در گفتگو با دکترای شهرسازی:
بزرگراه جهانی غرب کشور زخمی بیبرنامگی استانی است
بیژن کلهرنیا گفت: تجربه تاریخی به اثبات رسانده است که مردم کرمانشاه مطالبه گر نیستند، یعنی بههیچوجه امور اجتماعیشان را هم نمیشناسند و درخواست نمیکنند و تا این موضوع فرهنگسازی نشود نمیتوان انتظار معجزه داشت.
به گزارش سروش زنگنه، خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، کرمانشاه یکی از کهنترین شهرهای ایران است و در دوران باستان نامهایی چون الیپی، کانبادین و قرمسین به آن اطلاع میشد و بعدها نام کرمانشاهان و کرمانشاه به خود گرفته است. کلمه کرمانشاه نخستین بار در حدود سال ۲۷۹ ه.ق توسط بان فقیه همدانی در کتاب «مختصرالبلدان» بهکاررفته است.
دیاری به زبان حال خومانی" دیار خوشنشین" با حدود ۴ هزار اثر تاریخی شناساییشده که تنها حدود ۷۰۰ اثر آن به ثبت آثار ملی رسیده و بیستونش به ثبت اثر جهانی رسیده است، به دلیل هممرزی با کشور عراق به لحاظ استراتژیک و از طرفی وجود آب و هوایی منحصربهفرد و حاصل خیزی خاکش اگر نام "نگین" غرب کشور را بر آن بنهم گزافه نگفتهایم.
اما متأسفانه وضعیت عمومی و توسعهاین استان زرخیز بهرغم وجود انواع و اقسام موهبتهای طبیعی و انسانی، روند رو به رشد و مطلوبی را سپری نمیکند و همچنان داغ مهر بیکاری، اعتیاد و بروز آسیبهای اجتماعی بر پیشانی کرمانشاه خودنمایی میکند.
بیان موارد فوق در ذهن این مهم را تداعی میکند که واقعاً چرا این استان که اینچنین ظرفیتهای بالایی را بنا به اذعان کارشناسان و صاحبان امر در دل خود نهفته دارد، هنوز در بیان الفبای اولیه توسعه شهری لنگ میزند، سؤال بزرگ که پاسخ علمی آن را از بیژن کلهرنیا، دکترای شهرسازی کرمانشاه جویا شدیم....
به عنوان سوال اول واقعاً ریشه اصلی بهنوعی عقبماندگی کرمانشاه بهرغم وجود انواع و اقسام ظرفیتهای اقتصادی، طبیعی، اجتماعی و ... در کجاست؟
آنچه بیش از هر معضل و چالش دیگری در باب مسائل شهری کرمانشاه، نمایان و مشهود به نظر میرسد این است که در کرمانشاه همیشه بحران چندگانه مدیریت و برنامهریزی و آیندهنگری وجود داشته است و این چالش چندگانگی مدیریت شاید سابقه بیش از 50 ساله دارد و به عبارتی میتوان گفت که طی این مدت در کرمانشاه هیچگاه از یک توازن در برنامهریزی برخوردار نبودیم.
برای بررسی بیشتر موضوع میبایست گریزی به تاریخچه کرمانشاه شناسی از دیدگاه علمی و نظاممند در طول تاریخ بزنیم؛ بر اساس مستندات ما از سال 1327 برنامهریزی کشوری در سطح کلان و بینالمللی داشتیم که اولین مشاور برنامهریزی در دانشگاه هاروارد بوده است و حتی پس از پیروزی انقلاب نیز 5 برنامه توسعه کشور بر مبنای همین برنامهریزی توسعهای دانشگاه هاروارد در ایران مورد بررسی و مطالعه قرارگرفته است و از زمانی هم که سازمان برنامهریزی کشوری دایر شد، سعی بر این مهم بوده است که برنامهریزی کشوری بر مبنای یک چارچوب و بهصورت نظاممند و هدفدار باشد.
