در نخستین روز از سلسله نشستهای آسیبشناسی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر عنوان شد:
رضا کیانیان: تئاتر دولتی شکست خورده است/پیشنهاد جدا کردن جشنواره ملی از جشنواره بینالمللی
نخستین جلسه از سلسله نشستهای «آسیبشناسی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر»، روز پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری موج، نخستین روز از سلسله نشستهای آسیبشناسی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با سه عنوان جایگاه، ضرورت، هویت و اهداف، نقش تئاتر استانها و داوری، روز پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت برگزار شد.
از جمله حاضران در این نشست که مدیریت آن بر عهده مهرداد رایانیمخصوص بود میتوان به شهرام کرمی، مدیر کل هنرهای نمایشی و نادر برهانیمرند، دبیر سی و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر اشاره کرد.
بخش نخست: جایگاه، ضرورت، هویت و اهداف
نخستین بخش از این گفتوگو با عنوان «جایگاه، ضرورت، هویت و اهداف» با حضور رضا کیانیان ، محمدعلی خبری و احسان زیورعالم از ساعت ۱۵ تا ۱۶:۴۵ برگزار شد.
هر سخنران در دو نوبت ۱۰ دقیقهای به بیان نظرات خود پرداخت و ۴۵ دقیقه پایانی به گفتوگو میان مخاطبان و کارشناسان گذشت.
تئاتر دولتی شکست خورده است
رضا کیانیان در ابتدا با اشاره به دو بخشی که طی صحبتهای خود قصد پرداختن به آن را داشت، گفت: آنچه را میخواهم در موردش صحبت کنم میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول دولت و سهم آن از تئاتر و بخش دوم این که جشنواره ملی از جشنواره بینالمللی جدا شود یا خیر. در شرایط فعلی تئاتر ما حالتی دوگانهسوز دارد. یعنی نه دولتی کامل است و نه خصوصی کامل. هر دو است و هیچ کدام نیست. از یک سو تئاتر خصوصی در طی این چند سال رشد کرده است و ما هم در آن کار کردهایم و از سوی دیگر ماجرای نظارت و تقسیم پولی که دولت انجام میدهد همچنان پابرجاست و ضمن عذرخواهی بابت به کار بردن این کلمه، گونهای از ریزهخواری و گداپروری در جریان است.
این بازیگر تئاتر ، سینما و تلویزیون با اشاره به گرایشش به تئاتر خصوصی، ادامه داد: به هر حال در جهان دو حالت بیشتر وجود ندارد. یا تئاتر دست مردم باشد و دولت از آن حمایت کند، مانند بیشتر جاهای دنیا یا دولتی باشد مثل شوروی سابق و کره شمالی و جاهایی که دیگر وجود خارجی ندارند. به نظر من کار اشتباه دولت این است که در همه چیز دخالت میکند و برای همین است که اگر بادی تند میآید مردم به دولت فحش میدهند و اگر نمیآید باز هم به دولت فحش میدهند! چرا!؟ چون خودش میخواهد! چون خودش در همه چیز دخالت میکند و این تصدیگری کاریکاتوری کمدی میآفریند. کاریکاتوری که ظاهرش کمدی است و باطنش تراژدی.
او با اشاره به این که تئاتر دولتی شکست خورده است، ادامه داد: تئاتر تعریف شده است و سادهترین راه این است که ما از تعریفی که پیش از این انجام شده است، بیاموزیم. ولی ما میخواهیم کاری انجام دهیم که هیچ کس انجام نداده است. میخواهیم شکل مخصوص خودمان را درست کنیم و نمیشود. تئاتر یا باید دست دولت باشد که نمیشود و شکست خورده است یا دست مردم باشد و دولت با مالیات یا با همان پول نفت از آن حمایت کند. خصلت تئاتر دیالوگ است و کسانی که میخواهند قدرت را در دست بگیرند همیشه با این مسئله مشکل داشتهاند. کشورهایی که تکصدایی هستند با تئاتر میانه خوشی ندارند و کشور ما در وضعیتی بینابین است و هم دارد و هم ندارد و باید روزی برسد که این قضیه روشن شود.
کیانیان با اشاره به تجربیات شخصیاش در این زمینه، گفت: من بدون این که به وزارت ارشاد یا به اداره کل هنرهای نمایشی بگویم گاهی در شهرستانها ورکشاپ برگزار میکنم. مثلا سفری از شیراز تا بندرعباس داشتم و همه شهرهای کوچکش را چرخیدم. در همین ورکشاپها میگفتم فرض کنید دولتی نیست که بخواهد پولی بدهد و از ما حمایت کند و هیچ سالن دولتیای هم وجود ندارد. آیا تئاتر کار میکنید یا نه؟ یک عده میگفتند نمیشود و یک عده میگفتند میشود. جدایشان میکردم و میگفتم شما که میگویید میشود توضیح دهید چطور. میگفتند مثلا تئاتر خیابانی کار میکنیم. میگفتم مامور شهرداری جلویتان را میگیرد. فرض کنید من مامور شهرداریام، بیایید با من صحبت کنید. مرا راضی کنید که در تئاتر کار کردن شما چیزی به نفع من است. میگفتند میخواهیم تئاتری اجرا کنیم که مسائل شهری هم در آن مطرح شود. این رفت و آمد آن قدر ادامه پیدا میکرد تا راههایی پیدا میکردند که هم به نفع شهرداری بود و هم به نفع بچههای تئاتر.
او در پایان ۱۰ دقیقه نخست صحبتهای خود گفت: در نتیجه به این نکته میرسیدیم که هزار راه نرفته برای اجرای تئاتر وجود دارد و میتوانیم کشور را تبدیل به صحنه تئاتر کنیم بدون این که کسی مزاحممان شود.
