کتاب «بام بلند همچراغی» درباره شاملو منتشرشد
«بام بلند همچراغی» گفتوگوی آیدا سرکیسیان، همسر احمد شاملو، با سعید پورعظیمی است که به تازگی منتشر شده است.
به گزارش خبرگزاری موج، «بام بلند همچراغی» (با آیدا دربارۀ احمد شاملو) در ۵۲۸ صفحه با قیمت ۵۸ هزار تومان از سوی انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
پورعظیمی دربارۀ انتشار این کتاب گفت: شعر فارسی و ادبیات معاصر ایران وجود شاملو را مدیون آیداست؛ بدون حضور او شاملو در پایان دهۀ ۳۰ «چنان که دست تطاول به خود گشاده بود» از صحنۀ ادبیات ایران کنار میرفت؛ اما آیدا در کسوتِ یک منجی، شاملو را تا پایان دهۀ ۷۰ برای شعر فارسی حفظ کرد؛ بنابراین، هیچکس بهتر از او نمیتواند دربارۀ زندگی، شخصیت، روحیات و آنچه سرشت شاملو را شکل داده بود اظهارنظر کند. من در مقدمۀ این کتاب دربارۀ آیدا نوشتهام: «شخصیتِ غریبی که دوستدارِ زیستن در سایه است.» آیدا از غریبترین شخصیتهایی است که من در طول عمر خودم دیدهام: بسیار تیزهوش و نکتهبین و کمحرف است. پس از یکی دو دیدار، با فراست، جزئیترین خصلتهای اخلاقی و رفتاریِ مخاطبش را درمییابد و تصوّر میکنید که او سالهاست با شما آشناست. همین درکِ عمیق، او را چهل سال کنار شاملو نگه داشت. دقت و ظرافت او در حفظ میراث شاملو بینظیر است. آیدا حقیقتاً مسئولیتشناس است. شاملو دربارۀ او گفته است: «آیدا برای خودش مسئولیت میتراشد.»
او در ادامه اظهار کرد: زندگی در کنارِ شاملو با همۀ شگفتانگیزیها و دلپذیریهایش دشواریهای طاقتسوزی هم داشته که آیدا پیروزمندانه از پسِ آن برآمده. میتوان گفت آیدا در برابرِ شاملو همیشه این بیت از مثنویِ مولانا را بر زبان داشته: «خوش بسوز این خانه را ای شیرِ مست! / خانۀ عاشق چنین اولیتر است.»
این پژوهشگر ادامه داد: آیدا دوست داشته و دارد که در سایۀ شاملو بماند و علت اصلیِ دههها پرهیزش از گفتوگو دربارۀ شاملو همین نکته است؛ چون به هر حال، در روایتِ یک زندگیِ مشترکِ پُرفراز و نشیب که بارها نه از صفر که از زیرِ صفر شروع شده نمیتوان نقشِ خود را نادیده گرفت و البته نمیتوان از ذکر مواردی که نقلِ آنها ممکن است برای بسیاری ناخوشایند باشد چشمپوشی کرد.
پورعظیمی در پاسخ به این سؤال که او چگونه به این گفتوگوی مفصّل رضایت داد، گفت: گفتوگو با آیدا یکبار برای همیشه باید انجام میشد. او به جز چند گفتوگوی مختصر و کلّی، ۵۰ سال دربارۀ شاملو خاموش بود. من بارها و بارها حضوری و تلفنی در این مورد با خانم شاملو صحبت کردم تا ایشان را قانع کنم. از اهمیّت این کار گفتم و اینکه گاه کوچکترین و بهظاهر کماهمیتترین وقایع، گرهگشای پیچیدهترین مسائل میشوند. گفتم چند دهه بعد که من و شما در جهان حضور نداریم، همۀ ساحات زندگی و کارِ شاملو مجهول خواهد ماند. حرف شما سند است و هرکس که شما را میشناسد قولِ مرا تصدیق میکند که مغرض و متعصّب نیستید و حقیقت را فدای مصلحت نمیکنید. حالا ممکن است تمایل نداشته باشید دربارۀ مسائلی سخن بگویید؛ اما این به معنای کتمانِ حقایق و غرضورزی نیست. سرانجام ایشان پذیرفت و کار شروع شد و حاصلش این کتابی است که میبینید که در آن بهترتیب به آشنایی شاملو و آیدا و آغاز زندگی مشترکشان، کودکی و نوجوانی شاملو، کارِ مطبوعاتی او، سناریونویسی و فعالیتهای سینمایی، کتابهایی که میخوانده و میپسندیده، شعرش، ترکِ ایران و ادامۀ مبارزۀ سیاسی و اجتماعی در خارج از ایران، شبهای شعرش، کتاب کوچه، ترجمهها، دکلمهها و علاقهاش به موسیقی، بیماری و مرگ و بالاخره کاراکتر شخصیِ او در نظر آیدا پرداختهایم. به خاطر دارم وقتی نسخۀ اولیۀ کتاب آماده شد و تلفنی به محمد قائد خبر دادم، باور نمیکرد که آیدا دربارۀ زندگیاش با شاملو لب به سخن گشوده باشد.
او اظهار کرد: طرح بعضی پرسشها برای من سخت بود، بهویژه در فصلِ «پیش از آنکه خشم صاعقه خاکسترش کند» که دربارۀ دردهای جسمانی و مرگ شاملو صحبت میکنیم. یادآوری روزها و سالهای بیماری تا مرگ شاملو آیدا را سخت غمگین میکرد. آنچه در اینباره در کتاب میخوانید از میان سکوتهای سنگینِ پیاپی، نگاههای معنادارَش به پُرترههای شاملو بر دیوار و بغض پنهانِ او ثبت شده است.
