نیم نگاهی به آسیبهای پیش روی فرزندان طلاق؛
مرگ تدریجی یک رویا در زندگی فرزندان طلاق رقم میخورد/ دوراهی و سردرگمی رهاورد طلاق برای فرزندان است
وقتی فرزند در شرایطی قرار میگیرد که در خانواده به جای آرامش، چالش و تنش دریافت میکند، زمینه انواع آسیبها برای او فراهم میشود، علاوه بر این فرزندان طلاق با یک دوگانگی جدی مواجه میشوند و آن قرار گرفتن بر سر دوراهی انتخاب پدر یا مادر است و عدم برخورد نادرست در چنین شرایطی سردرگمی فرزند را بیشتر میکند.
به گزارش خبرگزاری موج قم، این روزها آسیبهای اجتماعی به موضوعی جدی تبدیل شده و شاهد این هستیم که آسیبها روز به روز از نظر فراوانی و تنوع گسترش مییابند و این امر زنگ خطری جدی در جامعه و نهاد خانواده است و در این فضا طلاق یکی از مواردی است که گسترش پیدا کرده است.
براساس آمارهای موجود، میزان طلاق روند افزایشی دارد و شاهد این هستیم که تعداد قابل توجهی از ازدواجها در بازه زمانی کوتاه به جدایی ختم میشود و نهاد خانواده در معرض خطر جدی قرار دارد.
علت افزایش طلاق در یک یا دو موضوع منحصر نیست و مجموعه عوامل متعدد دست در دست هم دادهاند تا این اتفاق رخ دهد، برای حل این مشکل در درجه اول باید واقعیات موجود را پذیرفت و آمارهای صحیح را در اختیار پژوهشگران قرار داد و در مرحله بعدی برای رسیدن به راهکاری مواجهه با آن اقدام کرد.
بررسی علتهای افزایش طلاق از موضوعهای اولویت داری است که باید نهادهای مختلف درباره آن مطالعات جدی انجام دهند و به راهکاری اساسی و عملیاتی برای آن برسند.
یک طلاق صرفا جدایی دو نفر نیست و میتواند از ابعاد مختلف آسیبهای دیگری را به همراه داشته باشد که فرزندان طلاق ازجمله مهمترین آنها است و طلاق میتواند در آینده آنها تاثیر منفی داشته و آنها را در معرض انواع آسیبهای اجتماعی، اختلالات رفتاری و شخصیتی و حتی ارتکاب جرایم قرار دهد.
طلاق، آغاز یک زندگی پرچالش برای فرزندان
خانواده اولین نهادی است که فرد در آن متولد میشود و رشد میکند، خانواده به جز مواردی که استتنا است، امنترین محل برای فرزندان است و زمینه رشد و تعالی را برای آنها فراهم میکند و به طور طبیعی در خانوادههایی که پدر و مادر در آن حضور دارند فرزندان فرصت رشد بیشتری دارند و در خانوادههای تک والدی، پدر غایب یا ترمیمی فرزندان با چالشهای مختلفی مواجه میشوند، حتی اگر فرزند پس از مدتی با ازدواج مجدد پدر یا مادر با شرایط کاملا مطلوب وارد یک زندگی و خانواده جدید شود، در قالب یک خانواده ترمیمی قرار گرفته و چالشهای متعددی را پیش رو دارد.
طلاق چه از نوع طلاق عاطفی باشد و چه به طور رسمی در دادگاه خانواده و دفاتر طلاق ثبت شده باشد، آغاز چالشهای جدی برای فرزندان است و زندگی آنها را در یک لبه تیز دو طرفه قرار میدهد که احتمال وارد شدن آسیب به خود فرد و جامعه را افزایش میدهد.
طلاق به طور معمول پدیدهای نیست که یک شبه اتفاق افتاده باشد و پیش از آن هم در بستر خانواده تنشهای مختلفی موجود بوده که آن روند هم در زندگی فرزندان مشکل ایجاد میکند.
فرزند در بستر خانواده رشد میکند و زمینه خودشناسی، ارتباطات اجتماعی، اعتماد به نفس و قدرت مواجهه با چالشهای مختلف در او شکل میگیرد و در طول زمان تقویت میشود، وقتی خانواده از بین برود این مهارتها در فرزندان شکل نمیگیرد و یا با ضعف همراه میشود که میتواند زمینه ساز انواع آسیبهای اجتماعی و رفتارهای پرخطر مانند گرایش به سیگار یا مواد مخدر یا حتی در مواردی خودکشی و یا آسیب به سایر افراد جامعه باشد.
