تجربیات مشترک برای هر نسل متفاوت هستند؛
نسل ها فاصله میان جنگ سخت و جنگ نرم را پر کرده اند
نسل ها در ایران با یکدیگر تفاوت اساسی دارند و این تفاوت به خاطر تجربه هایی است که نسل های مختلف از روندهای تاریخی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی در زندگی خود کسب می کنند . تجربیات مشترک که برای نسل های بعد ممکن است حتی قابل تصور و درک نباشد مانند تجربه جنگ.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج اصفهان، این تجربیات مشترک برای هر نسل متفاوت هستند و این تفاوت بخاطر شرایطی است که هر نسل با آن مواجه شده اند و نمی توان بخاطر شرایطی که نسل قبل با آن روبرو و یا از آن محروم بوده نسل بعدی را مورد سرزنش قرار داد و مورد مواخذه قرار گیرند و انتظار داشت به همان طریق عمل کنند.
نسل های بعدی همیشه محکوم هستند به خاطر شرایطی که در آن حضور نداشته اند و باید آن تجربیات را کسب کنند و یا به آن احترام بگذارند اما همیشه استثناهایی وجود دارد مانند جنگ ؛ درست است که نسل های قبل با آن درگیر بوده اند و بعضا شرایط خاص که برآمده از تحولات سال ۵۷ شکل گرفته باعث بوجود آمدن و تغییر برخی ایدئولوژیها ، نگرشها ، تفکرات و عقاید حاکم بر ایران شده که به جنگ تقدس بخشیده بود و مردم حضور پیدا می کردند تا به آن رویا صادقه و پاداش الهی برسند. و درک این نگرش برای نسل های بعد تا امروز سخت است و نمی توان بدون شناخت و درک از نسل های بعدی به آنها این مفاهیم را منتقل کرد و باید راه های انتقال پیام را به این نسل بشناسیم.
" پاره گی لباس " عنوانی که این روزها از آن به عنوان مد طلقی می شود و طرفداران آن نیز نسل هایی هستند که می خواهند با رفتار ( مد) جهانی حرکت کنند و این " پاره گی لباس " را نه یک بی ارزشی فرهنگی یا پوششی که در تضاد با ارزش های یک جامعه است ، نمی دانند بلکه آن را به نوعی عامل همگام بودن با پیشرفت و ترقی می دانند و به نوعی از این طریق می خواهند نشان دهند آنها نیز از هم نسل های خود در این زمینه عقب نیستند و به قولی هرچه پاره گی بیشتر باشد متفاوت بودن آنها را بیشتر نشان می دهد.
تصاویر متعددی در شبکه های مجازی دیده می شود حاوی تصاویری بدین شکل که رزمنده ای در جنگ شلوار او پاره شده و یک جوان از نسل امروز شلواری پاره را پوشیده است و در قیاس این دو تصویر عنوان شده است: یکی در جنگ نرم (فرهنگی ) و دیگری در جنگ سخت ( نظامی ) . یکی قهرمان عزت و جوانمردی و دیگری قربانی ضعف و خود با ختگی؛ این تفاوت نسل ها را نشان می دهد که هر کدام برآمده از آن جامعه و شرایطی محیطی بودند و نمی توان مقصراصلی را نسل های بعدی معرفی کرد باید در جامعه جست و جو کرد. جامعه ای که هر لحظه تغییر میکنند و ارزش های آن نیز مدام از این سو به آن سومی روند.
نمی توان به نسل آینده ایران واژه خودباختگی را اضافه کرد و هر عملی که مورد پسند ما نیست ولی او آن را انجام می دهد را قربانی ضعف نسل او بدانیم. قبل از نتیجه گیری باید از خود بپرسیم شرایط جامعه به چه شکل بوده است که نسل گذشته قهرمان عزت است و به چه شکل پیش آمده که نسل آینده قربانی ضعف خوانده می شود؟
به درستی جامعه در بوجود آمدن چنین پارادوکسی متهم اول است و باید پرسید که چه بر سرارزش ها و باورها آمده است که نسلی در راستا آن قدم بر می دارد و در جنگ سخت نظامی پیروز میدان می شود و نسلی دیگر در جنگ فرهنگی شکست می خورد .
کم شدن ارزش ها و باورها در جامعه وجایگزین شدن آنها با عناوینی دیگر چون " مد " خود نشان از عمق فاجعه دارد که یک جامعه نتوانسته در تبیین ارزشهای خود به درستی عمل کند و با ورود عناصر ضد ارزشی و غربی دچار تزلزل می شود .
فاصله میان جنگ سخت و جنگ نرم را نسل هایی پر کرده اند که نه آشنایی با جنگ سخت دارند و نه مهارت و آمادگی برای جنگ نرم و باید نسل ها را با جنگ سخت و شرایط حاکم بر آن دوره آشنا کرد و مهارت لازم را جهت آمادگی و روبرو شدن با جنگ نرم را به آنها آموزش داد.
هرچند مد را نمیتوان به عنوان پدیدهایی اجتماعی، مختص جامعه و فرهنگ خاصی معرفی کرد و پیدایش و افول آن در همه جوامع اتفاق میافتد، اما بهرهبرداری نظام سرمایهداری از رواج مد ، منجر به تغییرات فرهنگی- اجتماعی گستردهای در کشورهای مخاطب و به ویژه جهان سوم گردیده است.
وقتی پایههای فرهنگ بومی جامعهایی دراثر تبلیغات گسترده سست شد، اموری چون خودکمبینی، احساس حقارت و در نهایت، خود باختگی فرهنگی پدید میآید، اموری که در نهایت، زمینهساز پذیرش عناصر فرهنگ بیگانه میشوند. با پذیرش فرهنگ بیگانه و گسترش عوامل زیر بنایی آن از جمله سکولاریسم، مادیگرایی، فردگرایی، خودشیفتگی و لذتجویی، بازار فروش کالاهای فرهنگی و مصرفی بیگانه در داخل رواج مییابد و بدینسان نیروی ابتکار، خلاقیت و مهمتر از همه هویت فرهنگی کشور مورد هجوم قرار گرفته و دچار بحران میشود. به تبع این امر، اعتماد مردم نسبت به اصول فرهنگی بومی از بین میرود و زمینه پذیرش فرهنگ بیگانه فراهم میگردد؛ به گونهای که بیگانگان با تبلیغ گسترده خود، پذیرش ارزشهای فرهنگی خویش را تنها از راه پیشرفت و سعادت افراد معرفی میکنند. در چنین شرایطی پایبندی به ارزشها و هنجارهای اجتماعی، «نماد انحطاط و جمود فکری» و پذیرش فرهنگ بیگانه، «نشانه پیشرفت و تمدن» تلقی میشود.
باید نسل ها را نسبت به این نشانه پیشرفت و تمدن و عواقب آن آگاه کنیم تا دیگر ارزش ها و هنجارهای اجتماعی نماد انحطاط و جمود فکری نباشد بلکه باعث عزت و افتخار او به شمار آید و این خود باعث می شود که میان نسل ها یک ارتباط برقرار شود همان چیزی که امروز کم رنگ شده است.
ارسال نظر