گفتگوی تفصیلی موج با پیام صمیمی؛
جوانان سرگرم موسیقی مبتذل شده اند/اساتید لاکچری دستاورد فالوئرهای اینستاگرامی
پیام صمیمی گفت: موزیسین های قدیمی کاملا انسانی، به زیبایی ودیعه نهاده شده درنشان فکر می کردند. اما موسیقی امروز شش ماهه است و حس و فکر پشتش نیست اما موسیقی قدیمی صد ساله است.
به گزارش خبرنگار موسیقی خبرگزاری موج، پیام صمیمی، نوازنده جوان، متولد ۱۳۶۴ در بوشهر است. او با موسیقی و ساز بزرگ شده و لحظات کودکیاش با ساز کیبورد گذشته است، به طوری که خودش اعتراف می کند هیچ خاطره ای از بچگی به جز موسیقی ندارد. وی از سه سالگی نوازندگی را آغاز کرد و در پنج سالگی در جشن فارغالتحصیلی دانشجویان دانشگاه تهران نواخت. سالهای ۷۲، ۷۳، و ۷۴، در کنار مقبره فردوسی در طوس به مناسبت برنامه بزرگداشت این شاعر بلند آوازه نواخت و سال ۸۱ دورهای کوتاه نزد آندره مرادیان آموخت. دوره نوازندگی پیانو کلاسیک را در دانشگاه کومیتاس ایروان تکمیل کرد. و از سال ۹۰ تا ۹۳، دوره تکمیلی نوازندگی پیانو ایرانی را در محضر استاد انوشیروان روحانی گذراند. او شرکت در کنسرتهای متعدد در بوشهر و شیراز، همکاری با ارکسترهای سرناد و روناک و همکاری با خوانندگان پاپ از جمله حامد فقیهی، علی زندوکیلی و مانی رهنما را در کارنامه دارد و از سال ۱۳۹۰ مدرس آموزشگاههای موسیقی است. بر همین اساس گفت و گوی صمیمانه ای با ایشان داشتیم که شرح آن را در زیر می خوانید:
آقای صمیمی، چطور به موسیقی علاقمند شدید و از چه سنی به این هنر پرداختید؟
مادرم مشهدی و کارمند شرکت نفت و پدرم بوشهری و رییس تربیت بدنی بود و آشنایی آنها در اهواز صورت گرفته بود. من 5 خواهر و برادر دارم و پسر کوچک خانواده هستم. دوران زندگی من به سه برهه زندگی در شهرهای بوشهر، مشهد و تهران گذشته است.
موردی که می خواهم تعریف کنم، خودم یادم نمی آید و برایم تعریف کردند. برادرم که نوازنده سنتور، ملودیکا و فلوت و بسیار حساس نسبت به سازهایش است و اجازه دست زدن به سازهایش را به کسی نمی دهد، تعریف میکند که وقتی کودکی حدود سه ساله بوده ام، خواب بودند که ناگهان با شنیدن صدای آهنگ گل سنگم را از اتاقش، با عصبانیت به طرف اتاق می رود تا بفهمد چه کسی به سازهایش دست زده است. وقتی به آنجا میرسد کسی جز منِ خردسال را نمی بیند و با بررسی ساز و دیدن آثار تماس من با آن، متوجه می شود من آهنگ را با ملودیکا نواختم! پس از آزمون این احتمال، از همان زمان داستان من شروع و برادرم مهرداد، اولین استادم شد و تا همین الان نیز او از من حمایت کرده است. بعد از آن، برادرم که چون پدر و مادرمان کارمند بودند، می توان گفت به نوعی او مرا بزرگ کرده است، برایم کیبورد کوچکی خرید.