حال اگر بخواهیم بهصورت خاصتر در خصوص تاریخچه توسعهای کرمانشاه صحبت کنیم، این موضوع بازمیگردد به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1350 که طی یک برنامهریزی آمایش کشوری که البته مشاور و طراح آن فرانسوی بود، به اهمیت و جایگاه کرمانشاه توجه شد و کرمانشاه جزء قطبهای هفتگانه توسعه ملی کشور قرار گرفت.
دلیل این نگاه ویژه به کرمانشاه هم این نکته اساسی بود که روابط استراتژیک و پتانسیل غنی توسعهای موجود در کرمانشاه از نگاه کارشناسان موردبررسی و تحلیل قرار گرفت و متوجه شدند که در نیمه غربی کشور اگر خطی ترسیم شود، حدود 70 درصد توسعه کشور میتواند از کانال کرمانشاه تأمین گردد و نیمه شرقی کشور 30 درصد امکان توسعهای تشخیص داده شد اما جالب آنکه پس از پیروزی انقلاب بهرغم وجود این اطلاعات علمی و آمایشی، تمرکز توسعهای بیشتر به سمت شرق کشور قرار گرفت.
کشور ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی شروع به دو مطالعه آمایش سرزمینی به نامهای پایه آمایش سرزمینی و دیگری به نام مطالعه آمایش جمهوری اسلامی که در هر دو مطالعه کرمانشاه بهعنوان یکی از نقاط مهم توسعهای شناختهشده کرد و جالب آنکه کرمانشاه به یکی از قطبهای دهگانه توسعهای مبدل شد که قطبیت آن شامل استانهای غرب کشور به مرکزیت کرمانشاه بود، لحاظ شد و در برنامه دیگری که تحت عنوان کاربری ملی ایران بود، بازهم کرمانشاه بهعنوان یکی از قطبهای توسعه شناخته شد، همینطور در سال 1375 و به دنبال آن تحت کاربری استانی که مطرح شد در آن نیز مناطق کاربردی زاگرس بازهم به مرکزیت کرمانشاه تحت بررسی و شناسایی قرار گرفت.
در سال 1380 هم در طرح جامع توسعه گردشگری ایران که با همکاری سازمان ملی گردشگری ایران صورت گرفت استان کرمانشاه بهعنوان منطقه سه توسعه گردشگری ایران شناخته شد که استانهای آذربایجان غربی، لرستان، ایلام و همدان بهعنوان زیرمجموعه کرمانشاه در این مطالعات قرار گرفت.
تمامی این بررسیها و مطالعاتی که به استناد تاریخ ذکر کردم بهاضافه این نکته مهم موقعیت مکانی که کرمانشاه در مسیر ارتباط غرب و شرق آسیا و شمال غرب به جنوب غرب اروپا به خلیج قرارگرفته یعنی دو بزرگراه جهانی است، مؤید این مسئله مهم است که کرمانشاه یکی از قطبهای توسعه ملی محسوب میشده است و اگر درست سازماندهی پیدا کند، بهطورقطع فضای ملی توسعه را پیدا خواهد کرد در مقابل اگر این برنامهریزی فضای توسعه کرمانشاه درست تدوین نشود، سیاه نمایی برای توسعه ملی به همراه خواهد داشت.
درواقع کرمانشاه بزرگراه شمال غرب به جنوب غرب ایران به شمار میرود که اتفاقاً در سفر رئیسجمهور به کشور روسیه و نشست با رئیسجمهور آذربایجان نیز بر اجرای این ارتباط بزرگ جهانی و آمایش شهرهای مسیر بهعنوان گرههای بازرگانی ملی تأکید کردند که بهنوبه خود میتواند تأثیر بسزایی در نقشه ارتباطات ریلی ایران در ارتباطات بینالمللی داشته باشد، از طرفی موقعیت ویژه مرزی کرمانشاه به خاطر موقعیت مکانی بهنوعی با تمامی کشورهای منطقه خاورمیانه در ارتباط است و مجموع این مزایا این مهم را نشان میدهد ازنظر ملی و ازنظر کلان، کرمانشاه یک شایستگی ملی درجهیک را دارد و میتواند معادل استانهای برخوردار مرکزی کشور توسعه داشته باشد.