عدم شفافسازی فرصتها را تبدیل به تهدید میکند
محمدعلی خبری نیز صحبتهای خود را این طور شروع کرد: زمانی که میخواهیم راجع به آسیب شناسی پدیدهای صحبت کنیم باید ملزومات آن را هم رعایت کنیم. این ملزومات چهار مسئله است. نقاط قوت آن مسئله یا پدیده چیست؟ نقاط قوتی که میتوانیم از روی اهدافمان تشخیصش دهیم. نقاط ضعفش چیست؟ فرصتهایمان چیست و تهدیدهایمان چیست؟ از برآیند اینها راهکاری بیرون میآید. اگر قرار باشد خود جشنواره را مورد بررسی قرار دهیم باید بدانیم پازلی در برابرمان است که قطعات دیگری هم دارد. ما نمیتوانیم جشنواره را بدون مدیریت بالاتر و بدون مدیریت دولتی بررسی کنیم. آیا ما توان دیدن این تابلو را به صورت کامل داریم تا بعد از آن بتوانیم بگوییم یک قسمت از آن جشنواره است؟ و جایگاه اداره کل هنرهای نمایشی در این میان شفاف است یا مبهم؟
او با اشاره به تبدیل شدن مرکز هنرهای نمایشی به اداره کل هنرهای نمایشی و کوچک شدن آن، ادامه داد: ما پیشتر مرکز هنرهای نمایشی داشتیم و بعدتر اداره کل هنرهای نمایشی، در حالی که باید سازمان و بزرگتر میشد، نه کوچکتر. زمانی که اداره کل شدیم کوچک شدیم. ما باید به این پرسش پاسخ دهیم که آیا اداره کل هنرهای نمایشی پدر تئاتر کشور است؟ آیا نهادهای دیگری نیستند؟ در زمان برگزاری جشنواره نهادهای بسیاری با این اداره کل همکاری میکنند و ما باید این ارتباطات را بررسی کنیم و از خود بپرسیم آیا جریان تئاتر در بدنه فرهنگی دچار عدم شفافیت است؟ تنها سند شورای عالی انقلاب فرهنگی مربوط به هنرهای نمایشی است. سندی برای موسیقی و سینما تدوین نشده است اما جریان تئاتر در حوزه اهداف همچنان مبهم است. ما در تئاتر تنوع مراکز سیاستگذار و تصمیمگیر را داریم. اینها چگونه باید با یکدیگر ارتباطی معنادار پیدا کنند؟ این مبهم بودن برای خود ما هم که مسئول هستیم کاملا مشخص است. اینها باید شفاف باشد و نه مبهم و اگر هر قطعه را برداشتیم تصویرمان به هم بریزد. در حالی که خیلی وقتها برداشتن یک قطعه برایمان مهم نیست چون کلیت تصویر برایمان اهمیتی ندارد. همین باعث میشود مدیران ما خیلی زود خسته شود و به دنبال کار خود بروند. عدم شفافسازی فرصتها را تبدیل به تهدید میکند.
پیشنهاد تعطیلی جشنواره برای مدتی محدود و حرکت به سمت خصوصی شدن
احسان زیورعالم نیز در 10 دقیقه نخست فرصت خود این طور گفت: از زمانی که دولت تصمیم گرفت تصدیگری نکند یک سری قواعد تصویب شد و در حوزه تئاتر، پولی را که پیشتر خودش تقسیم میکرد به انجمن هنرهای نمایشی یا موسسه توسعه هنرهای معاصر داد. نهادهایی که مدیران فعلیشان، آقای نیلی و آقای افضلی هیچ کدام با رای هنرمندان انتخاب نشدهاند و فرضا نظرِ منِ نوعی هیچ تاثیری در بود و نبودشان ندارد. این جا باید یک گزینه خصولتی هم بنویسیم. از همان زمان که آقای اردشیر صالحپور دبیر جشنواره بودند من گفتم که جشنواره محل حضور نمایشهای ورشکسته در گیشه است و خیلی راحت پولی را که قرار است با صرف زمان بیشتری از انجمن هنرهای نمایشی بگیرند از جشنواره میگیرند. اگر دولت پایش را بیرون بکشد و همه چیز خصوصی شود آن وقت این نمایشهای ورشکسته حضور نخواهند داشت. فرق بخش خصوصی با بخش دولتی این است که دست و دل بازی ندارد. اگر جشنواره به سمت خصوصی شدن برود این برگهای پاییزی هم فرو میریزند. من در یکی از گزارشهایم نوشته بودم که چهار درصد بودجه فجر صرف داوریها میشود و این داورها 20 نفر بیشتر نیستند، حلقه بستهای که در دورههای مختلف تکرار میشوند. به نظر من جشنواره باید یک سال یا دو سال تعطیل شود و بعد به سمت خصوصی شدن برود.
او ادامه داد: یکی از مشکلات فجر فقدان شفافیت است. به عنوان مثال هزینه دبیرخانه فجر به شکل جزئی مشخص نیست. این فقدان شفافیت در تصدیگری مخفی دولت است که اتفاق میافتد. بخش خصوصی هم مانند دولت گاهی اوقات فاقد شفافیت است ولی در نهایت برای تبلیغاتش هم که شده است دست به شفافیت خواهد زد.
پیشنهاد جدا کردن جشنواره ملی از جشنواره بینالمللی/ برگزاری جشنواره ملی توسط خانه تئاتر
کیانیان در 10 دقیقه دوم خود به اشاره به آنچه محمدعلی خبری گفته بود، گفت: آقای خبری گفتند سازمان تئاتر میخواهیم اما من میگویم این به ضرر تئاتر است. ما سازمان سینمایی داریم جایی که بودجه مستقلی از مجلس میگیرد و آن را تقسیم میکند. در دوران احمدینژاد میگفتند پولش را میدهیم و میگوییم چه بساز! ما به سازمان احتیاج نداریم به یک معاونت احتیاج داریم. من بارها با وزرای ارشاد و مدیران سازمان سینمایی صحبت کردهام و گفتهام این سازمان را منحل کنید. ما این همه کارمند میخواهیم چه کنیم؟! پدر تئاتر ایران نباید دولت باشد. تئاتر ایران باید مستقل باشد و خودش برای خودش پدری کند.
او با اشاره به پیشنهاد احسان زیورعالم برای تعطیلی جشنواره تئاتر فجر ، ادامه داد: در جواب آقای زیورعالم باید بگویم در این مملکت هر چیزی تعطیل شود دیگر سرپا نخواهد شد. میگویند دیدید تعطیل شد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد! پس بگذارید تعطیل بماند. من پیشنهادی دارم. در سینما دیدیم که جشنواره ملی از جشنواره بینالمللی جدا شد و این به نفع سینما بود. در حالی که پیش از آن بینالمللیاش زیر سایه ملیاش بود و در واقع هیچ چیز نبود. از زمانی که جشنواره بینالمللی جدا شد اتفاقاتی رخ داد. اگر در مورد تئاتر هم این اتفاق بیفتد بسیار بهتر خواهد شد. الان منطقه ما به لحاظ فرهنگی بیصاحب است و ما میتوانیم صاحبش شویم. آیا صدور انقلاب جز این است؟! ما میتوانیم پاتوق سینما و تئاتر منطقه شویم.
