نفس مستأجران پاساژهای کرمانشاه به شماره افتاده است
در سالهای اخیر در کرمانشاه مجتمعهای تجاری رشدی قارچ گونه داشته بهطوریکه در برخی از مناطق شهر، چند مرکز خرید در مجاورت یکدیگر ایجادشده. تعدد این مراکز خرید در مرکز و نقاط شلوغ شهر، بار ترافیکی این مناطق را افزایش داده است...
به گزارش شیما فتحی، خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، خیلی وقت است قصد خرید دارم لیست خریدهایم را چند روزی است که در ذهنم ردیف کردهام، راهی پاساژ معروف در شهر میشوم، هوا برای خرید و گشت در خیابانها عالی است برای رسیدن به مجتمع تجاری موردنظرم باید از راستهی مغازهها و فروشگاههای لباس در حاشیه خیابان عبور کنم پیادهرو مملو از بانوان، زوجهای جوان، زن و شوهرهایی که کودک خردسالشان را در کالسکه گذاشتهاند و بهقصد خرید یا شاید هم تفریح در حال تماشای ویترین مغازهها هستند.
داخل فروشگاههای لباس نیز شلوغ به نظر میرسد در این میان کاسبی مغازههای فروش بستنی و انواع تنقلات نیز رونق دارد. سرانجام به مجتمع موردنظرم میرسم شیشههای مجتمع از تمیزی برق میزنند در اتوماتیک مجتمع که باز میشود باد خنک و دلچسب دستگاههای تهویه هوا به صورتم میخورد صدای موسیقی در فضای مجتمع پیچیده است و همزمان بوی کیک و قهوه غرفه ورودی فروشگاه دلم را قلقلک میدهد.
نورپردازی مجتمع و رنگهای تابلوهای تبلیغاتی دنیایی از رنگهای شاد و زنده ایجاد کرده است. پاساژ گردیام را از بالاترین طبقه شروع میکنم. گشتی در طبقه فوقانی میزنم فضای خلوت این طبقه بیشتر یک ظهر روز تعطیل را در ذهن تداعی میکند در راهروها بیشتر میگردم خیلی از فروشگاهها خالی از کسبه است و روی شیشه در ورودی کاغذهایی با عبارت «این مغازه به رهن و اجاره داده میشود» چسبانده شده است.
یادم میآید روزهایی که این مجتمع تازه افتتاح شده بود کسبه زیادی در این طبقه فعال بودند اما حالا جمع کردهاند به امید اینکه در طبقات دیگر وضعیت بهتر باشد به پاساژ گردیام ادامه میدهم اما در طبقات دیگر نیز بهجز طبقه همکف این وضعیت تکرار میشود حتی میزان جمعیت طبقه همکف در مقایسه با جمعیت ترددکننده در بیرون از مجتمع ناچیز است. دلم میگیرد بیرون که میآیم در چشمانداز شهر چند مجتمع تجاری دیگر میبینم که ساختهشدهاند یا در حال ساخت هستند و از خودم میپرسم که آیا وضعیت یا آینده این مجتمعها نیز مانند این پاساژ بیرونق است؟
در سالهای اخیر در کرمانشاه مجتمعهای تجاری رشدی قارچ گونه داشته بهطوریکه در برخی از مناطق شهر، چند مرکز خرید در مجاورت یکدیگر ایجاد شده است. تعدد این مراکز خرید در مرکز و نقاط شلوغ شهر، بار ترافیکی این مناطق را افزایش داده است. بیشتر این پاساژها خدمات یکسانی را ارائه میدهند. بسیاری از مغازهداران از نبود تقاضا شکایت میکنند. پای درد دل یکی از فروشندگان این مجتمع تجاری مینشینم. این فروشنده پوشاک تا چند ماه قبل در یکی از پاساژهای چهارراه اجاق فعالیت میکرد اما به دلیل کسادی و بیرونقی آنجا، اکنون واحد تجاری در مرکز خریدی واقع در منطقه پارکینگ شهرداری اجاره کرده است اما از وضعیت فروش اینجا نیز چندان راضی نیست.
