English

چرا «عادت نمی‌کنیم»، «آااادت نمی‌کنیم» شد!؟

هفتاد ونهمین نشست سکانس خانه فیلم فرهنگ‌سرای فردوس شامگاه ۳ مرداد ماه به منظور اکران، نقد و بررسی فیلم سینمایی «آااادت نمی‌کنیم» با حضور ابراهیم ابراهیمیان کارگردان، شیرین یزدان بخش و هیوا مسیح منتقد سینما برگزار شد.

چرا «عادت نمی‌کنیم»، «آااادت نمی‌کنیم» شد!؟
به گزارش خبرگزاری موج، ابراهیمیان در ابتدای نشست در مورد ایده اولیه فیلم توضیح داد: قصه ابتدا به این شکل نبود، شکل دیگری بود. اتفاقی در خانواده نزدیک من افتاد؛ دختردایی بنده در سن ۱۹ سالگی در یک مرگ مشکوکی در خواب فوت کرد و شبهه خودکشی، مصرف مواد مخدر و غیره بوجود آمد. تا اینکه بعد از مدتی پزشکی قانونی اطلاع داد که مرگ به طور طبیعی اتفاق افتاده و ایست قلبی بوده که این شکل مرگ در ۱۶ تا ۲۵ سالگی، در چند سال اخیر خیلی شایع شده است. این اتفاق تاثیر ویژه‌ای روی ذهن من گذاشت. از طرفی، وقتی قصه که به وزارت ارشاد رفت دچار جو و تحلیلهای فراوانی شد و قسمت‌هایی حذف و اضافه شد. اما در ابتدا یک ایده اولیه بود که با مرگ دختردایی من، این شکل الان را به خودش گرفت. پس ما تقریبا با یک ایده واقعی مواجهیم که بعداً در طول زمان، بسط و گسترش پیدا کرده و این قصه‌ای شده که می‌بینیم. وی در مورد اسم و نوع تایپ وگرافی ا فیلم «آااادت نمی‌کنیم» اظهار داشت : اسم فیلم هم این نبود، اسم فیلم «چای تلخ» بود. به احترام آقای تقوایی که فیلمنامه‌ای به همین موضوع و عنوان داشتند، ما اسم فیلمنامه رو عوض کردیم و سعی کردیم که موضوعیتی از آن دربیاید؛ مثلا اشاره مستقیم به اسم خاصی یا کلمه خاصی نباشد، درواقع مانیفست ذهنی من است که از ذهن ابراهیم ابراهیمیان می‌آید. دلم می‌خواهد به خیلی چیزها عادت نکنیم یا حداقل شعار آن را برای خودم دارم که می‌گویم عادت نمی‌کنیم... ابراهیمیان در ادامه گفت : عموماً همه عادت دارند که عادت را با «ع» ببینند، ما از فعل نفی (عادت نمی‌کنیم) استفاده می‌کنیم و در مورد خرق عادت حرف می‌زنیم که امیدواریم در مورد یکسری چیزهایی عادت نکنیم. اولین کاری که کردیم؛ یعنی میثم میرزایی مدیر هنری تبلیغات و طراحی لوگو انجام داد، این بود که این را از مفهوم فیلم بیرون کشید که در طراحی لوگو خرق عادت کند؛ یعنی عین را کشید و چهارتا الف کرد. حالا چرا چهارتا الف و یک مد سرکش؟ اگر دقت کنید فیلم چهار کاراکتر اصلی دارد و یک قصه واحدی بین این چهار کاراکتر یعنی دو زوج اتفاق می‌افتد؛ درواقع مفهوم را از آنجا گرفتیم؛ چهار الف با یک مد سرکش. * در ادامه این نشست هیوا مسیح منتقد سینما، گفت: فیلم «آااادت نمی‌کنیم» متهم ردیف اول دادگاه جشنواره فیلم فجر در بین منتقدین بود، با این اتهام که کپی آثار آقای اصغر فرهادیست. ذاتاً شکل ساختن و نوع پرداختن به یک موضوعی انگار که یادآور آثار آقای فرهادیست. یادم هست همان موقع در جشنواره که فیلم را دیدم، این موضوع خیلی شایع شده بود، حتی بعدها نقدهایی در رسانه‌ها نوشته شده بود، به تنها چیزی که تکیه کرده بودند همین موضوع بود و نه هیچ نقد دیگری؛ از نظر من این نگاه تاسف‌بار است. خیلی ساده است؛ چه اشکالی دارد که مثل آقای فرهادی فیلم بسازیم؟ مگر آقای فرهادی مثل خودش فیلم ساخته که فرد دیگری نتواند مثل ایشان فیلم بسازد؟ اصلا آقای فرهادی مثل خودش فیلم نساخته است! به قول هاوارد هاکس؛ «سینما از سینما زاده می‌شود و چه خوب». یا به قول فیلسوفی که می‌گوید «ما غول‌هایمان را پیدا کنیم و روی شانه غول‌ها بایستیم تا جهان را در وسعت و بیکرانی بیشتری ببینیم». روی شانه یک کوتوله که تا دو متری خودمان را بیشتر نمی‌بینیم. و من خیلی خوشحالم که اگر آقای ابراهیمیان این رویکرد را بپذیرند که مثل آقای فرهادی فیلم ساختند یا درواقع کارگردانی کردند. ‌باید به ایشان تبریک گفت برای اینکه به قول معروف فیلم را درآوردند. ما شاهد فیلم‌های زیادی بودیم که بعد از درباره الی و چهارشنبه سوری و... از روی دست آقای فرهادی ساخته شد، ولی هیچ کدام موفق نشدند. چه اشکالی دارد آقای ابراهیمیان با همان نگرش، روی شانه یک غولی ایستاده و جهان خودش را به تصویر می‌کشد و به ما نشان می‌دهد؛ این جسارت است و من دوباره روی حرف هاوارد هاکس فیلمساز تاکید می‌کنم که در طول تاریخ سینمای خارج از ایران و ایران، ما دیده‌ایم سینما از سینما زاده می‌شود. مهم نتیجه یک اثر است و من به آقای ابراهیمیان تبریک می‌گویم. در ادامه این نشست ابراهیمیان کارگردان فیلم « آااادت نمیکنیم» گفت: من پیش از اینکه پیرو صحبت‌های آقای مسیح حرف بزنم، بگویم که من خیلی این را شنیده‌آم که فیلمم شبیه به آقای فرهادی است. بنده یک جمله‌ای دارم که از یک نویسنده بزرگ آلمانی برتولت برشت وام می‌گیرم. برشت حرف خوبی می‌زند و می‌گوید «ما از گذشتگانمان دزدیدیم و شما هم از ما بدزدید، آیندگان هم از شما خواهند دزدید». بحث اینکه من تحت تاثیر چه کسی هستم یا نیستم، انقدر بزرگ شد که امروز به جایی رسیدیم که بنده جلوی اصحاب رسانه می‌گویم که اصغر فرهادی یک فیلمساز بسیار باهوش و به اعتقاد من یک فیلمنامه‌نویس بسیار بزرگ است. نقطه قوت ایشان در فیلمنامه‌هایشان است که بی‌شک یکی از متخصص‌ترین فیلمنامه‌نویس‌های عصر اکنون می‌باشد. من در یک مصاحبه‌ای در مجله فیلم‌نگار این جمله را گفتم که بله من از آقای فرهادی مهندسی فیلمنامه را آموختم ولی سعی کردم که اجرای ابراهیم ابراهیمیان باشد. شما در روایت و اجرا، فیلم ابراهیم ابراهیمیان را می‌بینید. ممکن است ساختار، گره‌افکنی‌ها و... به‌خاطر مهندسی دقیقی که من از اصغر فرهادی آموختم، اتفاق افتاده باشد، اما من سعی می‌کنم فیلم خودم را بسازم. به