خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
کشورهای مدنظر ترامپ برای انتقال مردم نوار غزه کجا هستند؟
ترامپ در یک پروژه غیرانسانی اعلام کرد بنا دارد فلسطینی های نوار غزه به کشور ثالثی منتقل کند تا در این مدت روند بازسازی غزه اجرایی شود. وی برای چنین طرحی چند منطقه را پیشنهاد کرد.
![کشورهای مدنظر ترامپ برای انتقال مردم نوار غزه کجا هستند؟](https://cdn.mojnews.com/thumbnail/LHwTZEIwFAQY/wYsQRh7N_U9-KhUZFvV4AomaL5yZePK-ajtEs8kcp-9YVVASashH6K5BPTC17PhAidh8SlFsB25MgjrEllAehzCwnFHSHDBw/%D8%AA%D8%B4+%D8%A8%D8%B3+%D8%AC%D9%86%DA%AF+%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%84+%D9%88+%D8%BA%D8%B2%D9%87.jpg)
، ترامپ در جریان دیدارش با نتانیاهو از طرحی برای انتقال فلسطینی های ساکن غزه به کشور ثالثی خبر داد. وی ادعا کرد هدف از این کار بازسازی نوار غزه و ایجاد شرایط زندگی خوب برای فلسطینی هایی است که اکنون در میانه آواره های جنگ روزگار می گذارند.
طبق گزارش سازمان ملل فقط جمع آوری آوارها ۱۵ سال طول می کشد و بازسازی نوار غزه دستکم ۵۰ میلیارد دلار هزینه دارد. براین اساس ترامپ عنوان کرده برای ارائه زندگی بهتر، لازم است فلسطینی ها به کشور ثالثی منتقل شوند. در این راستا مناطق مختلفی مانند اردن، مصر، مراکش، سومالیاند و پونتلند مطرح شده است.
در واکنش به این اخبار، مقامات اردن اعلام کردند برای جلوگیری از اجرای این پروژه حتی حاضر هستند وارد جنگ شوند. زیرا این اقدام نه تنها ثبات سیاسی این کشور را به مخاطره می اندازد بلکه تشکیل کشور فلسطین را کاملاً دور از دسترس می کند. مصری ها هم که حتی در خلال جنگ غزه حاضر نشده بودند گذرگاه رفح را برای پذیرش آوارگان فلسطینی باز کنند و در مقابل با تقویت اسنحکامات نظامی به چنین سناریویی واکنش نشان داده بودند، اعلام کردند چنین پروژه ای را نمی پذیرند.
در این میان اما هنوز سه گزینه دیگر روی میز است: پونتلند، سومالیلند و مراکش، سه موجودیت سیاسی ای که نیاز شدیدی به حمایت سیاسی آمریکا برای حل مشکلات و به رسمیت شناختن خود دارند. در این بین سومالیلند و پونتلند سرزمینهایی در داخل کشور سومالی هستند که در سطح بین المللی به عنوان کشورهای مستقل به رسمیت شناخته نشدهاند.
پونتلند کجاست؟
پونتلند (Puntland) منطقهای خودمختار در شمال شرقی سومالی است که اکنون پس از گزارشهایی مبنی بر امکان انتقال پناهجویان از غزه به آنجا، به کانون اصلی گفتمان جهانی تبدیل شده است.در حالی که ثبات سیاسی این منطقه ممکن است آن را به گزینهای برای این حرکت تبدیل کند، اما هنوز آنجا با تهدیدات تروریسم، فقر و مبارزات متعدد مواجه است.
پس از فروپاشی دولت مرکزی سومالی در سال ۱۹۹۱، این کشور وارد جنگ داخلی شد که منجر به تکه تکه شدن خاک سومالی گردید. در سال ۱۹۹۸، پونتلند در تلاش برای تضمین ثبات و اجتناب از هرج و مرج که در جنوب سومالی جریان داشت، خود را یک منطقه خودمختار اعلام کرد. برخلاف «سومالیلند»، همسایه آن در غرب، که به دنبال استقلال کامل از سومالی است، پونتلند همواره تمایل خود را برای باقی ماندن بخشی از فدراسیون سومالی و در عین حال حفظ خودمختاری اعلام کرده است.
در حال حاضر پونتلند با چالشهای مهمی از جمله فقر، بیکاری و مشکلات مرتبط با آب و هوا مانند خشکسالیهای مکرر مواجه است. وابستگی این منطقه به دامپروری همچنین آن را در برابر تغییرات محیطی آسیب پذیر کرده است و این منطقه هم مانند بسیاری از بخشهای سومالی در سالهای اخیر با چالشهای امنیتی قابل توجهی روبرو بوده است. اگرچه تا حد زیادی از خشونتهای گستردهای که جنوب سومالی را گرفتار کرده بود در امان ماند، اما این منطقه عاری از درگیری نبود.
در پونتلند نیروهای امنیتی در حال مبارزه با دزدی دریایی هستند که در اوایل دهه ۲۰۰۰ به اوج خود رسید و تأثیر مخربی بر جوامع ساحلی داشت. با این حال، از طریق ترکیبی از تلاشهای امنیتی محلی و همکاری های دریایی بین المللی، پونتلند موفق به کاهش تهدید دزدان دریایی شده است.
بنابراین ماهیت نیمه خودمختار پونتلند، همراه با تمایل آن برای به رسمیت شناختن و حمایت بین المللی، آن را به شریکی بالقوه برای ترامپ در اجرای چنین ابتکاری تبدیل میکند. در حالی که دولت پونتلند رسماً به این پیشنهاد خاص پاسخ نداده است، اما تلاشهای گذشته آن برای مدیریت حرکت آوارگان از مناطق درگیری در جنوب سومالی توانایی آن را برای مدیریت چنین موقعیتهایی نشان میدهد. فراتر از آن، حمایتی که از آمریکا برای این کار دریافت میکند، دولت این منطقه را در موقعیتی قرار میدهد که مجبور میشود این گزینه را بررسی کند و در این فرآیند شاید قورباغهای را ببلعد که مطمئن نیست از عهده آن برآید.
بنابراین گام نخست دولت ترامپ استفاده از نیاز بازیگران سیاسی برای شناسایی در محیط بین الملل و کمک های مالی آمریکا است تا بتواند این پروژه غیرانسانی را عملیاتی است. این در شرایطی است که حتی کارشناسان سیاسی اسرائیل هم تأکید می کنند کوچاندن مردم یک منطقه چه به اجبار مستقیم یا غیرمستقیم، نوعی جنایت جنگی محسوب می شود و تابویی است که ترامپ در قرن بیست و یک آن را شکست. اما در عمل، صرف قانع کردن یک موجودیت سیاسی برای پذیرش هزاران فلسطینی تنها بخش سخت کار نیست، اتفاقاً بخش اصلی کار مربوط به خود فلسطینی هاست که آنها هم به اشکال مختلف نشان داده اند حاضر به چنین مهاجرتی نیستند. زیرا این مهاجرت به معنای از دست دادن همیشگی سرزمین شان است.
ارسال نظر