«لانتوری» حقوق بشر اسلامی را احیا کرد
لانتوری می گوید همانطور که از حقوق بشر دفاع می کنید باید خودتان هم به آن ایمان و اعتقاد داشته باشید. چطور می شود مدافع دیدگاهی باشید که وقتی پای منافع خود در میان باشد مخالف آن دیدگاه شوید؟!
خبرگزاری موج / ابتدای فیلم وقتی قهرمان داستان در حال آرایش است حس می کنید داستان به سمت آسیب اجتماعی تن فروشی یا هرزگی پیش می رود. اما در ادامه مخاطب کمی گیج می شود چراکه شخصیت های فیلم زیادند و باید تک به تک معرفی شوند در حالی که مدت زمان فیلم کوتاه است. پاشا پسرک پرورشگاهی که حالا برای امرار معاش زندگی اش دست به هر کاری می زند دلش می لرزد و عاشقانه مریم قهرمان فیلم را دوست دارد. مریم خبرنگاری(آنچه از نقش مریم به ذهن مخاطب می رسد خبرنگار اصلاح طلب یک روزنامه است) است که از خطوط خبری عبور کرده و حالا تبدیل به مدافع حقوق بشر شده و به دنبال رضایت از خانواده قربانیان(مقتولین) است. قهرمان داستان لانتوری هرکاری می کند تا هیچ اعدامی رخ ندهد در حالی که اعدامی ها به جرم قتل و تجاوز در نوبت چوبه اعدام هستند. تماشاگر در ابتدای فیلم نمی داند این اقدام مریم را تمجید کند یا محکوم چون از سویی نجات جان انسان محترم و عزیز است و از سویی دیگر در فیلم متهمانی را نشان می دهد که فردی را به قتل رسانده اند. ترکیب مستند و داستانی فیلم به نحوی است که فیلم را برای مخاطب بسیار باور پذیر کرده و فکر نمی کند که فیلم غیرواقعی است چراکه هر شخصیت فیلم مخاطب باهوش را به نمونه عینی و بیرونی آن متصل می کند. مثلا مریم و خبرنگار بودنش و حتی چهره اش شباهت زیادی به یکی از خبرنگاران اصلاح طلب که البته الان در خارج از کشور و در رسانه بیگانه کار می کند دارد. و در سکانش های پایانی فیلم مریم و اتفاقاتی که برای او می افتند شباهت بیشتری به آمنه بهرامی قربانی اسید پاشی پیدا می کند. در مورد پاشا و تیم لانتوری هم همین است و نمونه های آن بارها و بارها در رسانه ها محاکمه و محکوم شده اند. تن فروشی برای گرفتن تصویر و اخاذی، زورگیری، قمه کشی، دزدی، دوستیابی نامتعارف، خفتگیری، دروغگویی، مصرف مواد مخدر، تولید شیشه بخشی از آسیب های اجتماعی و جرائمی بود که در لانتوری مشاهده می کنید. اما پرداختن همزمان به این آسیبها و موضوع دراماتیک عشق کمی فضای فیلم را متفاوت می کند. مخاطبی که در ابتدای فیلم لحظه به لحظه با آسیبهای اجتماعی موجود در جامعه همراه می شود در بخش دوم فیلم با پاشیدن اسید از سوی پاشا به صورت مریم در شوک فرو می رود. برای مخاطب این باور سخت است که پاشا مرد عاشقی که برای مریم هرکاری می کند اقدام به اسید پاشی کرده است. حالا در ذهن مخاطب مریم، خبرنگار دغدغه مندی که به دنبال رضایت خانواده قربانیان است حالا خود قربانی شده و جان یک انسان دست اوست. قاضی در دادگاه حکم قصاص را صادر می کند اما آیا مریم رضایت می دهد؟ نکته دیگر اینکه افرادی که در فیلم به اسم مردم، هنرمندان و نخبگان از اقدام مریم بعنوان خبرنگار دفاع می کردند و راضی به اعدام در ایران نبودند حالا با اتفاقی که برای مریم افتاده کاملا تغییر دیدگاه داده و می خواهند قانون فرد اسید پاش(پاشا) را قصاص کنند! حتی فرد مغازه داری که در فیلم اقدام مریم را نقد می کرد و می گفت: ما دلواپسیم! با خبر رضایت مریم واکنش متفاوتی از خود نشان می دهد. این بخش از فیلم کاملا در جامعه امروزی مشهود است و هر روز شاهد آن از سوی روشنفکران و هم کشورهای مدافع حقوق بشر هستیم. کشورهایی که وقتی منافع خودشان در میان باشد حقوق بشر را زیر پا می گذارند. در حالی که حقوق بشر اسلامی قصاص را حق انسان دانسته و در آن حیات جامعه را بیان کرده است. در حقوق بشر اسلامی هدف نجات جان انسانها، کرامت انسانی، ارزشهای انسانی، حقانیت و عدالت اصل است در حالی که در حقوق بشر غرب تنها آزادی بشر بدون کرامت و ارزشهای اعتقادی بشر در نظر گرفته شده و جایی برای انسان خداپرست نیست. حقوق بشری که همجنس گرایی را آزاد می داند بیشتر شبیه به حقوق حیوانات است تا حقوق بشر …! لانتوری می گوید همانطور که از حقوق بشر دفاع می کنید باید خودتان هم به آن ایمان و اعتقاد داشته باشید. چطور می شود مدافع دیدگاهی باشید که وقتی پای منافع خود در میان باشد مخالف آن دیدگاه شوید؟! لانتوری افکار و دیدگاه های گروهی از انسانها را به خودشان نشان می دهد تا خود را بهتر ببینند و مخاطب در انتهای فیلم می گوید: اگر من جای مریم بودم رضایت می دادم؟ لانتوری هرچند کثافت جامعه امروزی را به رخ مخاطب می کشد اما در پایان فیلم نور روشنایی را نشان می دهد. مریم با صورت سوخته می گوید: حالا بهتر می توانم رضایت بگیرم … هرچند داستان و روایت و سبک فیلم به درستی رخ داده اما از نظر کارگردانی و بازیگردانی فیلم ایراداتی دارد که منتقدان در مورد آن سخن گفته اند.
ارسال نظر