خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
چرا باید همچنان به گفتگو و مطالبهگری امید بست؟
این رسم، دور تازهای نیست که واقعیتهای جهان بیرونی تن به سازش با خواسته و آرزوی ما نمیدهند. اما اگر ناهمخوانی رویا و واقعیت در تقلاست تا ما را به سرابِ سقوط و تنزل از آنچه هستیم بکشاند، تن دادن و سر فرود آوردن در برابر چنین قهقرایی که برای بلعیدنمان دهان گشوده هم نارواست.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری موج، امروز تکاپوی دستگاه سیاست خارجی برای زنده کردن توافقِ از دست رفته هستهای هنوز به سرانجامی نرسیده و نگرانیها برای پایین رفتن هرچه بیشتر سطح رفاهی، ایرانیانِ بیشتری را به دست و پا انداخته است. شعله مطالبات عمومی از مسوولان برای سروسامان دادن به وضع معیشت و اقتصاد هر لحظه بالاتر میرود و پیدرپی اخبار تلخی چون متروپل یا حواشی گزندهای پیرامونِ پارهای از مردان سیاست دست به دست میشود.
پس دور از انتظار نیست اگر خشمی ناگزیر در آستانه مانده باشد تا فضای عمومی جامعه را در چنبر التهابی دوباره فرو ببرد. به ویژه که هنوز وعده گشت ارشادِ مدیران پا در هوا مانده اما حواشی و ستیز بر سر ارشاد اجتماعی رنگ تازهتری به خود گرفته است. همه اینها نشانههایی است تا بدانیم دولت سیزدهم در چه وضع دشواری ماموریت اداره جامعه را بر دوش خود میبیند.
تلاش و تقلا برای فرا رفتن از دیوار بلندِ دشواریها با تکیه بر تدبیر و سیاستورزی اگر راه به جایی نبرد، پرخاش و خشم و خروش در صورتی جمعی و عمومی چهره عیان میکند و جماعتی از ایرانیان در فرصتی کوتاه از کاربرانی اینترنتی به پرخاشگرانی در کف خیابانها بدل میشوند. نباید از ذهن دور کنیم که عصبیت و پرخاش به تعطیلی فکر و تدبیر حکم میدهد و از کار انداختن قوه تعقل عرصه را برای نفرتپراکنی و افراطیگری مهیا میکند.
حسین محمد صالحی دارانی نماینده مردم فریدونشهر در مجلس شورای اسلامی میان مطالبهگری از مسوولان با ایجاد اخلال در نظم عمومی قائل به وجود مرزی روشن است: «طبق قانون کسی که دست به شورش و خرابکاری میزند مطالبهگر نیست. متاسفانه با تحریک بیگانگان و برخی عوامل داخلی عدهای تحت عنوان اعتراض به فوت خانم مهسا امینی این فتنه و بلوای اخیر را به راه انداختند. اما مساله بر سر مطالبهگری برای فوت یک نفر نبود. چون کاملا مشخص شد هیچگونه قصور و کوتاهی از سوی نیروی انتظامی اتفاق نیفتاده است. گردانندگان این اغتشاشات دنبال زدن اصل نظام هستند و میخواهند به هر بهانهای مملکت را به آشوب بکشند. تعدادی از جوانان و نوجوانان هم متاسفانه فریب این صحنهسازیها را خوردند.»
حالِ اجتماع ایرانی امروز به وضعی افتاده که با وفور آسیبها و ناکارکردیها نیازمند ترمیم و تیمار است. واقعیتهای روز به راه خود میروند و با خواست و مطالبه ما سر سازگاری ندارند. اما نباید و نمیتوان در این بزنگاهِ ناساز دست بسته ماند و تسلیم جبرِ موقعیت شد.
صالحی دارانی در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری موج، میپذیرد اجرای منویات رهبرانقلاب مبنی بر تلاش مضاعف مسوولان در کاستن از حجم نارضایتیهای مردمی چارهساز خواهد بود. اما به فراخور تجربه نمایندگیاش پیشنهاد انجام گفتگوهای مسالمت آمیز برای پیش بردن مطالبات اقشار گوناگون مردم را هم دارد: « در دو سال نیمی که از عمر مجلس یازدهم میگذرد کمتر روزی بوده که شاهد تجمعهای اعتراضی در مقابل مجلس نبوده باشیم. اما بسیاری از این نوع اعتراضات که از سوی اصناف گوناگونی نظیر معلمان، پرستاران یا کارگران اتفاق افتاده با گفتگوها و پیگیریهای نمایندگان مجلس با طی روندهای قانونی حل شده است. یک نمونه از این موارد همین رتبهبندی معلمان بود که بعد از دوازده سال درحال انجام شدن است. وقتی گفتگوی مسالمت آمیز برای رفع اشکالات و ایرادات انجام شود می توان بسیاری از مشکلات را حل کرد. البته جای این تاکید و تذکر هم هست که مسوولان باید در رفع مشکلات مردم کوشش مضاعفی داشته باشند. چون بخشی از این مشکلات ناشی از کوتاهی ما مسوولان است.»