کیانیان با اشاره به این که معتقد است نمایشهای حاضر در جشنواره باید در قالب مرور آثار بررسی شوند، گفت: اما در مورد جشنواره ملی. معیار جشنواره ملی باید شبیه مراسم اسکار باشد. تئاترهایی که اجرا شدهاند در پایان سال جمعبندی شوند و بهترینهایشان جایزه بگیرند. چه کسی این کار را انجام دهد؟ خانه تئاتر. همچنان که جشنواره فیلم باید توسط خانه سینما برگزار شود. الان برعکس است. ما به شهرستانها میرویم و از آن جا تئاتر به تهران میآوریم، تئاترهایی که معلوم نیست در آن شهرستان اجرا شدهاند یا نه اما اگر تنها تئاترهایی بتوانند به جشنواره بیایند که اجرا شدهاند موتور تئاتر در شهرستانها هم روشن میشود. در انتهای همان ورکشاپها، یکی از مدیران کل ارشاد از من پرسید این طور که شما میگویید پس ما چه کارهایم؟! گفتم شما وظیفهای مهمتر دارید و آن این است که با بودجهای که در اختیار دارید از تهران و از خارج از ایران تئاترهایی به شهرتان بیاورید و به مردم نشان دهید.
او در پایان صحبتهایش تاکید کرد: جشنواره تئاتر فجر باید در همان ایام انقلاب برگزار شود اما بخش بینالمللیاش در زمان دیگری باشد. جشنواره ملیمان باید تبدیل به مکانی برای مرور آثار اجرا شده شود و خانه تئاتر برگزارش کند.
نشستهای تخصصیای که باید دائمی شوند
خبری در 10 دقیقه دوم و پایانی خود گفت: صحبت در مورد اهداف و راهکارهاست. زمانی که میخواهیم نهادی را بررسی کنیم میگوییم مدیریت بر وضع موجود میخواهیم. زمانی دیگر میگوییم وضع موجود جواب نمیدهد و باید عملیاتیتر شود و زمانی توسعهای. اگر هدف حفظ وضع موجود باشد خیلی از مدیران از خود میپرسند چگونه میتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم و در نتیجه توسعهای در کار نیست. ما باید ضوابط و مقررات را پایدا کنیم. نکته دیگر توجه لازم به تولید آثار است. ما باید ببینیم آثاری که تولید میشوند چگونه در ارتباط با مخاطب قرار میگیرند. در شهرستانها چه میزان اجرای تئاتر داریم و تعداد مخاطبین چه میزان است؟
او تصریح کرد: بسترسازی جهت نشستهای تخصصی نکته دیگری است که نباید فراموشش کنیم. اگر میخواهیم نشستی تخصصی داشته باشیم، باید دائمی باشد تا به پالایشی برسیم. ما چقدر در این حوزه نیازسنجی کردهایم؟ فارغالتحصیل ما چه میزانند و چه قدر در مراکز استانها مورد توجه قرار میگیرند؟ و مخاطبین مردمی و مخاطبین هنریمان چه میزانند؟ اگر به این سوالات پاسخ دهیم آن وقت میتوانیم مخاطبسنجی کنیم.
خبری تصریح کرد: دیپلماسی ما در حوزه هنر چقدر است که میخواهیم بینالمللی عمل کنیم؟ ایران فرهنگی و ایران اسلامی چه میزان مخاطب را در بر میگیرند؟ ما چقدر نهادهای بینالمللی را میشناسیم و در طول سال به جز جشنواره چه ارتباطی میانمان هست؟ چقدر گروههای تئاتر را شناسایی کردهایم؟ و دستاوردهای نمایشیمان در ارتباطات بینالملل چه چیزهایی است؟ ما باید بتوانیم به این سوالات پاسخ دهیم.
جوانانی که با تلاش و مشقت میآیند و تثبیت شدههایی که خیالشان راحت است
احسان زیورعالم نیز در زمان پایانی خود گفت: در دوره آقای شفیعی اتفاقاتی در شرف وقوع بود که متاسفانه ابتر ماند. آبان دو سال پیش نمایندگانی از 15 کشور در هتل فردوسی جمع شدند و قرار بود بین کشورهای همسایه معاملات هنری شکل بگیرد و گروههایی بروند و بیایند. آن جلسه در حد همان شعارها تمام شد. یکی از اتفاقی که قرار بود ذیل آن رخ دهد این بود که جشنواره ملی و جشنواره بینالمللی از یکدیگر جدا شوند. از جمله نکاتی که در آن جلسه مطرح شد این بود که آن مهمانان، تهران را شهر خوبی برای برگزاری جشنواره نمیدانستند و به شهری دیگر فکر میکردند. در واقع به نظر میرسید از دید خارجیها نکاتی در مورد جشنواره تئاتر فجر وجود دارد که رعایت نمیشود و عمومشان میگفتند شما لازم است از یک سال، دو سال قبل به ما اطلاع دهید که کاری را برای حضور در جشنوارهتان آماده کنیم. یعنی نیاز بود که دبیری بداند که تا پنج سال آینده حضور دارد و تنها دبیری که گفت من برای پنج سال آینده برنامه دادهام آقای مهندسپور بود که یک سال بیشتر نماند.
او افزود: دوگانگی جشنواره توجه به کشف نسل جوان یا نسل تثبیت شده است. از دید من موفقترین بخش جشنواره سی و هفتم، ایران الف یا ایران یک بود که سالنهایش هم شلوغتر از ایران ب بود. وقتی به بخش مهمان نگاه میکنید میبینید که برگزارکنندگان دوست دارند بزرگان را راضی به حضور در این بخش کنند. یعنی جوانان با سختی و تلاش و مشقت میآیند و تثبیت شدهها خیالشان راحت است.
بخش دوم: نقش تئاتر استانها
عنوان دومین بخش این نشست «نقش تئاتر استانها» بود که با حضور آرش دادگر، توحید معصومی و کامران شهلایی برگزار شد. در این بخش نیز همچون بخش نخست، مهمانان در دو نوبت 10 دقیقهای به ارائه نظرات خود پرداختند و 45 دقیقه پایانی به گفتوگو میان آنها و حاضرین گذشت.
معضل بزرگ جشنواره تئاتر فجر تئاتر استانهاست
آرش دادگر در 10 دقیقه ابتدایی خود گفت: به نظر من، ما باید بعد از هر دوره جشنواره به این نکته بپردازیم که کمبودهایمان چه بوده است اما اکنون بعد از 37 دوره میخواهیم چیزی را بررسی کنیم که بیش از حرکت به سمت درست، حاشیهسازی خواهد کرد. چه کسی منتظر ماست که تئاتر بسازیم و تئاتر تولید کنیم؟ هیچ کس! مدیران ما عملا برای کنترل بحران آمدهاند و نه برای آتیهسازی. دبیر جشنواره وقتی معرفی میشود که جشنواره عملا در حال انجام است. این چه فایدهای دارد؟ آیا برگزاری جشنواره تئاتر فجر ضرورت دارد؟ ما زیرساخت نداریم و در حال حاضر با برگزاری جشنواره صرفا کارمان را جلو میبریم.