گپوگفتی با چند کسبۀ فعال در طبقۀ همکف یکی از این مجتمعها میزنم که ناراضی از میزان فروش هستند. یکی از این کاسبها بابیان مصداقی از کسادی بازار در مجتمعهای تجاری، میگوید: «زیر پلۀ دومتری در راستهبازار شهر ماهی یک تا یک ونیم میلیون تومان اجاره میشود، چندین میلیون تومان هم درآمد دارد، اما مغازۀ لوکس ٢٠متری در دل یک مجتمع تجاری نوساز با دکورهای شیک و امکانات جانبی متعدد، اولاً مشتری برای اجاره ندارد، بعد هم مشتری خرید. تصورم این بود که اگر مغازۀ بزرگتر و شیکتر بگیرم، فروش خوبی خواهم داشت که اشتباه کردم. خیلیها آمدند و رفتند. سر سال، من هم به راسته بازار برمیگردم.».
به سمت یکی از این واحدها میروم، مغازهدار در حال بازی با گوشی همراهش است که با دیدن من برق خوشحالی در چشمانش نمایان میشود به گمانش مشتری هستم.
از وی در مورد شرایط کاری و وضعیت این مجتمع تجاری میپرسیدم که در جواب پاسخ میدهد: مشکل خالی بودن مغازههای اینجا فقط هزینه بالای اجاره آن نیست چراکه مالکان آنها حاضر هستند به قیمتهای بسیار پایینتر واحدهای خود را اجاره دهند تا خالی نماند اما بازهم کسی تمایل به اجارهی آنها را ندارد.
وی افزود: مشکل اصلی رکود بازار است؛ تقریباً هرکسی برای اجاره این واحدها میآید وقتی خلوتی و سکوت آزاردهنده مجتمع را میبیند، منصرف میشود.
این کسبه مجتمع پارسیان ادامه داد: اگر بازار کساد نباشد مردم حاضر هستند حتی با کرایههای بالاتر این واحدها را اجاره کنند و موضوع دیگر اینکه چرخدنده اقتصاد شکسته شده و بیشتر مردم جیبشان خالی است و توانایی خرید ندارند و سعی میکنند خریدهای خود را اولویتبندی کرده و مایحتاج اصلی خود را تهیه کنند و این میشود که نوبت به ما نمیرسد.
به سمت مجتمع تجاری البرز حرکت میکنم، مجتمعی که حدود دو سال است فعالشده و آسانسور شیشهای، آبنما، فست فود و سایر امکانات لوکس این واحد تجاری برایت چشمنوازی میکند.
اینجا هم خلوت است، چندنفری در حال تماشای آبنما و چندی هم در حال پیمایش طبقات با آسانسور شیشهای هستند؛ در همان طبقه هم کف با یکی از کسبه مشغول گفتوگو میشوم و مرد جوان شرایط اقتصادی کشور را در به وجود آمدن وضع موجود دخیل میداند و میگوید: «از میان دهها مشتری که هرروزه به اینجا میآیند شاید تنها ۵ نفر آنها مجاب به خرید میشوند.»
وی بیان میکند: «خودم شاهدم پدرانی که قبل از توجه به اینکه فلان لباس به کودکش میآید یا نه اول قیمتش را سؤال میکنند، اگر توانایی خرید داشته باشد که هیچ اما در غیر این صورت میگوید که دخترم این لباس به شما نمیآید و با این بهانه مغازه را ترک میکنند.»