اما متأسفانه در سطح استانی این فاصله عجیبی که بین برنامهریزی ملی و برنامهریزی استانی وجود دارد، بهعنوان عامل بازدارنده قوی باعث شکاف عمیق توسعهای در کرمانشاه شده است و بروز این خلأ ناشی از آن است که ما اساساً برنامهریزی درست و سنجیده استانی برای کرمانشاه نداشتیم و این برنامهها که نمونه آن همین برنامه آخر آمایش استانهاست، همه کارشناسان امر معتقدند که این برنامه شایستگی لازم برای توسعه استان کرمانشاه را ندارد؛ چراکه مدلها و الگوهای بکار رفته در این طرح مدلهای قدیمی است و از روش جدید برنامهریزی در آن استفاده نشده است.
آیا این طرحها را بهعنوان یک کارشناس در اختیار شما قرار دادهاند؟
طرح آمایش استانها را من مطالعه کردهام و این مطالعات بسیار گسترده است اما واقعاً در شان استان کرمانشاه نیست و اساساً این قابلیت کاربردی که بتواند استان را دچار جهش و یا شهر کرمانشاه را دچار تحول کند و اصلاً برشی به آن برش طرح آمایش شهر کرمانشاه باشد در آن نیست و به عبارتی نقش آمایشی شهر کرمانشاه در آن وجود ندارد.
نکته دوم آنکه زمانی که موضوع شهر کرمانشاه بهعنوان کلانشهر مطرح و تصویب شد اینیک فرصت عالی برای کرمانشاه به شمار میرفت، چون وقتی نام کلانشهر به شهری داده می ک تصور غلطی به وجود میآید و آن اینکه شهری که در محدودهاش کسی زندگی میکند ولی این نیست وقتی این لقب برای شهری عنوان میگردد، به معنای منطقه شهری، متروپل و مادر شهر تصویبشده و آن منطقه میتواند نقش منطقهای در ارتباطاتش، راهها، اقتصاد و برخوردهای فرا شهریاش، سکونت در منطقه شهری، توریستی و ... داشته باشد و همه این مزایا در طرح کلانشهری دیدهشده است.
درواقع ما باید برای کلانشهر شدن طرحی را جامع و فرا شهری و منطقهای را طراحی میکردیم که نکردیم و درنهایت از این ظرفیت که برای ما تصویبشده بود نتوانستیم در عمل بهرهای را برای توسعه کرمانشاه به وجود آوریم.
به خاطر دارم که عنوان کلانشهری را یکبار از کرمانشاه گرفتند و دوباره بازگردانند، دلیل این کار چه بود؟
ببینید شرط کلانشهر شدن را بر این گذاشتند که باید شهر یکمیلیون نفر جمعیت داشته باشد، دلیل آن دادن و پس گرفتنها همین بود که بعداً متوجه شدند که این جمعیت وجود دارد ولی آنچه تأسفبار است این نکته مهم میباشد که ما از این ظرفیت استفاده نکردیم، ظرفیت کلانشهری یعنی شهر ما یک منطقه شهری به شعاع 40 تا 50 کیلومتر شهر کرمانشاه است و همه این مناطق میتوانند نقش صنعتی، گردشگری و بخصوص بازرگانی و تجاری بگیرند.
فرصت سومی که در مسیر توسعه محوری کرمانشاه طی سالیان گذشته تاکنون سوخت شده است، بحثهای مناطق آزاد و ویژهای بود که برای برخی از استانها منجمله کرمانشاه مطرح گردید، و میبایست تحت عنوان منطقه آزاد کرمانشاه ثبت میشد نه صرفاً محدود به یک شهرستان مثلاً شهرستان قصرشیرین؛ اینیک اشتباه است، چراکه قصرشیرین یک شهرستان کوچک است و با گرفتن این لقب عملاً منطقه آزاد ما خیلی خیلی کوچک خواهد شد، منطقه آزاد ازنظر من کارشناس، باید تا کرمانشاه بیاید و کرمانشاه باید مرکز منطقه آزاد باشد تا بتواند تمامی شهرستانهای مستعد را نیز زیرپوشش خود قرار دهد.
