خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
جامعه اسرائیل چه نگاهی به تصمیم نتانیاهو برای حمله به رفح دارد؟
افکار عمومی رژیم صهیونیستی مخالفتی با حمله ارتش به رفح نداشته است. اما اختلاف نظر در جامعه اسرائیل صرفاً درباره اولویت کاری کابینه بود. گروهی از مردم از جمله خانواده های اسرا ابتدا خواهان آزادی اسرا از طریق مذاکره بودند و سپس تعیین تکلیف مسئله رفح. اما راستگراها بر حمله به رفح پیش از هر کاری اصرار داشتند.
، در حالی که از بامداد روز دوشنبه حملات زمینی اسرائیل به رفح شروع شده و کماکان ادامه دارد، تصاویری از تخریب خانه های فلسطینی و کشته شدن کودکان در رسانه های دنیا منتشر می شود. در همین راستا حماس به قطر و مصر اعلام کرد پیشنهادات مذاکرات را پذیرفته است اما اسرائیل شروط حماس را نپذیرفت. نکته قابل توجه اینکه تحلیلگران اسرائیلی در رسانه های مختلف عبری زبان، تصمیم کابینه جنگ نتانیاهو برای ورود به رفح تمجید می کنند. در این رابطه «سرتیپ اودید تیرا»، یکی از اعضای مجمع فرماندهان ملی اسرائیل در وبسایت خبری معاریو نوشت: «ورود نیروهای اسرائیلی به رفح بدون هیاهو و در حالی که حماس تلاش میکرد این حمله را به تعویق بیندازد، یک عمل بی نظیر بود. تا پیش از حمله به رفح، اسرائیل در غزه تحت فشار قرار داشت. در آن زمان آمریکا و نیروهایی از داخل اسرائیل فشار وارد میکردند که ارتش وارد رفح نشود و منتظر نتایج مذاکرات بماند. این بدان معنا بود که اسرائیل منتظر باشد ببیند حماس چه تصمیمی میگیرد. در واقع حماس داشت اسرائیل را مدیریت میکرد. اما با ورود به رفح، اکنون اسرائیل در حال مدیریت اوضاع است و حماس زیر فشار قرار دارد. به این ترتیب، با تصمیم کابینه برای ورود به رفح، الان اسرائیل به حماس میگوید که علاقه ای به توقف جنگ برای آزادی اسرا ندارد بلکه اسرا را به زور همراه با تحقق سایر اهداف جنگی خود آزاد خواهد کرد. برای اسرائیل، این یک تحول مهم است. در عین حال باید به مذاکرات نیز ادامه یابد.»
همچنین دکتر ایدو زلکویچ، محقق دانشگاه حیفا و استاد دانشگاه رایشمن در وبسایت معاریو حمله به رفح را راهکاری برای بستن مسیرهای تنفسی حماس دانست و تصریح کرد: « طول نوار مرزی بین غزه و مصر حدود ۱۲ کیلومتر است و رفح که در انتهای جنوب غربی نوار غزه قرار دارد، نقطه استراتژیک کلیدی برای کنترل فعالیت های حماس و تونل های این سازمان است که به منطقه مرزی با مصر منتهی میشود. از زمان خروج یکجانبه ارتش اسرائیل و تحمیل محاصره نوار غزه در سال ۲۰۰۶، گذرگاه رفح به تنها دروازه نوار غزه برای ارتباط با جهان تبدیل شده است. تونلهای موجود در این منطقه امکان تنفس اقتصادی و البته نظامی را برای حماس فراهم میکنند. با توجه به این نکات و اهمیت این منطقه، در چند ماه گذشته حماس سعی کرد با اعمال فشار روانی از ورود ارتش اسرائیل به جنوب نوار غزه جلوگیری کند. ورود به رفح اهرم مهمی برای پیشبرد معامله بازگشت اسرا و تحمیل خسارات بر تونل های قاچاق در رفح است.»
به زعم وی «راه ایجاد نظم سیاسی جدید در نوار غزه، از اشغال رفح می گذرد.»
همچنین وبسایت عبری زبان «وای نت» نیز با تأکید بر درست بودن حمله به رفح خاطر نشان کرد: «به تعویق انداختن ورود به رفح میتوانست ادامه مستقیم سیاست امتیازات و تسلیم اسرائیل به حماس باشد.» در واقع تحلیلگران این رسانه اسرائیلی تعلل در ورود به رفح را اشتباه می دانند که در ادامه امتیازدهی به طرف مقابل تحلیل می شود.
