خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
کاسبی فقط پول جمعکردن نیست
یکی از قدیمیهای بازار کرمانشاه گفت: کاسبی به این نیست که همهاش پول جمع کنیم، "هر حلالی حسابی دارد و هر حرامی عقابی دارد"، این نباشد که در محضر خدا نتوانیم جواب بدهیم.
به گزارش شیما فتحی، خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، " واقعیت این است که مردم از قیمت اصلی که ما به عنوان کاسبی روی جنسها میگذاریم اطلاع ندارند و این انصاف کسبه است که با مردم چطور برخورد کنند، فرقی هم نمیکند که کسبه باشند یا مسئولین هرکدام بهاندازه خودمان و وظیفهای که داریم که باانصاف و صداقت وظیفهمان را انجام بدهیم..." اینها بخشی از گفتگوی صمیمانه خبرگزاری موج با حاج فرج اله صحرایی از کسبه قدیم بازار کرمانشاه است ...
شاید برای هرکدام از ما بارها این نکته به وجود آمده باشد که با در معرض صحبت قرار گرفتن با یک ریشسفید و به قول امروزیها، پیرمرد یا پیرزن بهسرعت سعی در کوتاه کردن جمله و بهنوعی در رفتن از توضیح و تفصیل باشیم و قطعاً خودمان و طرف مقابل را هم با جملاتی مثل " وقت شنیدن نصیحت ندارم"، " الآن خیلی عجله دارم، انشاله بعداً بیشتر حرف میزنیم" و ... قانع میکنیم اما واقعیت این است که در نهاد همه ما قوهای وجود دارد به نام حافظه که با مرور زمان به تجربه بدل شده و به قول قدیمیها " این ناگفتههای تجربهشده برای مانع از خطا در اختیار جوانترها قرار میگیرد.
راستهبازار اصلی کرمانشاه را خیابان مدرس تشکیل میدهد، جایی که در واقع قلب تپنده کرمانشاه یا همان بازاریان در صنوف مختلف در یک راسته طولانی در کنار هم قرار گرفتهاند و به قولی از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میتوانید در این خیابان طولانی پیدا کنی.
مسیر که به میانه میرسد به چهارراه اجاق میرسی، جایی که تقریباً میتوانی تلالو سنت و مدرنیته را یکجا دوشبهدوش هم ببینی، مجتمعهای تجاری آنچنانی با بودجهها چندمیلیاردی در کنار دکههای کوچک و حقیر " دکان کوچیکه" قرارگرفته است، بازار چهار اجاق را بیشتر کاسبکاران کفشفروش تشکیل دادهاند از نوزادی گفته تا مردانه... در این بین مغازه کفشفروشی هست که هرچند به لحاظ فضای محیطی کوچک به نظر میرسد اما صاحبش آنقدر دلبزرگی دارد که به تائید کسبه و مشتریانش محال است دستخالی و یا ناراضی پایت را از در مغازهاش بیرون بگذاری.
مثل خیلی از آدمهای قدیمی زمان برایش حرف اول را میزند و کمی هم دلخور است از بدقولی یکساعته... اما بازهم با خنده و روی خوشسخنانش را اینگونه شروع میکند:" فرج اله صحرایی هستم متولد ۱۳۲۲، امسال ۷۵ ساله شدم و در حدود ۶۰ سال است که در بازار و در بین همین مردم خون گرم و دوستداشتنی دارم زندگی میکنم؛ کار کردن در کف بازار را از ۴ سالگی و شاگردی یک فرد متدین شروع کردم و وقتی به قول قدیمیها پشت لبم سبز شد و تصمیم گرفتم در بازار کاسبی را شروع کنم و مغازه راه بیندازم، مرحوم پدرم چند مسئله در مورد بازار از من سؤال پرسید و من هم جواب دادم.
ایشان فرمودند؛ «روله اگر میخای کاسب بشی، این کرمانشاه بشه مال تو، مال تو نیست و برعکس اگر هیچی هم نداشته باشی بازم با مردم بسازی انگار حاتم طاعی هستی... مواظب باش اونی که از گلوت میره پایین روزی هست که خدا رسانده و سعی کن حرامش نکنی» به حمد خدا از روزی که مغازهدار بودم تا آنجایی که توانستم مکاسب را در بازار رعایت کردم و همین را هم به بچههایم منتقل کردم، کاسب خوب حبیبالله است... خدا برکتی به کسب حلال میده که در پولهای غیر حلال نیست."