با گشتی کوتاه در اغلب مراکز تجاری شهر، میتوان شاهد مغازههایی بود که یا تعطیلشدهاند یا از همان ابتدا خالی بودند. دلیل این موضوع را هم میتوان در عوامل متعددی جستوجو کرد، از افزایش قیمتها و تورم و بهتبع آن کاهش تمایل مردم جامعه به خرید گرفته تا افزایش قیمت و اجارهبهای مغازهها و نداشتن صرفه اقتصادی و غیرحرفهای بودن آن برای مغازهداران و افزایش بیرویه مجتمعهای تجاری بدون توجه به ظرفیت مورد نیاز شهر.
باید به این نکته توجه داشت که تعدد مراکز عرضه، جدای از اینکه بازار را رقابتیتر میکند، در این رقابت گاهی ناعادلانه بسیاری از مراکز قدیمی از چرخه رقابت خارج میشوند و همچنین بازارهای جدید نیز به ظرفیت اسمی خود در فعالیت نخواهند رسید که این موضوع گلایههای کسبه بازارهای قدیمی و جدید شهر را در پی داشته است.
یکی از مجتمعهای تجاری کرمانشاه که سالهای زیادی آن را بهعنوان یکی از مراکز خرید معتبر معرفی میشده مجتمع فعال در پارکینگ شهرداری است، مجتمعی که چند سالی میشود با ایجاد مجتمعهای دیگر از قبیل گلستان و پارسیان و ... در حوالی آن، دیگر آن رونق قدیم را ندارد.
ساعت حدود ۱۲ ظهر است و بهیقین من تنها فردی غیر از مغازهداران و نیروهای خدماتی مجتمع هستم که در آنجا حضور دارد. یکی از کسبه آنجا میگوید: «شاید بهجرات بگویم بهجز من و چند نفر تعداد محدود که مغازه متعلق به خودمان است، بهطور میانگین هر شش ماه یکبار مغازهها دستبهدست میگردد دیگر مردم مثل قدیم به این مجتمع نمیآیند، بعید نیست بهزودی همین تعداد هم جمع کنند و بروند.»
یکی دیگر از مغازهداران مجتمع میگوید: «در این مجتمع، از صنف ما که فروش لباس کودک هستیم، تنها چند واحد محدود مانده و همین تعداد هم مشتری نداریم، درحالیکه تا همین چند سال پیش شش واحد بودیم و همه پر از مشتری. اوضاع لباسفروشیها از ما هم بدتر است.»
وی ادامه میدهد: «چند سال پیش در مغازه من چهار نفر کار میکردند و ناهارمان را نوبتی میخوردیم، چون همیشه مغازه پر از مشتری بود اما الان دیگر شاگرد داشتن صرف ندارد و خودم تنها هستم و برای خودم هم کار نیست، چراکه بهعنوانمثال جمعه چند هفته گذشته که روزی تعطیل بود حتی یک مشتری هم نداشتم و در کل چندین روز است که مشتری نداشتهام.»
اوضاع در مجتمع تجاری پارسیان حداقل بنا بهظاهر تا طبقه دوم آنچنان بحرانی نیست اما از طبقه دوم به بعد، میتوان شاهد تعداد قابلتوجهی از مغازهها بود که خالی هستند و بسته. با یکی از فروشندگان پوشاک وارد گفتوگو میشوم، او میگوید: «ماههایی بود که هفتهها مشتری نداشتم، همه این واحدهایی هم که خالی کردهاند، به همین دلیل بوده، فروش نداشتند و اجارهبها هم سنگین بود».
در مجتمع گلستان از همان طبقه همکف میتوانی مغازههایی را پیدا کنی که خالی هستند. با چند مغازهدار صحبت میکنم. یکی از آنها میگوید: «شش ماهی است که مغازه راه افتاده و باوجود هزینههای بالایی که برای تبلیغات انجامشده، حداکثر 30 درصد از آن چیزی که انتظار داشتیم رقم خورده است.»