این نویسنده و کارگردان تئاتر با نگاهی تاریخی ادامه داد: به آمار و جدول جشنوارههای دهه شصت نگاه کنید که چقدر کوچکتر از حال حاضرند. در دهه 70 دانشگاه آزاد، دانشکده هنر و معماریاش را راه انداخت و جدول ما بزرگتر شد، ما هیچ فکری نداشتیم و فقط جدول را بزرگتر کردیم. دانشگاه سوره راه افتاد و آموزشگاههای آزاد. ما جشنواره روی جشنواره اضافه کردیم و تمام نهادها و سازمانها شروع به ساختن برنامه کردند و بیلانهای کاری بالا رفت. چرا از اختتامیهها متنفریم؟ چون همه مدیران پشت میکروفن میروند و آمار میدهند. اگر جدولها قبلتر یک برگ بودند الان شبیه آکاردئونند و پشت و رو باز میشوند. طنز برخورد میکنم. در سالهای دهه 70 و 80 هیچ کس فکر نکرد ما قرار است در تئاتر کجا بایستیم تا الان که نزدیک 1400 ایم. ما شروع به پاک کردن صورت مسئلهها کردیم و گفتیم باید این جشنواره را برگزار کنیم و در نتیجه فلان مسئله را حذف میکنیم و آن قدر جمعاش میکنیم تا در یک قوطی کبریت جا شود. معضل بزرگ جشنواره تئاتر فجر تئاتر استانهاست و نمیتواند توی قوطیاش کند. جشنواره باید طناب بندبازی باشد در حالی که تبدیل به اتوبان چهار بانده شده است. بالایش هم زدهاند ورود برای همه آزاد است. میتوانید بیایید اما امکانات صفر است و نظارت تا دلتان بخواهد هست.
توقعمان از جشنواره بیش از ظرفیت آن است/ گروههای شهرستانی از پس شرط داشتن اجرای عمومی برنمیآیند
توحید معصومی نیز صحبتهای خود را این طور آغاز کرد: ما با فرزند سی و هفت سالهای مواجهایم که روی دستمان مانده است، نه میدانیم دختر است، نه میدانیم پسر است و در صدر خانهمان هم نشسته است و نمیتوانیم به پرورشگاه بسپاریمش. وظیفه ماست که احترام این فرزند را که نزدیک به چهل سالهاش است نگه داریم. هر چند به نظرم بهتر بود کاری میکردیم که این فرزند راه رشدش را به شکل سالم طی کند و به آسیبشناسی هم نرسد که نشده است و علت این که هر سال دچار حاشیه است این است که بیش از ظرفیتش از آن انتظار داریم. جشنواره در سادهترین شکلش محل رقابت چند گروه نمایشی و چند هنرمند است که یکی دوست دارد اول شود و یکی دوست دارد خودش را نشان دهد و در شکل فلسفیاش محل برخورد اندیشههاست. ما در اداره کل هنرهای نمایشی به عنوان متولی تئاتر کشور، وظایفمان را به درستی انجام ندادهایم و تمام وظایف را بر دوش جشنواره تئاتر فجر گذاشتهایم. دبیری میآید و یک دوره به شکل رقابتی برگزار میشود و یک دوره نه. یکی میگوید به تئاتر تهران بها دهیم و بخش چشمانداز میگذارد و در دورهای دیگر میگویند وجود این بخش تعهد ایجاد میکند و حذفش میکنند. همه ارگانها هم سهم میخواهند. من نمیدانم چرا باید این همه از جشنواره تئاتر فجر انتظار داشته باشیم و از او بخواهیم که همه مشکلات تئاتر ایران را حل کند؟
او ادامه داد: من با اطلاق واژه شهرستان و تهران موافق نیستم و عبارت تئاتر ایران را صحیحتر میدانم. به شرطی که زیرساختهای لازم برای تقویت تئاتر استانها را هم ببینیم. فراخوان جشنواره تئاتر استانها شبیه این است که میخواهیم مسابقه دو برگزار کنیم. میگوییم 100 نفر میتوانند شرکت کنند ولی شرطش این است که کفش طلایی داشته باشند و در بازار فقط 10 کفش طلایی وجود دارد و فقط 10 نفر میتوانند این کفش را تهیه کنند و 90 نفر نمیتوانند. وقتی ما شرط اجرای عمومی میگذاریم آیا به این نکته فکر میکنیم که گروههای تئاتر حاضر در شهرستانها میتوانند اجرای عمومی بروند؟ سالنهایی هست اما دست تئاتریها به آنها نمیرسد. گروهی که برایش پروانه صادر کردهایم جایی برای تمرین ندارد. الان در شهرستانها برای محل تمرین پول میگیرند چه برسد به اجرا. آنها کجا باید اجرا کنند تا بعد بتوانند به جشنواره بیایند؟
او با رد عبارات تئاتر تهران و تئاتر شهرستان و تاکید بر تئاتر ایران گفت: معتقدم باید پتانسل کل تئاتر ایران را دید. من نمیگویم تهران و تئاتر شهرستان، میگویم تئاتر ایران. در هر استانی حداقل یک یا دو هنرمند اصیل حضور دارند که زندگیشان را برای تئاتر گذاشتهاند. لزوم برگزاری درست جشنواره استانی که متاسفانه چند سالی است از سوی مرکز ایران نادیده گرفته شده است و حذف جشنوارههای منطقهای اشتباهاتی بودند که در موردشان صحبت خواهم کرد.
آنها که ساکن شهرستانند باید جغرافیایشان را عوض کنند تا نظراتشان شنیده شود؟!
کامران شهلایی نیز در 10 دقیقه نخست خود گفت: دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر از میانه ماجرا وارد گود میشود و یک سری کار را تحویل میگیرد که اتفاق بسیار بدی است. جشنواره تئاتر فجر برای حفظ کیفیت و برای برخورداری از توان پاسخگویی نسبت به آثاری که قرار است اجرا شوند، باید از ابتدا، از شروع ماجرا مثلا قبل از زمان بازبینیها حضور داشته باشد و حداقل یک نماینده در بازبینیها داشته باشد تا بتواند از سلامت ماجرا مطمئن شود. این امری شدنی است و به نظرم باید رخ دهد. به داوریهای جشنوارههای استانی میپردازم که سه سال است به خود استانها سپرده شده و در این سه سال اتفاقات بسیار ناسالمی افتاده که بسیاری از کارها را در نطفه خفه کرده است.