برادرم در سال 70 ، زمانی که فقط 5 سال داشتم، در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بود و در گروه تئاتر آنجا نیر فعالیت می کرد. یک روز از من خواست که در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه تهران بنوازم که این اتفاق افتاد. بعد از آن و در اوایل دهه 70 در مشهد زندگی می کردیم و به واسطه شغل مادرم، هر سال ما را به مناسبت روز فردوسی به طوس دعوت می کردند و فرصتی برای من بود تا سه سال مداوم در این مراسم موسیقی بنوازم. بعد از اینکه دیپلم و فوق دیپلم کامپیوتر را در مشهد گرفتم، به ارمنستان رفتم و در دانشگاه کومیتاس ایروان موسیقی خواندم. خیلی به دنیای دیجیتال علاقه داشتم و دارم اما، هیچ چیز به جز موسیقی برای من مهم نبود، حتی از مدرسه فرار می کردم به خانه می آمدم تا موسیقی تمرین کنم، بطوریکه مدیر مدرسه با پدرم تماس می گرفت که من نیستم، اما پدرم می گفت که جایش امن است؛ بنابراین خانواده پذیرفته بودند که من خراب کاری نمی کنم و به دنبال موسیقی هستم. خاطرم هست سال گذشته سجاد افشاریان در خندوانه از خاطرات کودکی اش تعریف میکرد و این برای من جای تعجب داشت که چرا من از این دست خاطرات ندارم، چون در همه حال با سازم بودم و موسیقی تمرین میکردم.
در حال حاضر با چه سازهایی می نوازید؟
به غیر از پیانو، گیتار و سنتور هم کار می کنم، ولی در آنها ادعای حرفه ای ندارم.
چند سال در ارمنستان برای کنسرواتوار کومیتاس ایروان حضور داشتید و در مورد آن توضیح دهید.
سه سال در ارمنستان بودم و مسترکلاس تخصصی موسیقی زیر نظر اساتید دانشگاه کومیتاس ایروان گذراندم. سبک تدریس در روسیه و ارمنستان با یک شیوه است و روسها اصلا در درس با کسی شوخی ندارند، بنابراین ورود به دانشگاه بسیار آسان است و خروج از آن بسیار سخت. موسیقی را بسیار دوست داشتم و برخلاف دوران مدرسه اصلا حس بدی نسبت به آن نداشتم و به عشقم پرداختم.
سبک کلاسیک را آموختم. بواسطه اینکه در ایران استاد نداشتم، حتی نتها را نیز نمی دانستم و هیچوقت نیز دنبال آن نرفتم. من گوشی کار می کردم و ترکیش مارش را نت به نت به صورت گوشی درآوردم و در ارمنستان نواختم که استادم باورش نمی شد.
درسی به نام دیکته موسیقی داشتیم که اولین کسی که برگه اش بالا بود من بودم، چون علاوه بر نوشتن نت ها، هارمونی ها را نیز مینوشتم. استعداد و گوش موسیقایی در پیادهسازی نت مهم است.
اساتید موسیقی که از آنها فراگرفتید، نام ببرید.
استاد پیانوی من در ارمنستان خانم مرکوریان و آساطوریان معاون کنسرواتور و مدیر بخش پیانو بود.
چرا در ایران آموزش آکادمیک ندیدید؟
یک بار در دوره راهنمایی کلاسی رفتم که برخورد بسیار بدی از استاد آن دیدم و دیگر پایم را در کلاس نگذاشتم. البته مثل اینکه این رویه بین اساتید هنری معمول است و نمی دانم دلیلش چیست، شاید به این دلیل است که به هنر بیزینسی نگاه می کنند.
اولین کار حرفه ای که بعد از بازگشت از ارمنستان انجام دادید چه بود؟
اواخر دهه 80 بود که بزرگداشتی برای استاد همایون خرم، به دلیل اینکه اصالتاً بوشهری بود، در بوشهر برگزار شد و از من دعوت شد تا در این مراسم پیانو بنوازم. من هم با خوشحالی این کار را انجام دادم. رضا اسکندری، شاگرد استاد خرم که به دعوت او در این مراسم شرکت کردم، به من گفت قرار است استاد خرم را به آموزشگاه اسماعیل روشن روان ببرند تا هنرجویانش برای استاد تک نوازی کنند. از من نیز خواست تا همراهی کنم که من هم قبول کردم. با توجه به اینکه صدای ویولن به گونه ای است که پشت سرهم ممکن است خسته کننده شود و چون این فضا حاکم شده بود، از من خواسته شد تا تکنوازی پیانو داشته باشم تا حال و هوا تغییر کند. آن زمان از کارهای انوشیروان روحانی نتی در بازار وجود نداشت، اما من کار "یادگار عمر" او را به صورت گوشی درآورده بودم و در این مراسم نیز به صورت خلاصه تر نواختم. استاد خرم خیلی از این قطعه خوشش آمد و من هم به او گفتم حاضرم فقط 10 ثانیه استاد روحانی را از نزدیک ببینم و بعد بمیرم. همسر استاد خرم این صحبت من را شنید و شماره مرا گرفت تا به استاد روحانی دهد.