ما در کنار قصرشیرین، منطقه آزاد اسلام آبادغرب را هم که داریم، وضعیت آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله، منطقه آزاد اسلام آبادغرب یک منطقه ویژه است که آنهم خیلی کوچک است و بهراحتی میشد بهعنوان زیرمجموعه منطقه آزاد کرمانشاه، فعالیتهای مثمر ثمرتری را انجام دهد چراکه در عرصه استانی و فراتر از آن بینالمللی عنوان کرمانشاه در غالب یک استان است که رسمیت و قابلیت دادوستد را دارد.
در زمان استاندار سابق طرحهای عنوان شد تحت عنوان مثلاً بندر خشک و ... آیا این طرحها در عمل راه بهجایی برد؟
نه هیچکدام از آنها عملی نشد، بندر خشک یک طرح اقتصاد ملی است یعنی بندرهایی که از دریا فاصلهدارند تا 500 کیلومتر و درواقع کرمانشاه نمیتواند این نقش را ایفا کند چراکه از قدیمالایام کرمانشاه یک منطقه آزاد تجاری بوده یعنی در طول تاریخ، بازار کرمانشاه طولانیترین بازار ایران بوده است و هنوز حجرهها و تجارتخانههای آن وجود دارند، کرمانشاه درگذشته (قبل از سال 1340) بهعنوان یک مرکز تجاری بزرگ مطرح بود و بهطورکلی به ضم من هنوز مزیت منطقه آزاد اقتصادی را هم به دست نیاوردیم.
بهواقع اینها دلایلی هستند که به اثبات میرساند که کرمانشاه ازنظر برنامهریزی استانی یک چارچوب علمی ندارد و با این اوصاف کرمانشاه اگر میخواهد کرمانشاه بشود باید طرحی با نگاه به طرح توسعه ملی برایش تهیه شود.
کارکرد اصلی طرح جامع کرمانشاه چیست؟
باید دید که نقش کرمانشاه در سطح ملی چیست، ما ممکن است در استان صد نقش برای آن تعریف کنیم اما باید این صد طرح را تبدیل به چارچوبها و پروژههای عملی با نگاه به افق توسعه ملی کرمانشاه بکنیم، کما اینکه ما حتی طرحی که افق توسعهای استان را بخواهد رقم بزند را نیز در دسترس نداریم.
اما طرحی که بهصورت مستقیم مسئولیت توسعه استان را بر عهده دارد طرح جامع شهر کرمانشاه است که وظیفه توسعه شهر را دارند به این معنی که مجموع فعالیتهای شهر کرمانشاه را در مسیر توسعه بتواند سازمان بدهد برخلاف ظاهر این طرحهای آمایش فقط وظیفهشان تفکیک زمین و خیابان نیست و در مدلهای جدید بسیار جاافتاده این مهم است که فعالیتهایی همچون مسکن، بازرگانی، بازار صنعتی، مرکز توریستی غرب و ... را سازمان بدهد و اگر با دیدی کارشناسانه در طرح شود دیگر زمینها و مناطق بهعنوان موقعیتی برای ساخت و توسعهبخشی از نیازهای شهری نگاه میشود مثل شهرک بازرگانی ملی که بتوان در یک مجموعه تکمیلی تمام استانهای کشور بتوانند در این مجموعه کرمانشاهی حضور داشته باشند و از این استان کالا صادر کنند و حتی این مزیت میتواند در سطح بینالمللی با حضور کشورهایی همچون تاجیکستان، ترکمنستان و.. بهصورت ای جنت فراهم گردد.
طرح جامع کرمانشاه درواقع وظیفهاش این است که فضای ساختاری و توسعهای لازم را در سطح ملی سازمان بدهد که در سطح شهرسازی مدرن تعریف میشود.