شهلایی ادامه داد: مسئله بعد، مسئله امور استانهای اداره کل هنرهای نمایشی است که خوب است بعد از هر جشنواره نظرسنجیای انجام دهد و آماری بگیرد و آن را مکتوب کرده و ارائه دهد. این کار امور استانهاست و مسئلهای که وجود دارد این است که همه استانها یک مسئله ندارند و هر استانی برای خود مسئلهای دارد. به عنوان مثال شیراز مهد تئاتر بود و ما که کارمان را شروع کردیم چشممان به آن جا بود ولی الان چیزی در آن جا وجود ندارد. در حالی که این مسئله به راحتی قابل حل است و چهار نفر آدمی که برایشان مهم باشد میتوانند حلش کنند. ما 32 استان داریم و در این استانها انسانهای فرهیخته و دانایی هستند که چیزی از بچههای تهران کم ندارند و در داوریها و تصمیمگیریهای کلان باید از آنها استفاده کرد. آیا این بچهها باید جغرافیایشان را عوض کنند؟! آیا مثلا رضا گشتاسب باید از یاسوج به تهران بیاید تا نظراتش شنیده شود. چرا در مورد تئاتر استانها فلان کس که در تهران است نظر میدهد، مگر آن استان خودش کارشناس ندارد؟!
رایانیمخصوص در توضیح آنچه دادگر، معصومی و شهلایی در حال صحبت در موردش بودند گفت: جشنواره تئاتر استانی به این دلیل شکل گرفت که عزیزان بتوانند در آن رقابتی داشته باشند و برگزیدگانشان به جشنواره تئاتر فجر بیایند. پیشتر جشنواره تئاتر منطقهای بود، پنج جشنواره منطقهای که برگزیدگانشان به جشنواره تئاتر فجر میآمدند. در سالهای اخیر جشنواره تئاتر منطقهای برگزار نمیشود و 32 جشنواره تئاتر استانی برگزار میشود.
آثار ما حاصل شرایط پیرامونمان است/ سرعت رخ دادن اتفاقات در تهران قابل مقایسه با شهرستانها نیست
آرش دادگر در دومین زمان 10 دقیقهای خود گفت: در 10 دقیقه اول گفتم که کمیت چیست و حال به سراغ کیفیت میروم. تئاتر برای من مهم است. تئاتری که میتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند، سطح توقع او را بالاتر ببرد و فرهنگش را شکل دهد تا نسبت به خودش و پیرامونش مطالبهگر شود. تئاتر ما اما شخصی و فردی شده است. در جشنواره تئاتر استانی فقط خود گروههای شرکتکننده کار یکدیگر را میبینند اما وقتی کاری از تهران به شهرستان میرود فارغ از کیفیت همه به تماشایش مینشینند. آنچه من به مخاطبم میگویم این نیست که من بیش از تو میدانم. تنهایی چیزی که من دارم هنر جادوگری است و تبدیل امر نامرئی به مرئی که سعی میکنم به آن شکل دهم و به تو ارائهاش کنم.
او با اشاره به تئاترهایی که در شهرستانهای محل تولید خود آثاری قابل قبولند و در تهران نه، گفت: سرعت ما در شهری مانند تهران چگونه است؟ سرعت در شهرستانها بسیار کندتر است و اثری که ارائه میدهیم حاصل شرایط پیرامونمان است. آن کار در آن شهرستان خوب است ولی وقتی به تهران میآید همه چیز زمین میخورد و از بین میرود. همه ما در دهه 60، ساعت هشت خانه بودیم که «اوشین» ببینیم یا «جنگجوی کوهستان»، الان که شبکه نسیم پخشش میکند چشممان را میگیریم و میگوییم چرا این قدر کند است؟! سربداران آن موقع تند بود ولی الان کند است. امروز علم در دسترس همگان است. یک دکمه بزنی با همه جای دنیا میتوانی ارتباط برقرار کنی ولی ما هنوز میخواهیم استانها را آموزش دهیم. انگار ما نهضت سوادآموزی هستیم که بگوییم تئاتر را یاد بگیر. تئاتر حاصل تجربه و زیست بشر است. جوان 21 ساله چطور میتواند نوستالژی داشته باشد که تئاتری در مورد نوستالژی کار میکند؟! در استانها اقتصاد، مذهب، سنت و تاریخ بر تئاتر تاثیر میگذارند. یک سری شهرها صنعتی هستند و تئاتر نمیخواهند. کارگری که از صبح تا شب کار میکند، ترجیح میدهد استندآپ کمدی ببیند تا تئاتر و اتفاقا در شهرهای مذهبیمان چون بلدند چطور با هم گفتوگو کنند تئاترشان موفقتر است، مثل مشهد و قم. در نهایت منظورم این است که من پیامد پیرامونم هستم. من برای مریخیها تئاتر کار نمیکنم و باید ایدهای داشته باشم. همه افتخار ما امیررضا کوهستانی است. رضا گشتاسب شبیه علی کریمی است. میتواند دنیا را فتح کند اما میخواهد یاسوج بماند. من میگویم کیفیتت را بالاتر ببر. تو، باید این کار را بکنی و هیچ کس این کار را برایت نمیکند.
انتقاد از حذف جشنوارههای منطقهای
توحید معصومی در دومین زمان 10 دقیقهای خود گفت: من با آرش دادگر موافقم که هنرمند باید طالب باشد تا بتواند خود را در تئاتر کشور تثبیت کند اما میگویم عدالت هم برقرار نشده است. کمک هزینه تولید نمایش در استانها به طور میانگین 50 میلیون تومان است. ما اگر به طور میانگین در هر استان 30 تا 40 گروه ثبت شده و فعال داشته باشیم و این پول بینشان تقسیم شود، میشود دو میلیون تومان برای کل سال. با این دو میلیون تومان چه میشود کرد؟! تمام تالارها در اختیار بخش خصوصی است و منِ نوعی باید پولشان را بدهم و این موانع باعث میشود اجرای عمومی جز در چند شهر مثل مشهد و شیراز بیمعنی باشد. وقتی من صورت مسئله را در ذهن مردم پاک کردهام گروه نمایشی باید برای چه کسی اجرا کند؟ اجراهای عمومی تک و توک در بعضی استانها اتفاق میافتد ولی خیلی کم و خیلی استثنا است.