در این حال که تلاشها برای انداختن ماشین نارضایتیها در جاده مسالمت و مفاهمه راه به جایی نبرده و خیابان به عرصه ترکتازی شورشگران بدل شده پرسشی که باید پیش کشید همان «چه باید کرد؟» محتومی است که در چنین مواقعی رخ نشان میدهد. اما ضرورت پرداختن به هر «چه بایدکرد»ی فهم و هضم و پذیرش موقعیت موجود و عزم کردن برای اصلاح و تغییر و بهبود روندها و رویههایی است که به واقعیتهای جاری روز انجامیده است: «ضعف مجموعه نهادهای فرهنگی و آموزشی و رسانهای را باید بپذیریم. اما بودجه و اعتبار کافی در اختیار این سازمانها گذاشته نمیشود و بسیاری از این نهادها هم نسبت به مسائل فرهنگی بیتفاوت شدهاند. اینکه ما از نیروی انتظامی مطالبهگری کنیم و انتظارمان این باشد که همه کارها به گردن این نیرو بیفتد کاملا اشتباه است. چون وزارت ارشاد هم وظایفی به عهده دارد. متاسفانه سازمان تبلیغات اسلامی در این زمینهها کاری انجام نمیدهد و بسیاری دیگر از دستگاهها هم معطل ماندهاند. درحالی که اقدامات مربوط به برنامهریزی برای فرهنگسازی جزو وظایف آنهاست. وقتی هم که نیروی انتظامی تنها بماند و دست به اقدام و برخورد بزند به عنوان متهم شناخته میشود. اگر برخورد نکند هم باز متهم خواهد شد. البته باید بپذیریم در زمینه فرهنگسازی بُعد نظارتی مجلس هم ضعیف بوده است.»
برای وارسی احوال امروز جامعه ایرانی پرسهای کوتاه در فضای مجازی کافی است تا حجم فزاینده و لبریز شده خشمی را ببینیم که از لابلای کامنتها و استوریها و ویدئوها به فضای بیرونی و واقعی جامعه سرریز میکند. به واقع فضای مجازی بهترین صحنهای است که میتواند انواع تعارضات و ناسازگاریهای جامعه را به آزادترین صورتی بازتاب دهد و قهرمانان این دنیای مجازی به خشنترین شکلی رنج و آزردگی و نارضایتیهایشان از دنیای واقعی را بر سر جمع فریاد بزنند. صالحی دارانی راه علاج را در محدود کردن دسترسیهای مجازی میبیند:«ما امروز در فضای مجازی یک بستر مناسب را نتوانسته ایم ایجاد کنیم و این بستر یله و رهاست. بسیاری از افراد در فضای مجازی با الهام از بیگانگان و شبکه های ضدفرهنگی در حال رشد و نمو هستند و معلوم نیست چه آیندهای پیدا خواهند کرد. در همین چند روز که اینترنت قطع بوده بسیاری از خانوادهها به ما مراجعه میکنند و میگویند کاش همیشه این روند ادامه پیدا کند و این فضای مجازی محدود بماند تا جوانان ما از این فضا فاصله بگیرند. البته فضای مجازی مطلوبیتهایی هم دارد اما ما نباید کلاه سر خودمان بگذاریم. چون مطالب مخربی که از سوی رسانههای بیگانه نشر پیدا میکند آثار و تبعات بسیاری به همراه خواهد داشت.»
اما آن هنگامی که این آزردگی و عصبیتِ لبالب شده در فضای مجازی به تلنگری از جنس یک پیشامد ناگوار بشکند و به فضای واقعی جامعه کشانده شود، هنگامهای برپا خواهد شد که از پس آن خیابان جانشین شبکههای اجتماعی رنگ به رنگ میشود. از این نقطه به بعد شمایل تهدیدهای امنیتی در صورتی ملموس و سوزنده با حافظان امنیت و نظم اجتماع چشم در چشم میشوند و مجال کناره گرفتن باقی نخواهد ماند. نماینده مردم فریدونشهر هدف غایی ناراضیان کف خیابان را زدن اصل نظام میداند:«با زدن و شکستن و فحاشی و کشتن نمیتوان مشکلات را حل کرد. در این حوادث اخیر حتی خانمی را به قتل رساندهاند که به گردن نیروی انتظامی بیندازند و بگویند برخورد نظام و نهادهای قانونی با مردم اینگونه است. درحالی که آن خانم اصلا در ناآرامیها حضور نداشته و در جای دیگری به قتل رسیده است. گردانندگان این جریان ها فقط به دنبال بدنام کردن نظام هستند. درواقع بسیاری از این ناآرامیها به شکلی هدفمند برای زدن نظام راه افتاده است.»
اینکه امروز اگر یک روحانی منتقد در باب وضع حجاب سخنی بگوید یا کنشگری سیاسی جامعه را به نرمش و مسالمت حواله دهد پیادهنظام مجازی به سرعت نسخهاش را میپیچند و با درشتگویی و بدزبانی موج نارضایتیها را روانهاش میکنند، خود روشنترین نشانه برای نگرانی از فروافتادن جامعه در دامچاله تلافیجویی و ستیز و کینهورزی است.
اما اگر از ملالِ صحنهآرایی پرتشویشِ سربازان دنیای مجازی به جان آمدهایم و نمیخواهیم خیابانهایمان را میدان آشوب و نزاع ببینیم باید چه کنیم؟ صالحی دارانی همچنان بر طبل محدود کردن فضای مجازی میکوبد: «رسانههای داخلی ما از توانایی و کارایی لازم برخوردار نیستند. وقتی نسل جوان از فضاهای دیگری استفاده میکنند امکانات رسانهای ما توان مقابله با آن فضاها را ندارند. در شرایطی که دسترسی به همه فضاها در دنیای مجازی امکانپذیر باشد جوانان ما آن فضاهای دیگر را انتخاب میکنند. ما به هر تعدادی هم که در داخل رسانه ایجاد کنیم وقتی مخاطب نداشته باشیم نمیتوانیم کاری از پیش ببریم. بنابراین باید محدودیتهایی را ایجاد کرد تا جلوی آسیبهای فرهنگی گرفته شود.»
ارسال نظر