مستند فریاد رو به باد در کانون فیلم سینماحقیقت نقد شد/انتقاد از گسترش دروغ در برخی مستندهای داستانپرداز
در مستند فریاد رو به باد سیاوش جمالی همراه با عطا مهراد، به روایت تلاشهای یک نوجوان در محله دروازه غار برای فراگیری موسیقی راک پرداخته اند.
به گزارش خبرگزاری موج به نقل از روابط عمومی، سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، بعدازظهر دیروز (دوشنبه شانزدهم اردیبهشت) میزبان نمایش و سپس نقد و بررسی فیلم مستند فریاد رو به باد ساختهی مشترک سیاوش جمالی و عطا مهراد بود.
در ابتدای این جلسه که پیروز کلانتری به عنوان منتقد مهمان در آن حضور داشت، سیاوش جمالی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مسئول جلسههای نمایش فیلم و مجری برنامه) دربارهی نحوه آشنایی خود و همکارش با شخصیت محوری فیلم گفت: ما در سال ۱۳۹۱ زمانی که در محلهی دروازهغار تهران مشغول کار بودیم با میثم آشنا شدیم. او به دفتری که ما در آنجا کار میکردیم رفت و آمد داشت و معمولاً یکی از دوستانش بهنام محمد نیز همراهیاش میکرد.
روایت تلاشهای یک نوجوان برای فراگیری موسیقی راک
جمالی که همراه با عطا مهراد، به روایت تلاشهای یک نوجوان برای فراگیری موسیقی راک پرداخته، اظهار کرد: میثم، نوجوان بسیار فعالی بود و به محیط اطراف خود خیلی اهمیت میداد. او و محمد قصد داشتند تغییراتی در محل زندگی خود به وجود بیاورند. در حقیقت، انگیزه و اراده میثم برای تغییر محیط اطراف خود، ما را جذب شخصیت او کرد و تصمیم گرفتیم دربارهاش فیلم بسازیم.
وی همچنین گفت: در سال ۱۳۹۳ وقتی میثم تصمیم گرفت یک کنسرت خانگی برگزار کرده و در آن آواز بخواند، با دوستم عطا مهراد به این نتیجه رسیدیم که میتوان از حضور این شخصیت پرانگیزه در محله دروازهغار تهران فیلم ساخت.
جمالی سپس در پاسخ به پرسش دیگری از ناصر صفاریان درباره امکان انتخاب افرادی دیگر برای حضور در فیلم گفت: از میان کسانی که در محله دروازهغار حضور چشمگیری داشتند افراد دیگری هم بودند که میشد به عنوان سوژه یک فیلم مستند به آنها فکر کرد، اما واقعیت این است که میثم تنها فردی بود که در میان اقدامات او میشد یک روایت سینمایی پیدا کرد.
در ادامه جلسه، عطا مهراد درباره نحوه تقسیم کار میان خود و همکارش گفت: به غیر از یک جلسه که من در سفر بودم، در سایر جلسات تصویربرداری، من و سیاوش [جمالی] در کنار هم بودیم و کار را پیش میبردیم. در حقیقت من تصویربرداری میکردم و او صدابرداری میکرد، اما خیلی چیزها را از قبل مشخص کرده بودیم.
مهراد افزود: سر صحنه هم متناسب با اتفاقهایی که رخ میداد با هم مشورت میکردیم. البته در مجموع، جلسههای تولید ما با وجود آن که روزهای متمادی را دربرمیگرفت، پر کار و طولانی نبود. به عبارتی دیگر در هر جلسه حجم راش خیلی زیادی جمعآوری نمیشد.
وی همچنین گفت: البته از آنجا که تعداد جلسههای تصویربرداری زیاد بود و حدود چهار سال طول کشید، حجم قابل توجهی راش برای آغاز تدوین وجود داشت.
نحوه نگارش فیلمنامه برای این مستند دراماتیزه
مهراد سپس در پاسخ به پرسش بعدی ناصر صفاریان درباره نحوه نگارش فیلمنامه برای این مستند دراماتیزه شده گفت: این اتفاق همواره در حال رخ دادن بود و ما از لحظه نخست در حال نوشتن فیلمنامه بودیم. البته متن فیلمنامه متناسب با اتفاقهایی که رخ میداد تغییر میکرد و این ویژگی حتی تا زمان تدوین فیلم هم ادامه داشت.
وی افزود: طبیعتاً صفحه اولی که من و سیاوش نوشتیم، با آنچه که به عنوان خروجی از آن یاد میشود تفاوتهای اساسی دارد و مثال واضحش این که موضوعهایی نظیر بلوغ شخصیت میثم و رابطه او با خانوادهاش بعدها به فیلم اضافه شد.