او با انتقاد از حذف جشنوارههای منطقهای ادامه داد: دبیر جشنواره سی و هفتم و سی و هشتم جناب آقای برهانیمرند، در فراخوان دوره سی و هفتم در مورد جشنوارههای تئاتر استانی نوشته بودند که اینها بخش مهمی از جشنواره تئاتر فجرند و در برخی شهرستانها تنها با فروغ همینهاست که چراغ تئاتر روشن مانده است. گروههایی که خوابند، خوابند ولی آنها که فعالند و میخواهند کار کنند تنها انگیزهشان جشنواره تئاتر استانی است. این انگیزه قبلتر بیش از این بود چون جشنوارهها منطقهای بودند و منطقه شانیتی داشت. در حال حاضر با حذف جشنوارههای منطقهای و حذف نظارت مرکز میگویند پولی میدهیم و بروید کار کنید. ما فراخوان را بخشنامه میکنیم و میگوییم همین است، بدون آن که به شرایط استان توجه کنیم. فقط در هر استان بندی برای استفاده از آیینها و سنتها لحاظ میشود. مبلغی هم برای انتخاب به داورها میدهیم و حسن و حسین و اکرم گعدهای برگزار و چند کار را انتخاب میکنند و منِ نوعی هم نمیفهمم اگر کارم برگزیده نشده است دلیلش چیست و چه اتفاقی افتاده است؟ البته باید اشاره کنم که در جشنواره سال گذشته شاهد انجام بازبینیها به صورت زنده بودیم.
معصومی تصریح کرد: در جشنواره منطقهای برگزیدههای استانی که به منطقه میرفتند کار یکدیگر را میدیدند و متوجه میشدند چه کارهایی بالا رفته و چه کارهایی نرفته است. منی که بالا میرفتم که میرفتم، آنهایی هم که برمیگشتند حداقل یک جایزه سومی میگرفتند یا یک لوح تقدیر و اینها برای من شهرستانی انگیزه بود. منی که در شهرستانم حتی جایی برای تمرین ندارم با گرفتن یک لوح تشویق میشدم. پیشنهاد من احیای جشنواره منطقهای است مگر این که روشن شود که بودجهاش چه میشود و حداقل بگویند پولش را میدهیم فرضا در فسا یک پلاتو میسازیم.
به هیچ استانی و به هیچ شهرستانی باج ندهید
کامران شهلایی نیز در دومین فرصت 10 دقیقهای خود گفت: هیجان و جذابیت جشنوارههای استانی اصلا قابل قیاس با جشنواره تئاتر فجر نیست. شما نمیدانید چقدر هیجانانگیزند و برای بچهها نه اختتامیه فجر که اختتامیه استانی است که مهم است، جایی که رفقایشان حضور دارند و همه میشناسندشان. راجع به جشنواره استانی نباید به هیچ استانی باج داد. ما 32 استانی داریم و 62 اثر انتخاب میشود اما اگر کاری بد بود نباید به صرف سهمیه دوتایی هر استان انتخاب شود. این باج را به هیچ استانی و به هیچ شهرستانی نباید داد. در مقابلش اگر میبینیم در فلان استان پنج کار خوب هست باید آثارش را جایگزین آثار استانی کرد که خوب نبوده است. در جشنواره استانی اگر کاری خوب نیست کاری دیگر را جایگزینش کنیم.
او تصریح کرد: من مخالف حذف جشنواره منطقهای بودم، هر چند دلایل دوستان برای حذفش ابدا بد نبود اما آزمونی کردیم و نشان داد این حذف به شور و شوق و نشاط بچهها در شهرستان ضربه میزند و نقاط مثبت آن بسیار بیشتر از نقاط منفیاش است. بحث آخرم در مورد سلامت برگزاری جشنوارههاست. ما سالیان سال است که در جشنوارهها شاهد حضور داوران سفارشپذیر و فاسد بودهایم که همه هم میشناسندشان. به نظرم شورایی، شورایی یک ساله، برای انتخاب داوران جشنوارههای کشور انتخاب شود تا داوران محدود به 20، 30 نفر نشوند. تشکیل این شورا برای حفظ سلامت داوریها بسیار لازم است. خواهش میکنم این شورا را اگر میسر است ایجاد کنید و فراموش نکنید که اجرای عمومی به چه نیتی و با چه پشتوانهای باید در شهرستانها روی صحنه برود؟
در ادامه سعید اسدی، مدیر فعلی مجموعه تئاتر شهر و دبیر دو دوره از جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با اشاره به این که جشنواره منطقهای در دوران دبیری او حذف شد، توضیح داد: در ادواری که من مسئولیت داشتم این طور شایع شد که اسدی جشنواره منطقهای را از بین برد در صورتی که این یک سیاست کلی بود و به واسطه ترغیب گروههای تئاتری برای حرکت به سمت اجراهای عمومی و گسترش اجراهای عمومی اتخاذ شد و قرار بر این بود که ارکان دیگری هم درست کار کنند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: جشنواره منطقهای اگر کنار گذاشته شد قرار بود آلترناتیوهایی داشته باشد و به این دلیل بود که فرآیند و شرایط انتخاب را تغییر دهیم و از آماتوریسم فاصله بگیریم. شما وقتی پنج منطقه دارید باید تقسیمبندی جغرافیایی کنید ولی آرایش گروههای منطقهای همواره طوری بود که در بعضی جاها مجبور بودند از بین شش کار خوب، دو کار را انتخاب کنند و جاهایی دیگر از بین 10 کار بیهوده هم دو کار را. ضمن این که گروههای داوری هر بار به واسطه قرار گرفتن آدمهایی در کنار یکدیگر شیمی خاص خود را داشت. یک نگاه سراسربین چطور میتوانست با این تناقضات کنار بیاید؟! اگر قرار باشد یک جشنواره استانی هیجانانگیز و باشکوه از راه جشنواره منطقهای بگذرد من صد در صد با آن مخالفم.