اصولاً چرا کرمانشاه بهرغم تمام ظرفیتهایی که عنوان کردید، رشد نمیکند؟
از بعد اجتماعی تجربه تاریخی به اثبات رسانده است که مردم کرمانشاه مطالبه گر نیستند، یعنی بههیچوجه امور اجتماعیشان را هم نمیشناسند و هم درخواست نمیکنند این مطالبه گری بدین معنا است که فرد حقوق قانونی خود را میخواهد و تا وقتی هم که این مطالبه گری از درون و در بین مردم جا نیفتد اتفاق مثبتی رخ نمیدهد بهعنوانمثال آلودگی هوا که مردم فقط تحمل میکنند در مقایسه با این وضع خیلی استانهای دیگر همچون خوزستان، تهران، ایلام به وضع اعتراض میکنند ولی کرمانشاه یکی از مصرفکنندههای بیصدای آلودگی هوا است و نتیجه این میشود که ما هیچ طرح جامعی برای کاهش آلودگی هوا نداریم.
از بعد اقتصادی هم مردم ما کارآفرین نیستند یعنی به دنبال این نیستند که خودشان را سازمان بدهند برای اینکه از ظرفیتهای کار و توسعه در سطح محله، استان، منطقهای، ملی و فراملی بهره ببرند.
کارآفرینی بهصورت کلی یعنی از فردی به حرکت گروهی و جمعی روی بیاورد که دارای مشترکات فکری، علمی و دانش فنی هستند و با سرمایه خودشان وارد عرصه کار بشوند، شاید بیش از هزار ظرفیت کار در عرصه کارآفرینی وجود داشته باشد که میتوان حتی در استان خود ما از آن استفاده کرد و ما بهرهبرداری نمیکنیم.
راهحل و توسعه امروز دنیا، توسعه درونزا است یعنی توسعه دولتمردان که از بالا به پایین است، کارهای استراتژی و زیربنایی است و فرد و مردم باید خودکار زایی را ایجاد کنند، کار کارآفرینی ورشکستگی ندارد درحالیکه با مردم اگر در کلام اول در باب کار و کارآفرینی صحبت کنید با کوهی از ناامیدیها و توقعات دولتی مواجه خواهید شد که درواقع نباید اینگونه باشد.
بهطورکلی آیا جانمایی شهر کرمانشاه درست بوده است؟
توسعه کرمانشاه تا زمانی که در جنوب رودخانه قرهسو بود، درست بود یعنی توسعه یکپارچه بوده، شهری که از دوره زندیه و بعد قاجار شروعشده که ریشه آن بازمیگردد به آثار باستانی طاقبستان و ازلحاظ توپوگرافی هم بر روی تپهماهورها شکلگرفته است و بهطورکلی همه در دامنهها شکلگرفته و منطقه مکانیاش بسیار درست است چراکه در تلاقی بزرگراه و در امتداد رودخانهها و 26 قنات قرارگرفته و درواقع برخورداری از مزیتهای ویژهای همچون آب، توپوگرافی و ارتباطات زیستگاه شهرنشینی را داشته است، این استان تا زمانی که در جنوب قرهسو بود منطقه بسیار منحصربهفردی تلقی میشد و از زمان مهاجرتهای سال 1306 به بعد از ترکیه و عراق به وجود آمد یکی از شهرهای مهاجرپذیر مبدل گشت که زمینهساز توسعه زیاد اقتصادی، اجتماعی و حتی معماری شد.
شهر کرمانشاه در سمت جنوب دارای معماری بسیار بالایی است و مردم بسیار نیکی هم داشته که دارای فرهنگی غنی بود که به سالهای بین 1330 و 1340 مردمی بسیار بافرهنگ بودند و بهشدت سلسلهمراتب اجتماعی را رعایت میکردند و اخلاق اجتماعی شهر را اداره میکرد.