در ادامه جلسه، سیاوش جمالی در پاسخ به نکته مطرح شده از سوی مسئول جلسههای نمایش فیلم مبنی بر نحوه همکاری افراد برای حضور در فیلم گفت: اتفاقاً یکی از سختیهای کار ما این بود که میثم دوست داشت خیلی بیشتر از آنچه که لازم بود دیده شود. البته او آنوقتها سن و تجربه کمتری داشت و دوست داشت بیشتر دیده شود.
جمالی افزود: «یکی از دشواریهای ساخت این فیلم، تلاش برای کمرنگ کردن این جنبه از شخصیت میثم بود و این در حالی بود که اطرافیان و والدین او با دوستی و شناختی که از ما پیدا کرده بودند، مشکل خاصی برای حضور در مقابل دوربین این فیلم نداشتند.
فعال کردن درامِ واقعیت
بخش بعدی این جلسه نقد و بررسی به صحبتهای منتقد مهمان برنامه اختصاص داشت. در این بخش، پیروز کلانتری در پاسخ به نکته مطرح شده از سوی ناصر صفاریان درباره پررنگ شدن وجه داستانگویی در سینمای مستند سالهای اخیر گفت: همانطور که شما هم گفتید سینمای مستند امروز داستانپردازتر شده و این به معنای افزودن درام و داستان به سوژههای مستندی است که اغلب در زندگی عادی وجود دارند.
وی سپس با انتقاد از گسترش دروغ در برخی مستندهای داستانپرداز سالهای اخیر گفت: در این زمینه میتوان به دو نکته اشاره کرد که میتواند شامل فعال کردن درامِ واقعیت یا هدایت کردن آن طبق سلیقه مستندسازها باشد.
کلانتری گفت: در حقیقت میتوان گفت درامهایی که در شخصیتها و روابط میان آنها وجود دارد، لزوماً در مقابل چشم دوربین فعال نمیشود اما بههرحال وجود دارد.
وی همچنین گفت: یکی دیگر از وجوه دراماتیزه کردن سوژهها به معنای اضافه کردن داستان، دیالوگ و عناصری از این قبیل است که بحث جداگانهای میطلبد، اما متاسفانه شکل نگرانکنندهای است که هر روز هم در حال بیشتر شدن است.
کلانتری در ادامه صحبتهای خود گفت: البته از آنجا که سازندگان این مستند، حدود چهار سال با شخصیت اصلی فیلم زندگی کردهاند، شاید آنها تغییر چندانی در واقعیت نداده باشند؛ و چهبسا همراهی و همدلی آنها با سوژه نتیجه داده و لحظههای تاثیرگذار و جذابی در مقابل دوربین این فیلم شکل گرفته باشد.
در ادامه جلسه، ناصر صفاریان ، مسئول جلسههای نمایش فیلم مرکز گسترش، مسیر شخصیت اصلی فریاد رو به باد را حرکت او از نوجوانی به سوی بلوغ توصیف کرد و افزود: این مسیر به جایی ختم میشود که این شخصیت به نتیجه میرسد که اگر شعر بگوید، شاید موفقتر از تلاش برای رسیدن به خوانندگی باشد.
وی گفت: اشاره به این نکته در فیلم به جای این که نشاندهنده شکست شخصیت محوری فیلم باشد، تاکیدی بر بلوغ ذهنی و فکری اوست و خوشبختانه به نقطه قوت فیلم تبدیل شده است.
روایت یک بلوغ موسیقیایی
سپس عطا مهراد در پاسخ به پرسشی درباره اشاره به این نکته در طرح و فیلمنامه اولیه این فیلم گفت: اشاره به بلوغ او، به شکلی که در حال حاضر در فیلم هست وجود نداشت اما من و سیاوش احتمال میدادیم شاید او از نظر موسیقایی به بلوغ برسد.
وی گفت: ما در طول مدت تولید فیلم متوجه این نگاه شدیم و این نکته بیتاثیر از بازخوردهایی نبود که میثم به دلیل پختهتر شدن شعرهایش از اطرافیان خود میگرفت. مقایسه نخستین و آخرین شعرهای او در فیلم هم این نکته را ثابت میکند که او در این زمینه به یک بلوغ فکری رسیده است.
سیاوش جمالی نیز در تکمیل این گفتهها گفت: برای ما از همان ابتدا وجه سماجت میثم و تلاش او برای رسیدن به موفقیت بارز بود. او پشتکار قابل توجهی داشت که به او برای قدم زدن در راه موفقیت کمک میکرد.
وی افزود: به همین دلیل شکست او در اجرای کنسرت خانگی میتوانست یک فاجعه باشد اما نکته اینجاست که با نگاهی از فاصله میتوان گفت آن شکست، بخشی از موفقیت اوست. بخشی که میثم را نسبت به تواناییهای خود آگاهتر و او را برای رسیدن به موفقیت مصممتر کرد.