مخصوصاً که الآن مردم با فداکاری انقلاب کردهاند و شهدای زیادی هم برای باقی ماندن این مملکت روی پای خودش دادیم؛ خداوکیلی از همان زمانهای اول انقلاب و تا همین الآن که بیشتر فشارهای تحمیلشده بهنظام روی دوش کسبه است، همیشه ثابت کردند که پای ملت ایستادهاند.
اینکه می گم فشار واقعاً برای من و هم سن و سالهای من که با خون و گوش و جانمان ذرهذره این درخت انقلاب را تحت لوای امام خمینی(ره) پرستاری کردیم و شاهد قد کشیدنش بودیم خیلی سخت هست که مثلاً یک خانوادهای بخواد دستخالی یا حتی با اخم از در مغازه ما بیرون بره، چون ممکنه قیمت فلان کالا گران باشه.
همین مسئله باید برای مسئولین ما هم وجود داشته باشد و همه احساس کنند که واقعاً خادم این مردم هستند تا اونجایی که واقعاً در توانشان هست، مشکلاتی که باعث درد کشیدن مردم میشه را به حداقل برسانند... قبول دارم که دشمن که همان روزهای اول انقلاب با این مردم و اعتقادشان دشمنی داشت و دارد، از هیچ کاری برای نابود کردنش مضایقه نمیکنه و مردم ما هم هیچوقت در مقابلشان کوتاه نمیان، ولی حلال بودن و خدمت صادقانه کردن تو هر کاری که داری انجام میدیدی، حالا چه کاسب باشی، چه معلم، چه دکتر و چه فلان وزیر یا مسئول نکته مهمی هست که اگر بهش عمل بکنیم خدا هم کمکمان میکنه اما اگر عمل نکردیم، ما خدایی دارم که مو را از ماست بیرون میکشد و همه باید جوابگو باشیم.
- حاجآقا اینکه میگن، " کاسب حبیب اله" یعنی چه؟ ببین دخترم کاسبی به این نیست که همش پول جمع کنیم، در دین مبین اسلام هم بارها آماده که "هر حلالی حسابی دارد و هر حرامی عقابی دارد" واقعاً این نباشد که من کاسب فردای قیامت در محضر خدا نتوانم جوابگو باشم، کما اینکه خیلی از کارهایی که ما میکنیم را در همین دنیا تقاصش را پس بدهیم و سالها مو سفید کردن بین این مردم و شنیدن و حال و احوالشان ثابت کرده که هیچکس از پول حرام خیری ندیده است.
- از اول کارتان کفشفروشی بوده است؟ والا شغل ما از اول در مواد کفش و کفشدوزی بود و الآن حدود ۵۰ سالی هست که وارد خریدوفروش کفش شدیم.
- حال و هوای بازار قدیم با امروز چه فرقی کرده است؟
واقعیت این است که بازار توفیر آنچنانی نکرده و فقط یکجاهایی رنگ و لعاب مغازهها تغییر کرده اما آن مسئلهای که از متراژ مغازه مهمتر هست، ما مردمش هستیم که رنگ عوض کردیم و تغییر میکنیم، خوب واقعیت این است که مردم از قیمت اصلی که ما روی جنسها میگذاریم اطلاع ندارند و این انصاف کسبه است که با مردم چطور برخورد کنند، فرقی هم نمیکند که کسبه باشند یا مسئولین هرکدام بهاندازه خودمان و وظیفهای که داریم که باانصاف و صداقت وظیفهمان را انجام بدهیم.
- حاجآقا شما پدر شهید...(به اینجای مصاحبه که رسیدیم، آقای صحرایی کلام را قطع کرد و کسی در معامله باخدا دبه نمیکند)...پنج فرزند دارم که خدا را شکر میکنم که همگی سر به راه و متدین هستند.
-کلام آخر؟ خیلی درد دلهایم به دراز کشید اما دلم میخواهد آن را از ته دل بگم که خداوکیلی این مردم ما بهخصوص مردم کرمانشاه مردم نجیب و کمتوقعی هستند، زمانهایی که بمباران میشد و شاید خیلی از شهرهای دیگه فقط کمکرسان بودند، این مردم با زن و بچه این انقلاب و مملکت را تنها نگذاشتند، انصاف نیست که الآن جوانانشان بیکار باشند و مهاجر شهرهای دیگه بشوند برای کارگری... مسئولین باید کمی بیشتر به درد مردم این منطقه گوش بدهند.
ارسال نظر