واقع امر این است که در طی چند سال اخیر چندین مجتمع تجاری در مرکز و شلوغترین منطقه شهر یعنی خیابان مدرس احداث شده که باوجود خالی بودن اکثر مغازهها مالکین و مدیران این مجتمعهای تجاری هیچ فکری برای رونق بازار و تشویق مشتریها برای ورود مشتریها به پاساژها نکردهاند.
یکی از مهمترین عوامل بیکاری در کرمانشاه بالا بودن میزان اجارهبهاست، در بررسیهای بهعملآمده متوجه میشوم که قیمت فروش و رهن و اجاره مغازهها بسیار بالاست و درنتیجه به خاطر خالی ماندن مغازهها، بهقولمعروف "پاخوری" ندارند.
از مغازهدارها سؤال میکنم آقای س-ب مالک میگوید: «صاحبان اصلی مغازهها تمایلی به باز کردن مغازههایشان ندارند و همچنین تمایل ندارند که ملکشان را به قیمت متناسب و بعضاً با سود کمتر به مستأجر واگذار کنند، درصورتیکه خالی ماندن مغازهها برای همه ما چه مالک و چه مستأجر باعث ضرر و زیان خواهد شد چراکه از طرفی مستأجران و مالکینی که اقدام به بازگشایی مغازههایشان کردهاند دچار کسادی هستند و از طرفی دیگر ارزشافزوده مغازهها به علت کسادی بازار خریدوفروش و رهن و اجاره صورت نمیگیرد.
خانم ز-م مستأجر دیگر در این مجتمعها میگوید: «به علت رکود بازار درآمد ما کفاف هزینه کرایه و شارژ ماهیانه مغازه را هم نمیدهد، فروشندگان و مغازهداران را اغلب خانمهایی که اکثراً بهنوعی سرپرست خانواده و نانآور تشکیل میدهند اما نه از دستمزدها راضی هستند نه از درآمدها.»
از مغازههای صنایعدستی میپرسم؛ خانم ش-ر میگوید: «من ساعتها با زحمت فراوان کارهای صنایعدستی تولید میکنم مشتریها بدون توجه به زحماتی که میکشم از گرانی کالاها گلایه دارند، هیچکس قدر هنر را نمیداند و این آدم را مأیوس میکند، همانطور که همه قیمتها بالا رفته قیمت موادی که ما برای تهیه محصولاتمان باید آماده کنیم هم چند برابر شده است، اما انگار هیچکس برایش مهم نیست و همه انتظار دارند که ما اثرمان را چون به پولش نیاز داریم، به هر قیمتی که میخواهند، واگذار کنیم.»
میپرسم استقبال مردم از داخل پاساژ چگونه است، عدهای میگویند: «خوب ما برای اینکه بتوانیم هزینه شارژ مجتمع و اجارهبها را دربیاوریم، جنسها را باید با سود بیشتری عرضه کنیم و مردم میگویند چون قیمتها در داخل پاساژها گرانتر هستند، با این وضع اقتصادی برایمان بهصرفه نیست و عده دیگری میگویند سالهای سال مردم اینجا را بازار اصلی و سنتی شهر میدانند و هنوز عادت نکردهاند بهغیراز مغازههای بر خیابان از پاساژها خرید کنند.»
با کمال تعجب متوجه میشوم که پاخور مراکز تجاری سمت دیگر خیابان کمتر از طرف دیگر هستند، پاساژی (مجتمع سینا) عملاً خالیشده و حتی درهایش را همبستهاند و جالبتر اینکه طبقه همکف پاساژهای دیگر هم هنوز بعد از گذشت سالها از تأسیسشان تعداد زیادی مغازه خالی دارند و بقیه هم از کسادی و گرانی مغازهها مینالند.
