در پس شکایات مردمی از رفتار برخی از پزشکان کرمانشاه:
پزشک سالاری و دیگر هیچ!
واقعیت امروز جامعه پزشکی ما از یک شغل مقدس در اکثر موارد به یک منبع مطمئن درآمدزایی بدل شده است و بنا بر هشدار مدیرکل آموزشوپرورش کرمانشاه، تمایل دانش آموزان در گرایش به رشته پزشکی بشدت بالا رفته و دلیل آنهم تفکر والدین از حرفه پزشکی بهعنوان منبع درآمدی مطمئن و بالا است...
به گزارش شیما فتحی خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، واقعیت امروز جامعه پزشکی ما از یک شغل مقدس در اکثر موارد به یک منبع مطمئن درآمدزایی بدل شده است و بنا بر هشدار مدیرکل آموزشوپرورش کرمانشاه، تمایل دانش آموزان در گرایش به رشته پزشکی بشدت بالارفته و دلیل آنهم تفکر والدین از حرفه پزشکی بهعنوان منبع درآمدی مطمئن و بالا است؛ اشخاصی که بهواسطه گذراندن چند واحد تخصصی در خصوص یک یا چند عضو از بدن، به خود و حقالزحمههای میلیونیشان آنچنان غره میشوند که گویی جامعه نیازمند آنان است نه آنها به اعتماد جامعه.
نگاه تحقیرآمیز برخی از دکترها به بیمار، صرف کمترین زمان ممکن برای معاینه و گفتگو با آنان در حداکثر سه یا چهار دقیقه درحالیکه بر اساس قانون و حتی عرف عادی یک ارتباط دوسویه حداقل ۱۵ دقیقه لازم است که فرد بیمار بتواند مشکلات بعضاً خصوصیاش را در محیطی آرام و بی استرس به پزشک معتمدش عنوان کند، حالآنکه متقاضی پس از ساعتها انتظار برای رؤیت پزشک، در میان چند مراجعهکننده دیگر مجبور است دردش را بازگو کند.
طرف دیگر کسب درآمدی برای برخی از این دکترها به این شکل است که با پاسکاری درآمدی بین آزمایشگاههای پزشکی و کلینیکهای خصوصی، بیمار برای فهمیدن درد و ادامه روند درمانش مجبور است به مراکزی که دکتر تعیین کرده، مراجعه کند.
تبدیلشدن مطبهای پزشکی به داروفروشیهای خصوصی از سوی برخی از این بهاصطلاح درمانگران، سیل بیرویه انواع و اقسام تبلیغات غیرقانونی که با عناوین جذابی همچون عملهای زیبایی، انواع و اقسام بوتاکس ها، مشخص کردن جنسیت نوزاد قبل از تولد و ... تنها مجموعه محدودی از عواملی است که در عین درآمدزایی برای برخی از دکترها، جو اعتماد جامعه را به این اقشار بهشدت پایین آورده و اینگونه میشود که فرد تا به قولی مرگ را جلوی چشمانش نبیند، حاضر به مراجعه به پزشک نیست، از ترس آنکه با تراشیده شدن دردی نهتنها بهبود نمییابد بلکه مال و زندگی خود و خانوادهاش هم به باد فنا میرود.
تابهحال این جمله را بسیار شنیدهایم که "خدا نکند، هرگز گذرت به دکتر و دوا و درمان بیفتد" که البته نوعی دعا سلامتی محسوب میشود اما آنچه در یک گزارش میدانی از درمانگاههای مختلف سطح شهر کرمانشاه تهیه کردم، ورای مشکلاتی که یک فرد در اثر درگیری بیماری با آن دستوپنجه نرم میکنند، ابراز نارضایتیهایی است که در محیط این مراکز و برخورد پزشکان معالج با بیمار انجام میدهند که در گفتگوهای مختلف عنوان میشود....
ساعت سه بعدازظهر است و محیط عمومی درمانگاه مملو از جمعیت، خیلیها سرپا ایستادهاند و عدهای هم به میزهای رزرو ویزیت هجوم آوردهاند، آقایی که صورتی کاملاً برافروخته دارد، با صدای بلند درد دلش را عنوان میکند: «خدا شاهده اگر به خاطر حالوروز این بچه نبود و خودم مریض بودم میگذاشتم بمیرم و سروکارم اینجا باز نشه... آخه مردم چه گناهی کردن که آقا یا خانم دکتر مخارج مطبش درنمیاد... دیروز ساعت شش عصر این طفل معصوم با حال وخیم آوردم میگن نوبتدهی فقط ساعت سه انجام میشه و برو فردا بیا... میگم بچم داره از دستم میره ... آدرس مطب دکتر نشانم میده و میگه اگه حالش خیلی بده ساعت 7 ببرش مطب خصوصی...»