این داستان گذشت و بعد از چندین ماه استاد انوشیروان روحانی با من تماس گرفت و برایم غیرقابل باور بود و حتی فکر کردم یکی از دوستانم در حال شوخی است. در همان تماس تلفنی برای استاد، قطعه یادگار عمر را اجرا کردم، او هم در کمال تواضع و فروتنی گوش داد. در همان سال فرصتی پیش آمد که به تهران آمدم و استاد را از نزدیک ملاقات کردم و پس از آن دیدارهای مداومی با هم داشتیم. استاد روحانی از نظر تکنیک پیانوی ایرانی واقعا به من کمک کرد. همچنین نت های زینتی پیانوی ایرانی و هارمونی ها و آکوردهای دست چپ را از او آموختم.
چقدر از ذهنیت های انوشیروان روحانی بر کار شما تاثیرگذار بود و چقدر سعی کردید از حضور استاد بهره ببرید؟
جرأت رفتن به سمت موسیقی استاد روحانی و لحن و فکری که داشته است، را ندارم چون به نظرم انوشیروان روحانی یک بار به دنیا آمده و آهنگ هایش فقط یک بار ساخته شده است و اگر کسی بخواهد ادای او را در بیاورد شکست می خورد. از طرف دیگر آهنگسازی، تقلیدی نیست و حس درونی یک نفر است که فقط خاص و امضای خودش می شود.
یکی از انتقاداتی که به پیام صمیمی وارد می شود این است که چرا امضای یک موزیسین را میشکند، برای مثال آهنگ روحانی را در مقاطعی نُت به نُت و مواقعی نُت ها را جابجا می نوازید؟
استاد انوشیروان روحانی برخی از نُت هایش را روی سایتش قرار داده که هر کسی با 5 سال سابقه نوازندگی می تواند آنها را بنوازد و کار خاصی روی آنها انجام نمی دهد، چون نُت خوانی و نواختن کار ابتدایی موسیقی است که هر هنرجویی با تمرین می تواند آنها را به آهنگ تبدیل کند. مهم این است که چه تغییری می توانید روی نُت ها انجام دهید که چارچوب اصلی نُت پابرجا باشد و حس جدیدی به مخاطب بدهد و میخکوب شود.
پس این مساله به منزله زیر سوال بردن یک استاد موسیقی نیست؟
اصلا. اتفاقاً من نُت های استاد روحانی را که تغییرات داده بودم را برای استاد نواختم. من در انجام این کارها جسارت دارم و برای خودم دو حالت در نظر گرفتم؛ اینکه استاد خوشش می آید یا اینکه مرا از خانه اش بیرون می اندازد. اتفاقاً استاد من را بغل کرد و این کار را درست دانست که یک فرد با نُت های دیگری که آنها را درک کرده، نُت جدیدی خلق کند. هنوز هم پای حرفم هستم و حتما هر آهنگی بشنوم ممکن است تغییر دهم یا ندهم که بستگی به حس و حالم دارد. دست خودم نیست که اجراهای مختلف از یک کنسرت شبیه به هم نمی شود. کلیپ هایی که دارم نیز به همین نحو است و هر آهنگ و ملودی را با توجه به حس و حالم می نوازم.
چه سبک های دیگری را می پسندید؟ کدام سبک ها را دوست دارید؟
به دلیل شرایط کاری و تعداد زیاد کلاس هایم سرم خیلی شلوغ شد و هیچ وقت نتوانستم سبک جاز را ارائه دهم. علاقه شدیدی به موسیقی پاپ دارم و به همین دلیل در این سبک کار کرده ام. اما چون اصول موسیقی جاز بداهه نوازی است، دوستش دارم و به همین دلیل احساس می کنم در این نوع موسیقی دستم خیلی باز است و برایم خوشایند خواهد بود. البته اعتراف میکنم بخش بزرگی از این نرفتن به سمت جاز تا امروز، به تنبلی من بر میگردد.