دراینبین سری به یکی از پاساژهای اسمی -بهعنوان کسی که میخواهد مغازه اجاره کند - میزنم اسم صاحب مغازهای خالی را میپرسم، همسایهها متفقالقول نام کسی را به من میگویند و شماره تلفنش را به من میدهند که تماس بگیرم من زنگ میزنم و صاحب مغازه میگوید: «مغازه مال من نیست به آقای کاف مراجعه کنید، مغازه برای اوست»
از من اصرار به اینکه می دانم مغازه خود شماست و از او انکار که درواقع - صاحب کاذب مغازه- همان کسی است که مسئولیت نوشتن قرارداد خریدوفروش و رهن و اجاره مغازهها را به عهده دارد که قیمتها را به طرز شگفتانگیزی بالا ببرد؛ طبقه زیرزمین پاساژ پارسیان عملاً خالی است با این وصف قیمتهای مغازههای بسیار کوچک و دور از دید مشتریان باقیمت ۱۰ میلیون رهن و ۷۰۰ هزار تومان کرایه اجاره داده میشود با کمال تعجب صاحب اصلی مغازه قیمت کرایه را پایینتر هم که تعیین کند آقای کاف قیمت را بالاتر از حد متعارف اعلام و پافشاری میکند که شما اشتباه شنیدهاید (یعنی از صاحب اصلی مغازه)
حالا نوبت به مدیران پاساژها میرسد که من دورادور از گفتگو با ساکنین محل متوجه میشوم ساکنین از کمترین امکانات رفاهی ازجمله بوفه آبسرد کن، خودپرداز و حتی شیر آب هم برخوردار نیستند و مستأجران برای خوردن آب یا دم کردن چای مجبورند به دستشویی طبقه بالا مراجعه کنند، برای تمیزی مغازهها و شستن وسایلی مثل تی و دستمال به دستشویی طبقه بالا بروند.
ساکنین بهشدت از عدم مدیریت صحیح مسئولین مجتمع شاکی بوده و میگویند: «مسئولین هیچ هزینه و یا تلاشی برای تبلیغات برای مراجعه مردم نمیکنند، نگهبانان مجتمع از اینکه چندین ماه است حقوق نگرفتهاند هم مینالند و هیچ حسابوکتابی برای هزینهها که از پرداخت شارژ تأمین میشود، انگار وجود ندارد.
این در حالی است که به گفته مستأجران حاضر در پاساژ گلستان، هرچند وقت یکبار میزان پرداخت شارژها بدون هیچ دلیل واضحی بالا میرود آنهم بدون رویهی درست، معمولاً از طبقه همکف بیشتر از طبقات دیگر باید شارژ دریافت شود و به نسبت پاخور و میزان درآمد در طبقات مختلف، مثلاً زیرزمین، میزان شارژ را باید دریافت کنند و در جواب سؤال من که چرا از مدیران درخواست نمیکنند که برای حل مشکلاتشان به آنها کمک و با آنها همکاری نمایند، میگویند: «ما بارها و بارها گفتهایم و آنها ظاهراً پذیرفتهاند اما هیچ کاری عملاً انجام ندادهاند.»
در طبقه همکف پاساژ گلستان، ۱۳ مغازه خالی و طبقه مثبت یک و دو تقریباً خالی طبقه منفی یک نصف مغازهها هم خالی هستند طبقهای که برای شهربازی در نظر گرفتهشده متعلق به شهرداری است و طبقه بالاتر برای رستوران و کافیشاپ در نظر گرفتهشده که آنهم خالی است، به شهرداری مراجعه میکنم و یکی از کارمندان شهرداری در پاسخ با اظهار بیاطلاعی نگاهی به رایانه میاندازد و میگوید: «قرار بود که شهربازی را به مزایده بگذاریم!!!!!» و این در حالی ست که سه سال از افتتاح پاساژ گذشته است و عملاً هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته است.
بهطورکلی در این گزارش میدانی چندین روزه به این نتیجه میرسم که هیچکس کارش را بهدرستی انجام نمیدهد و در سلسلهمراتب با توجه به بروکراسی حاکم بر ادارات و بیمسئولیتی همه عوامل همهچیز به دست فراموشی سپردهشده است.
ارسال نظر