آیا ساخته و اضافه شدن شهرکهای مختلف به بدنه شهر کرمانشاه درست بود؟
تا سالهای نزدیک به انقلاب کرمانشاه جمعیتش شاید 200 تا 250 هزار نفر بوده، جمعیتی متعادل داشت و مردمش توسعهاش تدریجی بود و پیوسته از سال 1360 که توری جمعیت روستایی پاره میشود و سوبسیت های زیادی به جمعیت روستایی داده میشود در شهر به همه و بیرویه زمین میدهند باعث ایجاد موج زیادی با انفجار جمعیت 700 تا 800 نفری میشود و جمعیاش 4 برابر میشود و طبیعتاً ساختار کلی شهر کرمانشاه به هم میخورد که اتفاقات در بازه زمانی 1360 به بعد رخ میدهد.
کرمانشاه با حرکت به سمت شمال قرهسو و ایجاد شهرکهای نوبنیاد در این مناطق عملاً فرهنگ، دیدگاه و توپوگرافی جدایی از خود مرکز کرمانشاه دارند و افرادی باروحیه مالی متوسط به پایین و فارغ از فرهنگهای اصلی شهرنشینی ساکن شدند و روحیه شهروندی در آنجا شهروندی شکل نگرفته است.
بروز جنگ تحمیلی تا چقدر بر روند عقبماندگی کرمانشاه تأثیر گذاشته است؟
ببینید عوامل زیادی در تخریب استان کرمانشاه تأثیر داشت که بیش از هر چیز انقلابات عراق که در سال 1340 که کودتا شد و حکومت صعود را پایین آوردند و اتفاقات پسازآن باعث قطع شدن ارتباطات گمرکی ما با این کشور شد و درنتیجه اقتصاد کرمانشاه عملاً مرد.
کرمانشاه در عوض به دلیل ترسی که از حمله عراق وجود داشت، مبدل به یک شهر پادگانی شد و بعد از جریان کودتای عراق شدت بیشتری گرفت، زمینه نظامیگری تا جنگ و دوران هشتساله و حتی پس از پایان آن باعث یک گسست عجیب اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برای کرمانشاه شد.
جنگ به ضم من کارشناس، کاملاً رابطه کرمانشاه را با فضای توسعه ملی قطع کرد و یک شکاف عجیب بین ما و ایران مرکزی به وجود آمد و جاماندیم و از زمان تاکنون هنوز سعی میکنیم که آثار جنگ را از چهره کرمانشاه بزداییم و هنوز مدیریت ما در حالت جنگی قرار دارد و در خیلی از مسائل را هنوز بر مبنای فردگرایی و اقدام ضرب العجلی میبینند درحالیکه مدیریت اصولی بر مبنا صبر و تفکر جمعی کارساز است و نتیجه این است که هنوز پس از گذشت سالها این روحیه جنگزدگی در فرهنگ ما نهادینهشده است.
همه استانداران کرمانشاه همه اشتیاق توسعه کرمانشاه را داشتهاند بهخصوص از زمان دکتر ترک نژاد به بعد که من خودم بهشخصه بهنوعی علاقه و گرایش به توسعه رادارند اما واقعیت این است که این ضعف در رده مدیران میانی ما وجود دارد اگر مدیران استان را به سه سطح قسمت کنیم آن مدیران رده میانی که اتفاقاً مجری هستند، ضعف برنامهریزی دارند، ضعف آموزشی تئوری و عملی در بدنه کارشناسی داریم.
واقع امر این است که یکی از دلایلی که ما نمیتوانیم برنامهریزی کنیم، چون آموزش این کار ندیدهایم و به بروز نیستیم.
به فرض رخ دادن تغییر و تحولات در سالهای آینده، آیا این روند آموزش محور بازمیگردد به بدنه جامعه؟
نظام دنیا بر اساس یک موازین تغییر کرده و در حال حرکت است که همهچیز تدریجی و گامبهگام است، انقلابها در طول ادوار مختلف هرچند یک جهش را خلق کرده اما به دنبال یک رخداد تدریجی شکلگرفته است در کنار تدریجی و گامبهگام آموزش خط آموزش، خط مدیریت کاربردی و خط مدیریت توسعه اجتماعی، خط مدیریت توسعه نهادی بسیار حائز اهمیت و اگر شکل نگیرند، حرکت تدریجی و روبهجلو شکل نخواهد گرفت.