از آنجایی که هنر یکی از ارزان ترین و مفیدترین حوزه های اشتغال زایی در کشور است، سیستم آموزش، فرصت ها و موانعی که سر راه آموزش هنر برای یک هنرمند وجود دارد را چطور ارزیابی میکنید؟
متاسفانه یکسری از هنرجویانی که به من مراجعه می کنند، می گویند که چند سال را با استادان مختلفی تجربه کردهاند. نکته ای که در نوازندگی بسیار مهم و بدیهی است، انقباض نداشتن بدن و قفل نبودن دست است و حتی در خوانندگی هم بدن نباید بدن انقباض داشته باشد. این در حالی است که اغلب هنرجویان با قفل بودن دست و انقباض بدن پیش من می آیند. بارها اتفاق افتاده که خواستم آهنگی را با هنرجویان کار کنم که در نهایت به این نتیجه می رسم که بگویم اشتباهی پیش من آمدید. کار من آموزش اصولی و آکادمیک است و اگر کسی از من آموزش یک آهنگ را بخواهد، نمیپذیرم.
خودت برای آموزش چقدر دریافت میکنی؟
اگر کارم درست شود تا دفتر خودم را راه بیندازم، جلسه ای 100 هزار تومان دریافت می کنم. در کلاسهای من تا هنرجو تفهیم نشود اجازه ترک جلسه را ندارد که ممکن است 20 دقیقه یا دو ساعت طول بکشد و اغلب از این جهت مورد انتقاد قرار می گیرم.
ارزیابی شما از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در صدور مجوز آموزشگاه ها چیست؟ آیا نیازی به سختگیری بیشتر دارد؟
انتقاد من در ابتدا به سیستم صدور مجوز ارشاد است که به افرادی نابلد مجوز می دهند و دوم به افرادی است که آموزش موسیقی بلد نیستند و فقط برای تعریف و تمجید کار می کنند، اینها هستند که افراد را با آموزش اشتباه به بیراهه می برند. آموزش اشتباه در موسیقی بسیار زیاد است و افرادی هستند که برای آموزش دقیقهای پول می گیرند. نحوه قرارگیری مچ دست روی کلیدهای پیانو باید به گونه ای باشد که تبدیل به درد و آسیب نشود، برخی از این اساتید که آموزش پیانو می دهد اصلا به این موضوع توجه نمیکند و به نظر من خیانتی بزرگ محسوب میشود.
از روند صدور مجوز و افرادی که این مجوز را صادر می کنند، اطلاعی ندارم. به نظرم باید بازنگری در قوانین صدور مجوز به آموزشگاه های موسیقی صورت گیرد چون این کار باید خیلی حرفه ای باشد و هر کسی که از دانشگاه خارج می شود، موزیسین نیست گرچه بسیار زحمت کشیده باشد، چراکه موسیقی حس، خلاقیت و استعداد است. علم بخش کوچکی از موسیقی است و ممکن است کسی که علمش را دارد لزوماً حسش را نداشته باشد، چون علم آموختنی است. افرادی مثل سامان احتشامی هم حس دارد، هم علم و کم پیش میآید انسانی، همه چیز تمام باشد.
از آنجایی که شما به موسیقی پاپ علاقه دارید و این نوع موسیقی تبدیل به موسیقی رایج مردمی شده است، آیا این فراگیری موسیقی پاپ را ابتذال هنری می دانید؟ سطح موسیقی پاپی که در تلویزیون پخش می شود را چگونه ارزیابی می کنید و این رسانه در ترویج موسیقی خوب چقدر موثر است؟
سیاست فعلی کشور به گونه ای است که بعضاً افرادی وارد موسیقی شدهاند که یکسری موسیقیها، اشعار و هارمونیهای مبتدی و دردآور به گوش میرسد. همچنین یکسری خوانندهها وجود دارند که برای من شنونده که از دید دیگری به موسیقی نگاه می کنم، بسیار رنج آور است و قابل تحمل نیست. این اتفاقات موسیقایی که طرفداران بسیاری هم دارد، اصلاً خوب نیستند و این نوع موسیقی که جدیدا باب شده است، مورد پسند من نیست. چرا موسیقی دمدستی اینقدر طرفدار دارد؟ به نظر من دورهای شده، جوانانی که می توانند به عرصه های اجتماعی و سیاسی ورود کنند و به حل معضلات فکر کنند، سرگرم موسیقیهای بسیار غلط و مناسب برای پارتی های شبانه شدهاند.