دوستان اصحاب رسانه و منتقدان هم می‌گویم باید در فیلم پنجم یا ششم، ابراهیم ابراهیمیان را رودرروی فیلمسازهای بزرگی مثل اصغر فرهادی قرار بدهیم. اصغر فرهادی خیلی بزرگتر از آن است که الان بخواهید من را ایشان نسبت دهید. جمله آخر را در این مورد بگم؛ ابایی ندارم از اینکه از کسی یاد گرفتم یا تحت تاثیر کسی هستم. مورد دیگر اینکه خواهش می‌کنم با یکسری تیترها و تحریف جملات فیلمساز نوپایی که درحال تجربه جهان است، فضا را غبارآلود نکنیم. به‌خاطر اینکه من آمده‌ام تجربه کنم و هیچ ابایی هم از تجربه کردن ندارم. ممنون از دیبا مسیح که می‌گوید روی شانه یک نفر ایستاده و جهان خودش را تعریف می‌کند؛ من واقعا سعی می‌کنم جهان خودم را تعریف کنم. کارگردان « آااادت نمیکنیم» با تاکید به استفاده از بازیگران در این فیلم، تصریح کرد: در مصاحبه‌هایم چند نفر را اسم بردم که لحظه نگارش فیلمنامه، به آنها فکر می‌کردم؛ خانم تهرانی، خانم بیات، خانم یزدان‌بخش و خانم پانته‌آ بهرامی‌ها. دقیقاً لحظه نگارش فیلمنامه به هیچ کس دیگهری غیر از اینها فکر نشد. وقتی فیلمنامه تمام شد و در هنگام پیش‌تولید، من با آنها صحبت کردم. بعد از مدت کوتاهی که درحال پیش‌تولید بودیم، آقای فروتن و بعد آقای آذرنگ و بقیه دوستان به ما اضافه شدند. هیوا مسیح در ادامه نشست توضیح داد: من دو نکته را می‌خواهم بگویم؛ اول اینکه به نظرم موسیقی فیلم خیلی خوب است و درست نگاه شده. حتی با اینکه محیط محیط دانشگاهی است ولی موسیقی برای آن، فضای پر از تردید ایجاد می‌کند و به نظرم این هوشمندی‌ای که در این اثر وجود دارد قابل توجه است. فیلمهای مشابه را دیده‌ایم، اساساً موسیقی در خدمت موضوع نیست ولی در این فیلم موسیقی به شدت در خدمت موضوع می‌باشد؛ این اتفاقی است که در خیلی از فیلمها من ندیدم. یعنی آهنگساز خودنمایی نمی‌کند و در خدمت اثر است؛ آن‌هم با یک فاصله‌گذاری، یعنی فاصله‌گذاری بین مکان و موضوعی که مطرح می‌کند. مثلا در یک سکانسی کسی به دکتر می‌گوید «پدر دختره اومده داره پایین صحبت می‌کنه، اگه میخوای بیا یه سر و گوشی آب بده ببین چه خبره؟» فروتن آهسته از پله‌ها پایین می‌آید و نگاه می‌کند. اگر شما موسیقی این لحظه را یادتان باشد، موسیقی دلهره یا درواقع موسیقی فیلم‌های جنایی است. و تدوین هم که واقعاً زبان فیلم است، سخنگوی فیلم، تکنیکی است که در تدوین اتفاق می‌افتد. اما به نظرم در جاهایی تا نیمه‌های فیلم کار افت می‌کند؛ که به نظر من منطق قصه این را ایجاب می‌کند، چون قصه تقریبا به جاهای تخت می‌رسد و شما فکر می‌کنید که الان چه اتفاقی قرار است بیفتد؟! و با پیدا شدن موبایل، فیلم و قصه هم نجات پیدا می‌کند.
آیا این خبر مفید بود؟
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر

آخرین اخبار گروه

پربازدیدترین گروه