ببینید الآن در همه سطوح همه انتقاد دارند اما اینکه باید از کجا شروع کنیم در مرحله اول باید با حرکت توسعه گامبهگام و در مرحله بعدی از آموزش در سطوح اولیه و مدارس تا سطح مدیریت باید شروع کرد، دستگاههای اجتماعی و اقتصادی چه در بخش مدیریتی و چه کارشناسان آموزشهای کاربردی چگونگی انجام وظایف عملیاتی شود تا در راستای آن این شکافی را که بین مردم و دستگاههای اداری به وجود آمده با آموزش مرتفع میگردد.
نکته سوم در این باب این است که تا نهادسازی صورت نگیرد توسعه امکانپذیر نیست، جامعه امروز ما از افرادی تشکیلشده که با یکدیگر پیوند ندارند فقط برحسب اقتصاد و شرایط در کنار هم جمع میشوند و با یکدیگر صحبت میکنند، در تمام دنیا بعد از جنگ جهانی دوم در انتقادات وسیعی که برای ماهیت توسعه صورت میگیرد خودش را نهادسازی میکند یعنی در یک ساختار اجتماعی پیشرفته اجتماعی در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شکل میگیرد و بهصورت سلسلهمراتب در یک شبکه بههمپیوسته مکمل یکدیگر شده و بهصورت مخروطی تا نهادهای بالایی نیز میرسد.
اگر ما در کشور خودمان بهصورت نهادینه به نهادسازی رسیده بودیم و بر مبنای آن عمل میکردیم، آمریکا نمیتوانست هیچ آسیبی برساند چراکه در قالب سیاست توسعه درونزا مشکلاتش را حلوفصل کند اصلاً نیازی نبود که ما دست به تحرکات شدیدی که برمبنای فروش صرف نفت باشد دست بزنیم.
کرمانشاه و تعدد قومیتها و بهنوعی منطقه بندی کرمانشاه از وجود قومیتی خاص آیا تأثیری بر روند شهرنشینی کرمانشاه گذاشته است؟
مجموعه مشاوران ما سالهای 1380 بهطور مشخص مشاور محلات حاشیهنشین و پیرامونی کرمانشاه در ایران هستیم و بیشترین مطالعات را در ایران و کرمانشاه انجام دادیم ما مطلع هستیم در باب این فاصلههای اجتماعی در کرمانشاه و سایر استانهای کشور است و با زندگی در میان این اقشار و حضور تیمهای قوی کارشناسی وقت گذاشتیم که چقدر این تعاریف واقعی است، چقدر ساختارها ویرانگر است و چقدر این فواصل مؤثر است در زندگی اجتماعی و به یک نتیجه رسیدیم که اینها فقط یک ساختار اجتماعی هستند و در ذیل آن هیچ ساختار متعارضی وجود ندارد و یک تابو است که مورد بهرهبرداری عدهای شده است ولی در ذاتش این فاصلهها تقلبی است و وجود ندارد.
از طرفی واقعیت تلخی که در این محلات وجود دارد، نبود امکانات آموزشی، بهداشتی و رفاهی اولیه در این مناطق باعث بروز یک خشم و انفجار نهفته شده است و درواقع این فاصلهگذاری و به طبع برچسبهایی که بر این مناطق گذاشتهاند فقط یک قرارداد اجتماعی است و در عمل فاصلهگذاری اجتماعی معنادار که تفسیر خاصی داشته باشد را ندارد بلکه ما خودمان یکسری فاصلهها را ایجاد کردهایم که بیشتر از سمت مدیریت شهری انجام میشود و یکسری خط کشیها را انجام میدهیم که راحت میشود شکست و بهنوعی ما با دست خودمان دشمن سازی کردهایم درحالیکه همه این فاصلهها را بهراحتی میتوان در قالب گفتمان اجتماعی از بین برد.
ارسال نظر