او افزود: همزمان با این گفتوگو «من بامدادم سرانجام» (یادنامۀ احمد شاملو) را هم فراهم میکردم و تلاش کردم آنچه در گفتوگو با خانم شاملو به هر دلیل، مُجمل بیان شده در مقالات یادنامه مفصّل بیان شود؛ بنابراین، من این دو کتاب را مکمّل هم میدانم.
پورعظیمی با اشاره به بازبینیهای مکرّر «بام بلندِ همچراغی» بیان کرد: برای این کتاب رنجها بردهایم تا نتیجهای درخشان بگیریم. گذشته از محتوای کتاب، شاید جالب باشد بدانید نامگذاری روی این کتاب چقدر طول کشیده. نامگذاری برای این کتاب به دلایل متعدّد سخت بود. کتاب آماده بود؛ اما عنوان نداشت! چندینبار آیدا عنوانهایی پیشنهاد کرد، خودم نزدیکِ ۲۰ عنوان برگزیده بودم؛ اما به دلمان نمینشست. یک روز خیلی اتفاقی این عنوانها در ذهنم نقش بست: «همچراغِ بامِ بلند» و «بامِ بلندِ همچراغی». عنوانِ «همچراغِ بامِ بلند» به یک شخص اشاره دارد که آیداست و «بامِ بلندِ همچراغی» به یک موقعیت. و حتماً میدانید که «بام» مخفف «بامداد» است. من دومی را برگزیدم. برای انتخاب اسم فصلها ماهها فکر کردم و همانطور که میبینید عنوانهای فصلها دقیقاً فشردهای از محتوای فصلهاست. حتی مدتها برای انتخاب دو دستنوشته، دو نقل قول و دو شعری که در صفحاتِ آغازین هر دو کتاب آمده است، اندیشیدهایم و اینها پیامهای مشخصِ خود را دارند.
این پژوهشگر گفت: پس از پایانِ گفتوگو، نسخۀ نهاییِ کتاب را برای پنج شش تن از دوستانِ شاملو از جمله محمد قائد، یدالله رؤیایی، احمد کریمیحکاک، مسعود خیام و عزیزانی دیگر فرستادم تا کتاب دقیقتر و پاکیزهتر شود. با یادآوری و تأکیدِ این دوستان گاه پرسش و پاسخهایی افزوده یا اصلاح شده است. رؤیایی و کریمیحکاک هم پس از خواندن کتاب نامههایی برای من نوشتهاند که در بخش پیوستها آمده است. شش نامۀ منتشرنشده از شاملو به احسان یارشاطر، حسن فیّاد، حسین قاضیان، علیرضا اسپهبد و کلارا خانس هم در این بخش ضمیمه شده است به همراهِ متن سخنرانی شاملو در کنفرانس مشترک دانشگاه پرینستون و انجمن قلم آمریکا، گزارش هیئت ژوریِ جایزۀ واژۀ آزاد و وصیتنامۀ شاملو دربارۀ سرپرستی و حقالتألیف آثارش. همچنین یادداشتها و توضیحات منتشرنشدۀ شاملو بر هفت شعر و یک دفتر شعرش برای اولینبار در این کتاب چاپ شده است.
او ادامه داد: از ۱۳۴ عکس و سند که در آلبوم کتاب با عنوانِ «نظر در تو میکنم ای بامداد» آمده، کمتر از ۱۰ عکس پیش از این منتشر شده بود و بیش از ۱۲۵ عکس و سند برای نخستینبار منتشر شده است که اهمیت فراوان دارد. باید توجه داشت که این مجموعۀ منحصربهفرد که یا مرحمتیِ آیداست و یا از مجموعههای شخصی دوستان شاملو و منابعی دیگر به دست آوردهام، سیری تصویری از ادوارِ مختلفِ زندگی شاملو و مسائل مطرحشده در کتاب به دست میدهد. در کتابِ «من بامدادم سرانجام» نیز ۴۴ عکس و سند برگزیدم که به جز سه چهار عکس، باقیِ تصاویر برای اولینبار در این کتاب منتشر شده است.
پورعظیمی افزود: لازم میدانم از استاد عناصری قدردانی کرده و به خوانندگان یادآوری کنم که ایشان ماهها صرف صفحهآرایی و طراحیهای گرافیکی هنرمندانه و چشمنواز هر دو کتاب کردهاند و من به سهم خودم شاکر زحمات او هستم. دوست دیگری که باید از او یاد کنم آقای مجتبی عبداللهنژاد است که نسخۀ نهایی «بامِ بلندِ همچراغی» را با دقت تحسینبرانگیزش خواند و با پیشنهادهایی عالمانه دربارۀ «زبان» گفتوگو مرا یاری کرد. سپاسگزارِ مدیر گرامی نشر هرمس، آقای لطفالله ساغروانی، هستم که بزرگوارانه هر دو کتاب را در اولوّیت چاپ قرار دادند و برای چاپشان سنگِ تمام گذاشتند. همچنین باید قدردانِ دوست دانا و عزیزم آقای رضا شهامتی (مدیر تولید نشر هرمس) باشم که فقط میتوانم بگویم: مفهومِ زلالِ مروّت است.
او در پایان درباره جایگاه «بام بلندِ همچراغی» و «من بامدادم سرانجام» در مطالعات شاملوشناسی در آینده گفت: اگر محققان و منتقدان از این پس در بررسی کارنامۀ فکری و فرهنگی شاملو از مراجعه به دو کتاب ناگزیر باشند بزرگترین توفیق برای من حاصل آمده است.
ارسال نظر