شهرام کرمی، مدیر کل هنرهای نمایشی نیز در صحبتهای کوتاهی گفت: نکتهای که در تحلیل تئاتر استانها باید به آن توجه کرد تفاوت تئاتر استانهای مختلف است. ما در بعضی از استانها بسیار ضعیفیم و در بعضی استانها خوبیم و نمیشود آورده یکسانی از آنها خواست. ما در بعضی شهرها هنوز یک سالن تئاتر نداریم و این در تئاتر استانها اهمیت بسیاری دارد و به آن بیتوجهای کردهایم. در تئاتر استانها هر رویدادی که رخ میدهد بعد از مدتی تبدیل به یک مسئله حیاتی میشود که نه میشود تعطیلش کرد و نه میشود تغییرش داد. من میدانم در شهرستانی که جریان مستمر تئاتر وجود ندارد برگزاری جشنواره اتفاقی بسیار خوب است و این فرصتی فراگیر است که در غیاب اجرای عمومی میتواند کاری از پیش ببرد. در یک سال گذشته من با مطالبه شدیدی از طرف استانها مواجه شده ام و آن هم جشنواره مناطق است. نکته این است که جشنواره مناطق با دلایلی منطقی تعطیل شد ولی ما نتوانستیم آن چیزی را که باید جایگزیش کنیم. این جشنواره محاسن بسیار زیادی داشت اما به مرور تبدیل به رویدادی شد که معایبش غلبه پیدا کرد و هنوز جایگزین درستی برایش شکل نگرفته است که خروجی جشنوارههای استانی را هم به شیوهای هدایت کند. من این مطالبه را دریافت کردهام و تصمیمی را که در این مورد گرفتهایم اعلام خواهم کرد.
سومین بخش: داوری
سومین بخش این گفتوگو با عنوان «داوری» با حضور محمدرضا خاکی، فارس باقری و بهزاد آقاجمالی برگزار شد و زمانبندی آن همچون دو قسمت قبل بود.
داوری مانند انتخاب میوه از ظرفی بزرگ است که هر کس براساس سلیقه شخصی انجامش میدهد
محمدرضا خاکی در اولین فرصت 10 دقیقهای خود گفت: جشنواره تئاتر فجر از نظر زمانی و سن و سال انسانی کامل است و این بسیار خوب است که بشود در مورد نحوه برگزاری آن جمعبندی کرد و این کاری است عادی و مرسوم در همه جای دنیا است. فستیوال تئاتر سابقهای در دنیا دارد که بسیار قدیمی دارد. فستیوالها از شهر آتن در یونان آغاز شدند و بیشترین آنها در نیمه دوم قرن بیستم بود و در معنای فعلیاش شاهد برگزاری چند فستیوال مهم در دنیا هستیم که براساس نیازها و پیشینه فرهنگیشان تعریف شدهاند. تاریخچه برگزاری جشنواره تئاتر فجر از بعد از انقلاب نیز روشن است و مدیریتهای مختلف، شرایط مختلف و برنامههای گوناگونی داشتهاند تا به امروز رسیده است.
این مترجم و کارگردان تئاتر ادامه داد: خیلی از فستیوالهای دنیا داوری ندارند و با هدف برگزاری مسابقه تشکیل نشدهاند و تلاش میکنند یک ارزیابی کلی و عمومی ایجاد کنند یا یک بازار برای عرضه تئاتر مثل فستیوال آوینیون که به هیچ کس تندیس جشنواره یا لوح تقدیر و چیز دیگری نمیدهد. یعنی یک فرصت ارزیابی و معرفی است و بیشترین تلاشش جلب کردن توجه مدیران تئاتری است، مدیران کمپانیهایی که برای انتخاب برنامههایشان میآیند و این گونه است که گروهها میدانند در سال آینده به چه کشورهایی خواهند رفت. بخش دیگر آف استیج است که برای گروههای جوان و جلب کردن توجه مدیران کمپانیهای بزرگ دنیا به آنها برگزار میشود.
خاکی تصریح کرد: بزرگترین مشکل آنچه ما نامش را داوری گذاشتهایم در روز آخر خود را نشان میدهد. زمانی که میخواهیم ژوژمان کنیم و آن جاست که متوجه میشویم به عنوان داور با مشکلی بزرگ مواجهایم، با انواع مدلهایی از تئاتر که عرضه شدهاند و آدمهایی با سلیقههای مختلف. در اولین دوره کار آقای اسدی به عنوان دبیر جشنواره، من این ژوژمان را ترک کردم و گفتم نمیخواهم حضور داشته باشم. کار داوری کاری سخت است. اگر تئاترمان را به ظرف میوه تشبیه کنیم و هر چه میخواهیم درون آن بگذاریم براساس چه اصولی باید داوری کنیم؟ ما باید مدلی را انتخاب کنیم و براساس آن مدل پیش برویم، مثل تئاتر که قرار نیست از ابتدا به وجودش بیاوریم.
مصائب فقدان استراتژی
فارس باقری نیز در نخستین فرصت 10 دقیقهای که در اختیارش قرار گرفت گفت: من بحثم را در دو بخش پیش میبرم، یکی فقدان نظریه و دیگری فقدان استراتژی. از سال 1380 به بعد دو دولتی که روی کار آمدند دارای سیاست مشخصی در عرصه فرهنگ و هنر نبودند و این به اسطورهای برمیگشت که روی آن ایستاده بودند؛ اسطوره گذار از سنت به مدرنیسم و من نمیدانم چرا سالهاست که در حال گذاریم. ایده شکلدهنده این اسطوره این است که بعد از سختیها دوران خوشی فرا خواهد رسید و پدیدهها به شکل رهاییبخشی خود میرسند اما واقعیت این است که ما در وضعیت انسداد قرار داریم.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: این اسطوره گذار در طول زمان تبدیل به اسطوره گذر شده است و چون توسعهای وجود ندارد مبنایی هم برای ارزیابی نیست. اگر به همین شکل پیش برویم فقدان استراتژی منجر به انسدادی میشود که هم اکنون شاهدش هستیم و قربانیان آن فرهنگ و تولیدکنندگان این فرهنگ هستند.
