردی برعکس وجه زشتی که در جامعه دارد، اما بسیار درآمدزاست و پس باید افراد زباله گردی که زمان زیادی از زندگی خود را در سطلهای آشغال سپری میکنند، افراد متمولی باشند...
قطعاً گفتگو با افراد و اشخاصی که به دید جامعه آسیب و معضل هستند، کار آسانی نیست و اسفبارتر اینکه مورد صحبت ما کودکان، نوجوان و زنانی باشند که در مقابل چشم دهها نگاه توهینآمیز مجبور باشند، روزی خود را به دست آورند...
تخممرغهای شانسی امین در مخازن خاکستری زباله
امین پسر ۹ ساله زباله گردی است اگر سیاه و کثیفی صورتش را پاککنی، نهایت ۱۳ سال بیشتر ندارد. جثهاش آنقدر لاغر و ضعیف است که بهراحتی میتوان طول و عرض استخوانهای دستش را به چشم دید، شلوارش چندین سایز از خودش بزرگتر است و پر از وصلهپینه، وقتی میپرسم چرا این گونیهای سنگین زباله را به این سختی حمل میکنی در پاسخ میگوید: تمام روز را به تمام مخازن زباله خیابانهای شهر سرمی زنم تا روزی خانوادهام را به دست آورم، جنس هر چه سنگینتر باشد روزیاش بیشتر، چه اهمیت دارد که چقدر وزنش زیاد باشد...
او ادامه میدهد: باید خیلی مواد پلاستیکی جمع کنم تا تنها بتوانم نان بگیرد و اگر شانسم زیاد باشد شاید خرج سیبزمینی و تخممرغ را هم دربیاورم.
به امین که نگاه میکنم گویی مخازن خاکستری رنگ زباله برای او حکم همان تخممرغهای شانسی و لپلپهای رنگارنگ را گرفته که با محتویات کثیفی پرشده است...
تأمین معاش فرزندانم مرا مجبور به زباله گردی کرد
خیلی نیاز به جستجو ندارد یکی دو خیابان را که پا زدم، زن جوانی سر در زبالهها برده و مرتب زبالهها را زیر و رو میکرد و با وسواس و ممارست در بین آنهمه مگس و شیرابه قوطیها، بطریها و کاغذها را جدا میکرد، نزدیکتر که میشوم سرش را بالا میآورد و با چهره برافروخته نهیبم میزند و میگوید: «نگاه کردن به بدبختی دیگران، دیدن ندارد...
از او میپرسم " چرا این کار" او به تمسخر میگوید: مدیران جاخالی نکردهاند که من بنشینم... چه کسی حاضر است یک بیوه را حتی برای کلفتی به خانهاش راه بدهد...شما جای من نیستی، پس قضاوتم نکن... برای تأمین معاش فرزندانم مجبورم...»
شکم گرسنه خوراکی تمیز و کثیف نمیشناسد
پسر جوان خمیده پشت دیگری همزمان به مخزن نزدیک میشود و سر در زبالهها میکند و چیزی را در دهانش میبرد و شروع به خوردن میکند، سنگینی نگاهم باعث میشود که برگردد و بگوید: «شکمگرسنه، خوراکی تمیز و کثیف نمیشناسد... و به جستجویش در میان زبالهها ادامه میدهد.»
هرچقدر گونیها سنگینتر باشد، صاحبکارمان بیشتر انعام میدهد
در یکی از محلههای مرفه شهر در حال جستجو هستم که " ایوب" را میبینم، گونی پر در کنارش است و عجله هر چه تمامتر مشغول جستجو در یک مخزن است، به بهانه کمک نقدی جلو میروم و به هزار زحمت به سؤالهایم جواب میدهد، وقتی از او درباره چگونگی کارش میپرسم، میگوید: «فعالیت ما به شکل گروهی است، همانند یک تیم فوتبال ما برای فردی به اسم "رحیم" کار میکنیم، همهروزه صبح زود 10 تا 12 نفر محدودهای از هر محله را انتخاب میکنیم و با یک گونی که از قبل تهیهکردهایم رهسپار خیابانها میشویم، بعدازاینکه گونیهایمان پر از زباله میشود به محلی که صاحبکارمان مشخص کرده، میرویم و او با یک وانت میآید و زبالهها را در داخل آن میگذاریم و همراه صاحبکارمان به یک سوله تفکیک زباله میرویم و در آنجا هر یک از بچهها گونی خودش را تفکیک میکند و به شکل جداگانه پلاستیک، آهن، کاغذ و... را وزن میکنیم و پولمان را از صاحبکار تحویل میگیریم.»
امثال ما فقط پادو هستند، پول اصلی به جیب صاحبکارها میرود
از ایوب درباره اینکه روزانه چه میزان درآمد دارد، میپرسم؟ پاسخ میدهد: «درآمدمان مشخص نیست، اول هفته درآمدمان بسیار پایین است، اما آخر هفته یعنی پنجشنبه و جمعه به دلیل اینکه مردم مهمانی دارند زباله بیشتری تولید میکنند و از سوی دیگر مأموران شهرداری نیمههای شب آخر هفته در معابر نیستند و ما بیشتر زباله خشک جمعآوری میکنیم، درمجموع بین 30 تا 50 هزار تومان درآمد روزانهمان است، اما سود اصلی به جیب صاحبکارهایمان میرود و ما فقط پادو هستیم.»
شدت وخامت اوضاع جایی نمود بیشتری پیدا میکند که فرد زباله گرد که در واقع یک ناقل فعال در شیوع انواع بیماریهای عفونی است نهتنها خود را در معرض شدیدترین خطرهای جسمی و سلامتی قرار میدهد بلکه جامعه نیز خودآگاه و ناخودآگاه به دلیل تماس مستقیم و یا غیرمستقیم با این افراد در معرض بیمارها قرار دارند و مهمتر آنکه فراوانی شیوع زباله دزدی نهتنها مرد و زن نمیشناسد بلکه متأسفانه این روزها بهوفور میبینیم که شمار زیادی از کودکان و نوجوانان کار سر در مخازن و سطلهای اشغال کرده و به جثه کوچک خود، زباله را به امید یافتن غنیمتی، جستجو و کنکاش میکنند.
ارسال نظر