خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
استعفا در سکوت!
محمدرضا عارف از شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان استعفا داده است، این موضوع نشان از وجود اختلافات جدی در جریان اصلاحات است.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری موج، روز گذشته خبری در رسانهها منتشر شد که انتشار این خبر، نشان از عمق اختلاف در جریان اصلاحطلبی را به نمایش گذاشت. «عارف از ریاست شورای عالی اصلاحطلبان استعفا داد»؛ این تیتر خبری بود که تمامی رسانهها آن را منتشر کردند.
اصلاحطلبان در سالهای گذشته نسبت به عملکرد عارف در مسند ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان انتقادات بسیاری داشتهاند و این انتقادات از عملکرد ضعیف او در مجلس دهم نشأت میگیرد. به نظر میرسد، استعفای عارف موضوعی بود که جریان اصلاحات به دنبال آن بود و به همین خاطر ماهها عارف را تحت فشار قرار دادند؛ چون گویا او مانع جدی برسر راه انجام برخی اصلاحات در درون جریان چپ بود.
عدم موفقیت دولت و فراکسیون امید مجلس دهم در ۷ سال گذشته و از همه مهمتر شکست سنگین اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم، دلیلی بر این ادعاست تا جریان اصلاحات مسیر تغییر را در ساختار درونحزبی در پیش بگیرند، اما در این مسیر ابتدا باید عناصر مزاحم را حذف میکردند که از منظر اصلاحطلبان سرشناس، عارف بزرگترین مانع در این مسیر محسوب میشود.
در اینباره حتی کارشناسان و تحلیلگران اصلاح طلب هم اظهار نظرها و انتقاداتی را نسبت به عملکرد شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان داشته اند.
سعید نورمحمدی عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان در مصاحبه ای گفته است: دوره سوم شورای عالی تمام شده و باید دوره جدید شکل بگیرد. شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس سال ۹۴ شکل گرفت و بعد از آن تمام شد و در انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر سال ۹۶ دوباره شکل گرفت و باز بعد از انتخابات پایان یافت و بار دیگر در انتخابات مجلس اخیر تشکیل شد و الان دوره شورای عالی تمام شده و باید دوره جدید شکل بگیرد.
وی با بیان اینکه استعفای عارف و موسوی لاری برای یک عضو شورای عالی گنگ و بی معنا است، گفت: مگر شورای عالی وجود دارد؟ اگر قرار بر شکلگیری است، شورا باید با ترکیب جدید دوباره شکل بگیرد و دوره جدید باید برای ریاست جمهوری و ۱۴۰۰ تشکیل شود.
صادق زیبا کلام هم در گفتگویی مطرح کرده است: بود و نبود عارف فرقی نمی کند حتی دیگر جریان اصلاحات امیدی به خاتمی هم ندارند.
وی گفت: ضرورت اصلاحات همچون دوم خرداد ۷۶ در شرایط فعلی بیشتر نباشد، کمتر هم نیست؛ به هر حال نسل و جریان جدیدی ظهور خواهد کرد و برنامه اصلاحات را به پیش خواهد برد.
دعوا بر سر قدرت
شایان ذکر است که مدعیان اصلاحات در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نتوانستند به یک رویه و استراتژی مشترک برسند. آنها برای نوع ورود به انتخابات بر سر دوراهی «تحریم» انتخابات یا «مشارکت» در انتخابات، دچار اختلافات داخلی شدند. نهایتاً آتش اختلافات داخلیشان زبانه کشید و جریان کارگزاران که به سیاستهای شورایعالی اصلاحطلبان و بهویژه عارف انتقادات جدی داشت و او را «تندیس سکوت» خوانده بود، شمشیر را از رو بست و در رسانههای خود، مطالبی را علیه او منتشر کردند. البته عارف هم بیکار ننشست و تیم رسانهای او در بنیاد امید، مواضع تیم رسانهای کرباسچی علیه عارف را شارلاتانیسم رسانهای خوانده و در مطالبی متعدد به پاسخ و انتشار هجونامههایی علیه تیم کرباسچی و کارگزاران پرداختند.
گویا اصلاحطلبان با پی بردن به ریزش پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات، درصدد جذاب کردن مانیفست اصلاحطلبی با ابزار جوانگرایی است تا در انتخابات ۱۴۰۰ بازی را به رقیب خود یعنی جریان اصولگرا نبازد. بر همین اساس، درخواست محمد قوچانی به عارف این بود که استعفا دهد و من نمیخواستم کار به جایی برسد که به او بگویند استعفا دهد؛ چون فضا به نفع شورای عالی اصلاحطلبان و شورای هماهنگی نبوده و فضا بسیار منفی بود.»
هرروز که میگذرد، اختلافات درون جریان اصلاحات عیانتر و واضحتر میشود و هرچقدر که به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نزدیکتر میشویم، شیب تند این اختلافات شدت خواهد گرفت. اصلاحطلبانی که زمانی با یک جمله خاتمی متحد میشدند و به اجماع میرسیدند، امروز بیشتر آنها از او حرفشنوی ندارند و همین مسئله معادلات درون جریان چپ را پیچیدهتر از گذشته کرده و بعید است که تا انتخابات ۱۴۰۰ انسجام و وحدت حزبی گذشته را به دست آورند.
استعفای عارف و گلایه شخصیتهای بارز اصلاحطلبی از رئیس دولت اصلاحات از عمق اختلافات جریان اصلاحات خبر میدهد. در عالم سیاست نمیتوان با قطعیت نظر داد، اما بعید است که جریان اصلاحات بتواند در این فرصت کوتاه تا انتخابات ریاست جمهوری خود را بازیابد، ولی باید منتظر ماند و دید که روند تعاملات جریان اصلاحات به کجا خواهد انجامید.
ارسال نظر