مادری که دستان فرزندش را محکم گرفته ادامه می دهد:« وقتی به هر کدام از آقایان دکتر مراجعه میکنی، انگار دارند با یک آدم نفهم و بیچاره حرف میزنن... اصلا بهت اجازه نمیدن راجع به دردت حرف بزنی... یکی نیست بهشان بگه بنده خدا، همه پول و درآمدت که مطب آنچنانی میگیری و ماشین آنچنانی سوار میشی همش از جیب ماهاست که برای یکبار دیدن و مثلا معالجه، خدا تومان پول مجبوریم پرداخت کنیم...»
خانم دیگری که چند برگه آزمایش دستش است، آنطرف تر لب به گلایه باز میکند و می گوید: «با هزارتا منت و بدبختی وقت میگیری از فلان متخصص، یک نصف روز باید بنشینی تو نوبت، تازه وقتی میخوای دکتر را رؤیت کنی، سه تا بیمار دیگه همزمان وارد میشن و در کل 10 دقیقه هم برات وقت نمیزارند، ببینن چه درد و علائمی داری... سریع برگه پر میکنند که "برو آزمایشگاه "... آخه برادر من اول ببین درد من چیه، کجام مشکل داره، بعد درآمدزایی کن.... خدا میدانه از سه ماه پیش تا حالا برای یک کمردرد ساده هفت بار رفتم آزمایشگاه، سونوگرافی، ارتوپدی، رادیولوژی و...»
خانم جوان دیگری ادامه می دهد: «والا من به عمرم ندیدم که دکتر خودش هم داروفروش باشه... دیروز رفتم پیش یه متخصص زنان، با کلی دنگ و فنگ و منت فرستادن بین بیمار رفتم خانم دکتر رو ببینم، اول اینکه اصلاً خودشان افتخار معاینه نمیدن و وردست دارند، بعدم با علائمی که کمکش گفته میگه برو پیش ویزیتور کارت بکش و این ژلی رو که خودم اینجا بهت می دم رو مصرف کن... قابل نداره 120 هزار تومان...»
زوج جوان دیگری که هنوز سرپا هستند، به جمع ما اضافه میشوند، همسرش می گوید: «همسر من فقط یک تست بارداری داده و میخاستم از درستی جواب مطمئن شوم... پیش ماما رفتیم، قبل از اینکه جواب آزمایش رو ببینه برگه داده میگه برو وقت بگیر ... صندوق رفتم میگه 10 هزار تومان، میگم دفترچه درمانی دارم، میفرمایند "حق ویزیت ماما شامل دفترچه نمیشود؛ آقا چه وضعیتی که برای مردم درست کردن...»
گفتگو از یکی دو صندلی بهردیف های عقبی و جلویی هم کشیده میشود؛ آقایی میانسال و البته رنگپریده بهزور عصا خودش را به جمع ما میرسند و می گوید: «برادر من کجای کارید، من دو روز است از شهرستان آمدهام و آواره یک سونوگرافی سادهشدهام... دیروز ساعت 8:15 دقیقه با مینیبوس رسیدم درمانگاه، میگن پذیرش نداریم برو ساعت 2 بیا، تا ظهر تو خیابان سرگردان بودم، ساعت 2:30 رسیدم میبینم در درمانگاه بسته است، رفتم یه گوشه نشستم تا درباز شه ... 3 تو درمانگاه بودم، بازم میگه سقف پذیرشم پرشده برو فردا 7 صبح اینجا باش... به خدای بالاسر ساعت 6 صبح تا 8 دم درمانگاه لرزیدم تا درباز شده و بالاخره نوبت به هم دادن... خدا را خوش میاد، دردم درماننشده هیچ داشتم از سرما میمردم... فقط من تنها هم که نبودم صد نفر دیگه مثل من هستند...»
خانم دیگه ای لب به شکایت باز میکند و می گوید: «اینجا باز بهتره، تو رو خدا یه سری به اورژانس بیمارستان کودکان و درمانگاههای دیگه بزنین، ببینین چه خبره... خدا شاهده آدم سالم بره اونجا صدتا مریضی میگره، چه برسه به مریض... خود من دهها بار به مسئولش اعتراض کردم... اصلاً محلمان نمی زارن... تا صداتم بلند بشه، فوری نگهبان خبر می کنن ... آخه این انصافِ....»
درد دیگری که با تاکید از سوی یک خانواده شهرستانی عنوان شد این بود که « با تشخیص اشتباه یک خانم مثلا پزشک که وقتی بچه تب کرده بود و گفت مشکلی ندارد و فقط باید استراحت کند .... بچه بعد از سه روز عفونت ریه شدیدگرفت... و الان ما یک ماه و 17 روز است که برای درمان و بهتر شدن این طفل معصوم از این متخصص به آن متخصص فقط پول خرج می کنیم... هر کسی تشخیصی می دهد، یکی می گوید مشکل از خونش است... آن یکی مدعی می شود، بدنش قدرت دفاعی ندارد.... یک ویروس ناشناخته وارد بدنش شده است... مشکوک به سرطان است.... توی این مدت روزی هزار بار با هر آزمایش مردیم و زنده شده ایم... من نمیدانم مگر مدرکی که این دکترها از یک دانشگاه میگرند چقدر میتواند متفاوت باشد که فرزند ما شده است موش آزمایشگاهی ...»
ارسال نظر