این اظهارات در فضایی مطرح می شود که اخباری در مورد افزایش تعداد کشورهای اتحادیه اروپا برای به رسمیت شناختن «کشور فلسطین» نیز منتشر شده است.
در حال حاضر کشور فلسطین از سوی هشت عضو اتحادیه اروپا شامل بلغارستان، لهستان، چک، رومانی، اسلواکی، مجارستان، قبرس و سوئد به رسمیت شناخته شده است. در همین رابطه جوزب بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشبینی میکند برخی از کشورهای عضو این اتحادیه فلسطین را به رسمیت بشناسند. براین اساس تماسها میان ایرلند، اسپانیا، اسلوونی و مالت درباره به رسمیت شناختن کشور فلسطین افزایش یافته است. گفته می شود تا ۲۱ ماه مه (اول خرداد) این اتفاق صورت بگیرد.
اما با توجه به اینکه نظر تحلیلگران، کارشناسان و همچنین افکار عمومی اسرائیل با حمله به رفح و تشدید فشار بر فلسطینی ها با رویکرد کابینه نتانیاهو همسو است، در عمل چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ آیا سیطره اسرائیل بر نوار غزه گسترش می یابد و جهان می پذیرد صرفاً در بازسازی آن نقش ایفا کند؟ یا در کنار اسرائیل، کشور فلسطین نیز تأسیس می شود؟
در این خصوص وبسایت خبری «اسرائیل هیوم» در تحلیلی نوشت: «طیف راست صهیونیستی که رویای ایجاد کشوری از دریا تا رودخانه و برتری قوم یهود را در سر می پروراند، نمی گذارد چنین پیشنهادی عملیاتی شود. به رسمیت شناختن تشکیلات فلسطینی به عنوان یک کشور مستقل می تواند خیابان های اسرائیل را به آتش بکشد. در عین حال، فلسطینیها نیز هر راه حلی که شامل قدس شرقی به عنوان پایتخت کشور فلسطین و حق بازگشت با غرامت یا بازگشت نمادین بخشی از آوارگان فلسطینی به کشور فلسطین نباشد را نمیپذیرند. لذا امکان صلح و آشتی بین دو ملت و ایجاد دو کشور بین دریا و رودخانه با حمایت همه کشورهای جهان و به قیمت عادی سازی کامل با ۲۲ کشور عربی در حال حاضر بعید است. بنابراین در اینجا یا یک کشور دو ملیتی (اسرائیل با دو ملیت عرب و یهود) وجود خواهد داشت یا ایالات متحده یک راه حل سیاسی با حمایت جهانی را بر دو طرف تحمیل خواهد کرد.»
مسئله اینجاست که تعارض جدی بین خواست دو طرف وجود دارد، تعارضی به قدمت بیش از ۷۰ سال. نمونه کوچکتر آن را در تعاملات بین نمایندگان حماس و رژیم صهیونیستی با میانجی گری آمریکا، قطر و مصر برای مذاکرات خاتمه جنگ غزه در چند ماه گذشته شاهد بودیم. درخواست های دو طرف در تضاد با هم قرار دارد و همین مسئله موجب شد تا امروز به جز یک مقطع کوتاه در ماه نخست جنگ، هیچ آتش بسی به دست نیاید. حماس خواهان پایان اشغال نوار غزه و خروج کامل نیروهای ارتش اسرائیل است. اما افکار عمومی اسرائیل تمایلی به این کار ندارد. نکته مهم اینکه در چند ماه گذشته نظرسنجی های عمومی نیز نشان می داد مخالفت مردم اسرائیل فقط در «زمان» حمله به رفح است و نه «نفی» کامل آن. بخشی از جامعه از جمله خانواده های اسرا ابتدا خواستار آزادی اسرا از طریق مذاکره بودند. از نظرشان این اولویت بود و بحث حمله به رفح باید در مرتبه دوم قرار بگیرد. ولی جناح راست همچون بن گویر و اسموتریچ خواهان این حمله بودند.
بنابراین در این فضا آنچه می تواند جلو رژیم صهیونیستی را در اشغال نوار غزه بگیرد، فشار جامعه جهانی است. جهان باید متحد با هم با این روند مخالفت کنند و پس از خروج ارتش از این منطقه، تصمیم جدی در رابطه با آینده فلسطین و مسئله بیت المقدس گرفته شود.
ارسال نظر