وقتی فرزند در شرایطی قرار میگیرد که به جای آرامش، چالش و تنش به او تزریق میشود ممکن است با افسردگی و یا انواع اختلالات رفتاری و روانشناختی مواجه شود، افت تحصیلی و پرخاشگری از دیگر تهدیدهایی است که فرزندان طلاق با آن مواجه هستند.
ضرورت توانمندسازی خانوادهها در برخورد با فرزندان طلاق
در کنار انواع آسیبها، فرزندان طلاق با یک دوگانگی جدی مواجه میشوند و آن قرار گرفتن بر سر دوراهی انتخاب پدر یا مادر است و این مورد یکی از موضوعهای اساسی است که چالشی جدی به شمار میآید و عدم برخورد نادرست در چنین شرایطی سردرگمی فرزند را بیشتر میکند.
پدر و مادر هر دو به نوع خود در زندگی و شکلگیری شخصیت فرزندان نقش دارند و با حذف هر کدام مشکلات خاصی ایجاد میشود، این قضیه آنجا پیچیدهتر میشود که یکی از آنها در جریان طلاق و طی یک روند پرتنش حذف شده باشد و فرزند مجبور باشد بین آنها دست به انتخاب بزند.
از آنجایی که خانوادهها پیش از ازدواج و برای یک زندگی مشترک توانمند نشدهاند، زمانی که به هر دلیلی زندگی آنها به جدایی ختم میشود هم توانایی و مهارت لازم برای برخورد با این شرایط را ندارند، در برخی موارد چارهای جز جدایی وجود ندارد، در این موارد هم زن و شوهر مهارت لازم را ندارند که با فرزند چطور برخورد کنند و در مواردی که جدایی براثر اتفاقات پرچالش رخ میدهد، فرزندان هم در این روند قرار میگیرند و پدر یا مادر هر کدام سعی میکند خود را حق و طرف مقابل رو ناحق جلوه دهد و این موارد ممکن است به بیزاری فرزند از پدر یا مادر و یا حتی هر دو منجر شود.
قرار گرفتن در فضای پرچالش دادگاههای خانواده هم برای فرزندان تاثیرات منفی روحی خواهد داشت، ضمن اینکه در برخی موارد از طرف جامعه، دوستان، گروه همسالان و مدرسه هم با فرزندان طلاق برخورد صحیحی وجود ندارد و ممکن است فرزند را به فردی سرخورده و گوشهگیر تبدیل کرده و مانع از رشد او در حوزههای مختلف شود.
طلاق، تنش را جایگزین آرامش میکند
موضوع برخورد پدر و مادر با فرزندان پیش و پس از طلاق بحثی گسترده است که در این نوشتار نمیگنجد اما یکی از مهمترین آنها ایجاد دوگانگی و سردرگمی در فرزندان و حس بی اعتمادی، عدم امنیت و آرامش است که هر یک از این موارد هم میتواند عاملی برای سلسلهای از آسیبها باشد.
بعد از جدایی، فرزند با پدر یا مادر زندگی خواهد کرد و البته براساس قانون زمانهایی هم تعیین میشود که فرزند با والد دیگر خود دیدار داشته باشد که این پروسه هم روندی پرچالش است.
ضروت مطالعه و پژوهش برای کاهش آسیب
در بعضی موارد هم فرزند به دلایل مختلف ازجمله ازدواج مجدد پدر یا مادر در نزد هیچ کدام از آنها نخواهد بود و با سایر اقوام مانند پدربزرگ و مادربزرگها زندگی میکنند که این موضوع هم به مشکلات مختلف منجر میشود.
این تنها یک بعد از آسیبهای ناشی از طلاق است و از این رو پژوهش در این باره نیازی فوری است که باید مورد توجه مسئولین قرار گیرد.
البته در این باره یک نکته بسیار مهم وجود دارد و آن اینکه، بیان آسیبهای طلاق و عواقبی که برای فرزندان، نهاد خانواده و جامعه دارد به این معنا نیست که طلاق را به عنوان امری به طور مطلق قبیح و غیرمجاز بدانیم، در برخی موارد به دلایل مختلف امکان ادامه زندگی وجود ندارد و حتی شاید ادامه زندگی منجر به آسیبهای مختلف و یا بعضا به خطر افتادن جان افراد باشد، در این موارد طلاق بهترین راهکار است اما در این موارد هم افراد بویژه در خانوادههایی که فرزند دارند باید درباره نوع مواجهه با آن توانمند شده باشند تا آسیبهای ناشی از آن به حداقل کاهش پیدا کند.
قوانین حمایت از خانواده هم یکی از مواردی است که در این حوزه باید مورد توجه قرار گیرد و در این موضوع تاثیری جدی دارد.
ارسال نظر