به نظر می رسد به دلیل ضعف آموزش، در موسیقی دچار ضعف جدی هستیم و سلیقه پایین جامعه نیز به دلیل عدم آموزش است...
وقتی در یک خانواده موسیقی سالم گوش داده نشود، طبیعتاً فرزندان هم به موسیقی سالم گرایش پیدا نمیکنند. چرا نباید آثاری از صادق نوجوکی، فرید زولاند، انوشیروان روحانی و دیگر آهنگسازان مطرح موسیقی پاپ در تلویزیون پخش شود؟ زمانی بود که تلویزیون افرادی مانند مجید اخشابی و محمد اصفهانی را میآورد و موسیقی آنها را پخش میکرد، ولی انگار سلیقه صدا و سیما سرماخورده و موسیقی سالم شنیده نمی شود. چرا افرادی شبیه محسن رجب پور نباید به دنبال اخشابی ها برای تولیدات جدید بروند؟ درست است که صدای نو باید شنیده شود، اما ذائقه مردم را نباید نازل کرد.
چقدر سعی کردید ذائقه موسیقایی سالم را حفظ کنید؟
تا جایی که توانستم، از تمام موسیقی های بزرگان قدیم اجرا کردم و با هنرجویان مباحث زیادی دارم و یکی از عمده دلایلی که کلاس هایم طول می کشد، همین بحث ها است. معتقدم گوش یک نفر باید سالم باشد که به سمت نوازندگی برود.
آیا در این صورت که به بزرگان موسیقی تکیه می کنید، متهم به تحجر نمی شوید؟
خیر، معتقدم وقتی تصمیم می گیرید که در یک راه قدم بردارید باید پای حرفتان بایستید. من در این راه قدم برداشتم و موسیقی بزرگان را دوست دارم. من و هم نسل های من با این موسیقی بزرگ شده اند و خاطره دارند، چون بزرگان به واسطه علم و حس شان خاطره سازی کردند.
به نظر من از زمانی موسیقی خراب شد که به جنبه بیزینسی آن پرداخته شد. مطمئنم خالق گوشه دیلمان به پول فکر نمی کرد. موزیسین های قدیمی کاملا انسانی، به زیبایی ودیعه نهاده شده دُرنشان فکر می کردند. اما موسیقی امروز شش ماهه است و حس و فکر پشتش نیست اما موسیقی قدیمی صد ساله است.
باورتان نمی شود بچه ۵ ساله به دنبال آموختن سلطان قلبها است! آهنگ سلطان قلبها خیلی آهنگ ساده ای است و نشان دهنده نگاه تاثیرگذار انوشیروان روحانی است. بچه 5 ساله امروزی هوروش بند گوش می دهد، اما سلطان قلبها را هم دوست دارد. آیا شش ماه آینده نیز هوروش بند را گوش خواهد کرد؟ امکان ندارد، اما سلطان قلبها را مداوم گوش می کند و این نشان دهنده تاثیر یک استاد و آهنگش است.
بزرگترین مشکل برای آموختن پیانو چیست؟
بزرگترین مشکل هنرجویانی که برای آموزش پیانو می آیند، تهیه ساز است. ساز پیانوی آکوستیک و دیجیتال داریم که اگر فردی با دیجیتال آموزش ببیند، صد درصد دستش خراب می شود ولی اگر با آکوستیک آموزش ببیند اصولی و حرفهای است.
به عنوان سوال پایانی، شما چرا همانند سایر سلبریتی ها در اینستاگرام اعلام نظر نمی کنید؟
من صاحبنظر نیستم و دلیلی نمی بینم که به مسائل سیاسی و یا اجتماعی که لایه های پنهان بسیاری دارد ورود کنم. حتی من لحظه ای به تبلیغات در صفحه اینستاگرامم فکر نمیکنم و آهنگ هایی که در این صفحه می گذارم، دلی است.
ارسال نظر