نه مرگ هرکسی است
برای ادبیات و جماعت مشتاق آن هیچ خبری ناگوارتر از مرگ یک نویسنده نیست خاصه اینکه نویسندهای جوان باشد و به طراز ذوقهای سلیم و سنجش و باور صاحبنظران اندیشه مدار، میتوانست در عرصهی نوشتن، قلمی نویسا و صاحب تأثیر داشته باشد. مرگ نویسندهای اگر چنین باشد به قول همنفس صاحب اندیشهمان، «نه مرگ هرکسی است»، ازاینرو داغ و درد چنین فقدانی برای ادبیات همواره سخت و جانکاه بوده است.
خبرگزاری موج هرمزگان|یدالله شهرجو، برای ادبیات، این روزها خبرهای ناگوار اندک نیست. از اوضاع آشفته خودساخته تا جریان چاپ و نشر و ازدیاد لجامگسیخته آمارهای کمی در این عرصه وارونه و ... اما برای ادبیات و جماعت مشتاق آن هیچ خبری ناگوارتر از مرگ یک نویسنده نیست خاصه اینکه نویسندهای جوان باشد و به طراز ذوقهای سلیم و سنجش و باور صاحبنظران اندیشه مدار، میتوانست در عرصه نوشتن، قلمی، نویسا و صاحب تأثیر داشته باشد. مرگ نویسندهای اگر چنین باشد به قول همنفس صاحب اندیشهمان، «نه مرگ هرکسی است»، ازاینرو داغ و درد چنین فقدانی برای ادبیات همواره سخت و جانکاه بوده است.
«وهاب» یا همان «عبدالوهاب نظری» را اولین بار در سالهای ابتدایی دههی هشتاد دیدم در برنامهی ادبی که دوست شاعرمان، «سعید آرمات»، پنجشنبه آخر هرماه در سالن «فرهنگسرای طوبی» بندرعباس برگزار میکرد، وهاب با شوق و ذوق وافری در آن برنامهها حاضر بود و دو سه باری هم داستان خواند. از داستانهایش پیدا بود خشتهای آغازین را پی میگذارد اما جسور و جستجوگر بود.
بعدها دوباره فرصت شد او را خارج از آن برنامهها هم ببینم. جدلهای کلامیاش با سعید برایم جالب بود و دلیلهایی که آرمات برای قانع کردن او مطرح میکرد؛ و عجیب اینکه بهسختی میپذیرفت و قانع میشد؛ گاهی هم نمیشد، تمام این صحنههای مرور شده را وقتی کنار هم میگذاشتم کافی بود تا باور کنیم یک نویسنده دارد متولد میشود.
ادبیات نوشتاری در هرمزگان، سایهی سنگینتری از شعر را در غالب دورهها بر خود احساس کرده است؛ اما این بدان معنا نیست که شکلهای دیگری از نوشتار، خاصه داستان، منفعل بماند. ادبیات داستانی حتی در شروع شکلگیری ادبیات مدرن هرمزگان در دهه چهل، حضوری محسوس دارد. از دهه هفتاد که میتوان شتاب جریان نو و امروزی را در ادبیات هرمزگان بیش از دهههای گذشته مشاهده کرد بازهم ادبیات داستانی حضوری ملموس دارد. خودنمایی ادبیات داستانی در هرمزگان غالباً با چهرههای جوان و تازه از راه رسیدهاش دیده میشود؛ و عبدالوهاب نظری هم یکی از همین چهرههای جوان بود که در سالهای آغازین دههی هشتاد کارش را شروع میکند. پس از یک دهه اولین مجموعهی داستانیاش را با عنوان «خستهام، فقط همین» توسط انتشارات افکار، چاپ و منتشر میکند؛ و در ادامه کار به فاصلهای کمتر از یک دهه، مجموعه داستانی دومش را با عنوان «بالش ابری» برای چاپ به انتشارات نیماژ میدهد و دریغ اینکه عمر نازنینش برای دیدن چاپ این مجموعه قد نمیدهد.
مرگ عبدالوهاب نظری، در پانزدهم دیماه جاری، مرگ نویسندهای جوان بود که تنها سیوسه سال سن داشت، پس از مرگ «عباس عبدی» در روزهای آغازین آذرماه امسال، دومین تراژدی تلخی بود که جامعهی ادبی هرمزگان را بهسختی متأثر کرد. او همچنان میتوانست با ذهن خلاق و جستجوگرش، ارادهای که حتی شرایط سخت جسمانیاش را پسزده بود، بنویسد و تأثیرگذار باشد. روحش شاد و یادش مانا.
ارسال نظر