در ادامهی جلسه، عطا مهراد در پاسخ به پرسش مجری برنامه دربارهی انتخاب نقطهی پایانی فیلم گفت: نقطهی پایانی فیلم برای ما جایی بود که متوجه شدیم مرکز ثقل فیلم، تلاش، ایمان و امید است و ثمره آن دیگر برای ما اهمیت نداشت.
وی افزود: شاید اگر صبر کرده بودیم میتوانستیم اجراهای بهتری را از این شخصیت ثبت کنیم، اما مساله این بود که ما نمیخواستیم برای خروجیِ کار ارزش قائل شویم و دلمان میخواست به تلاش این شخصیت ارزش بدهیم و این نکته میتوانست برای این روزها امیدبخش باشد.
شور حضور شخصیت اصلی فیلم
در ادامه جلسه، پیروز کلانتری با اشاره به شور حضور شخصیت اصلی فیلم به عنوان یکی از مهمترین ویژگیهای آن گفت: به نظر میرسد این نکته حتی از تلاش پیگیرانه او هم مهمتر باشد. چنان که تلاش، هم جنبه خودآگاهانه دارد و هم میتواند مسیری برای رسیدن به هدف باشد. اما شورِ حضور، اشتیاق به زندگی و حتی کلنجار رفتن و لجبازی کردن، عناصری است که موفقیت او را تضمین میکند.
وی سپس با اشاره به ثبت لحظههای خلوت و فکر کردن شخصیت اصلی به عنوان یکی دیگر از جذابترین نکتههای این فیلم گفت: به عنوان مثال در لحظهای که او در میانه کنسرت به کیفیت اجرای سایرین نگاه میکند فیلم به فضایی دست پیدا میکند که برای میثم نیز الهامبخش و نشاندهنده نقطهضعف او در انتخاب یا سرودن شعرهاست.
چگونه باید زندگی و با دقت به اطراف خود نگاه کنیم
در حاشیه این جلسه نقد و بررسی، حسن مهدوی (صداگذار فیلم) نیز با اشاره به مرحله طولانی تولید فریاد رو به باد گفت: این فیلم برای من که سالها به عنوان معلم ادبیات فعالیت میکردم و شانزدهسال از عمرم را در محلههای فقیرنشین جنوب تهران با دانشآموزانی از این نوع گذرانده بودم، بسیار خاطرهانگیز و دیدنی بود.
وی گفت: در «فریاد رو به باد» تنها با یکی از گُلهای نیلوفری که در اینگونه مناطق وجود دارند روبهرو هستیم. این فیلم به جامعه و انسانها یاد میدهد که چگونه باید زندگی و با دقت به اطراف خود نگاه کنند.
بخش پایانی این جلسهی نقد و بررسی به صحبتهای سازندگان فیلم و جمعبندی صحبتهای منتقد مهمان اختصاص داشت. عطا مهراد در این بخش با تشکر از تمام کسانی که در ساخت این فیلم به او و سیاوش جمالی کمک کرده بودند گفت: فکر کنم همهمان باید خوشحال باشیم که تمام آن زحمتها و دشواریها به این خروجی منجر شده است.
وی گفت: این همراهی در آیندهی نزدیک میتواند یک اتفاق خوب دیگر را نیز رقم بزند.
شاعرانه شدن نگاه سازندگان فیلم
سیاوش جمالی نیز گفت: در هنگام ساخت این فیلم، انجام دو کار برای ما خیلی سخت بود. یکی ساخت فضاها و اشاره به محل زندگی میثم (در دروازهغار) و دیگری انتخاب و نحوه استفاده از اشعار او در فیلم.
وی گفت: فارغ از موفقیتهای فریاد رو به باد اگر قرار باشد فقط به یک دستاورد این فیلم اشاره شود میتوان به انتخاب شعرها اشاره کرد که شاید برای کسانی که فیلم را میبینند روان و دلچسب باشد، اما برای ما به عنوان سازندگان فیلم یک چالش بزرگ بود.
پیروز کلانتری نیز سرودن شعر توسط نوجوانِ محورِ فیلم را یک اتفاق مهم دانست و افزود: در این فیلم هر زمان تماشاگر با فضاهای مورد نظر سازندگان فیلم گره میخورد یا از طریق شعرهای اوست و یا از طریق پاساژهایی که حضورشان در فیلم خیلی مهم است.
وی گفت: البته سرودههای شخصیت محوری فیلم شاید کمی خشن و سرد به نظر برسد اما در نهایت باعث شاعرانه شدن نگاه سازندگان فیلم شده است.
ارسال نظر