جشنواره تئاتر فجر میتوانست به جای داوری، زیباییشناسی خاص خود را شکل دهد
بهزاد آقاجمالی نیز در نخستین فرصت خود گفت: مفهوم داوری یا قضاوت تِرمِ بسیار مهمی در تاریخ هنر است و تلاش میکنم نسبت آن را با جشنواره تئاتر فجر مشخص کنم. گمان میکنم نشستهایی از این دست بسیار خوب است اما دانش افراد در مورد تئاتر، خلاقیت آنها و رزومهشان لزوما درستی صحبتهایشان را در مورد یک نشست آسیبشناسانه تضمین نمیکند. پس مطالبه من به عنوان یک دانشجوی تئاتر از حوزه پژوهشی این است که به سراغ غیرتئاتریها هم بروند. به عنوان مثال باید از جامعهشناسان خواست تا نهاد جشنواره را بررسی کنند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: رابطه داوری با هویت بسیار تنگاتنگ است. کاری که جشنوارهها انجام میدهند ساختن همان چیزی است که نامش را هویت میگذاریم. ما در نیم قرن اخیر شاهد چرخشی در این هویت بودهایم و میخواهم این طور نتیجه بگیرم که نهاد جشنواره تئاتر فجر نسبت به این چرخش بیتوجه بوده است. این چرخش چه بوده است؟ حرفم را با مثالی از کتاب «پاریس تهران» ادامه میدهم. در بخشی از آن کتاب مثالی هست. دو اسکیباز در کوههای آلپ گم میشوند، بعد از دو، سه روز گشتن و چرخیدن آبادیای از دور میبینند و زمانی که نزدیک میشوند با یک شهر سوپر مدرنِ بدون سکنه برخورد میکنند. آنها در طبیعت گم شدهاند و خودشان را در شهری مییابند که آدمی درش نیست. این شهر پر از بیلبوردهایی است که خبر از فستیوالی میدهند که قرار است در آن جا برگزار شود و این همان پروژهای است که کشورها با فستیوالسازی شروع کردند. در واقع فستیوالها اول روی کاغذ شکل میگیرند و تا حدود زیادی مفهوم داوری و قضاوت است که میتواند آنها را بسازد. مفهوم داوری یا قضاوت در فستیوالها مهم بود و نکتهای که وجود داشت این بود که فستیوالها از ملاکهای داوری استفاده میکردند تا به خود اعتبار دهند. تا این که در قرن بیستم چرخشی رخ داد و فستیوالها خود تبدیل به ملاکی برای ارزیابی شدند. یعنی کافی بود چیزی را به عنوان یک اثر هنری خوب بپذیرند تا همه به دیدنش بیایند. آنچه جشنوارهها متوجهاش شدند همین بود. در حالی که جشنواره تئاتر فجر متوجه آن نشد و اگر هم شد به شکل ناخودآگاه بود.
پیشنهاد حذف بخش بینالملل
خاکی صحبت خود را در دومین فرصت 10 دقیقهایاش این گونه ادامه داد: جشنواره فجر فراز و فرود بسیاری داشته است و مرتبا کوچک و بزرگ شده است. اگر فکر میکنید تئاتر تخصص است باید این آمادگی را ایجاد کنیم که گروه داوری متخصص هم داشته باشیم. نمیشود که چون من بازیگرم و دیروز هم جایزهای از جشنواره بردهام امروز داور آن شوم. جامعهشناسان و فرهنگشناسان باید جشنواره تئاتر فجر را از زوایای مختلف بررسی کنند. من معتقدم عمیقا میشود روی جشنواره تئاتر فجر تجدیدنظر کرد. یکی از ضررهای بزرگی که امروز کردهایم تمرکزگرایی بوده است و باید تمرکززدایی کرد. جشنواره فجر چیست؟ گروههایی تئاتری که دور هم جمع میشوند و من متوجه وجه بینالمللیاش نمیشوم. با خودمان شوخی نکنیم. من برای کمک به تئاتر کشورمان پیشنهاد حذف آن را دارم. چرا؟ چون میآییم همانها را در داوری خودمان مورد قضاوت قرار میدهیم و یک آقایی را هم از یک کشور آسیایی میآوریم و میگوییم داورمان است! با خودمان شوخی نکنیم و واقعیتها را ببینیم. این که ما یک دفعه یک نمایش را ببیینم و بگوییم این بهتر از آن است، دقیقا مثل این است که من بگویم از پرتقال خوشم میآید و شما بگویید از انگور. قضاوتهای ما در امر هنری باید کیفی باشد و هدفی توسعهای را دنبال کند.
او ادامه داد: طراحی چندین و چند تندیس کاری است که هالیوود انجام میدهد چون میداند با دادن هر تندیس چه پولهایی به سمت برنده سرازیر خواهد شد و این کاری نیست که ما بخواهیم تکرارش کنیم.
مشکلات حاصل از غیاب نظریه
فارس باقری در دومین بخش صحبت خود گفت: من در بخش اول در مورد غیاب استراتژی گفتم و در بخش دوم در مورد غیاب نظریه خواهم گفت. مبنای غیاب استراتژی اسطوره گذار است. در غیاب استراتژی شما به گله و توده نیازمندید به تعداد تماشاگران بیشتر و آمار بیشتر اما در استراتژی روشن به فرد فکر میکنید.
او ادامه داد: فقدان نظریه در حوزه فرهنگ در دو دولت اخیر کاملا مشهود است و مشخص است که به شکلی آیینی به ماجرا نگاه میکنند، آیین تشرف در دوران گذار که قرار است از آغاز تا پایان به خوبی بگذرانیمش اما جشنواره نمیتواند آیین باشد و باید اهدافی داشته باشد. ما چرا نیازمند نظریهایم؟ چون نظریه پدیدههای آشفته و متشتت را صورتبندی میکند. نظریه این امکان را فراهم میکند تا به پدیدههایی که با آنها رو به رو میشویم پاسخ روشنتری دهیم. در نگرشی که جشنواره را به معنای آیین به کار میبرد شکلی از آشفتگی در نظام تولید ایجاد میشود. این شکل در بنیاد پیش از مربوط بودن به دبیر جشنواره، به دولتها برمیگردد. به نظر من این دو مسئله در هر دو دولت به معنای روشن وجود نداشته است. هر دو در حوزه فرهنگ بدون استراتژی و بدون نظریه بودهاند و این بیبرنامهگی، مدیران میانمایه را ایجاد میکند که به وضعیت فعلی میرسانندمان. جشنواره آیین نیست که ما دور هم جمع شویم و تئاتر ایران را مدنظر دارد و نه تئاتر تهران را و باید برنامهای برای آن داشت.
داوری آثاری که پیشتر اجرای عمومی را از سر گذراندهاند، در جشنواره تئاتر فجر بیمعناست
بهزاد آقاجمالی نیز در آخرین بخش از صحبتهای خود و در قسمت پایانی نخستین روز از سلسله نشستهای «آسیبشناسی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر» گفت: در حوزه داوری، جشنواره بهتر است میزبان آثار تولیدی باشد یا مرور؟ چند سالی است که میبینیم جشنواره به سمت مروری شدن رفته است. نکته اول این که دبیران نباید بتوانند در مورد این مسائل تصمیم بگیرند و قبل از هر چیز عقلای تئاتر باید با حضور دبیران ادوار مختلف، هیئت امنایی تشکیل دهند تا از انقلابهایی در فنجان کوچک که توسط بعضی از دبیران رخ میدهد جلوگیری کنند.
او ادامه داد: مسئله داوری به تولیدی یا مروری بودن وابسته است و انتخاب این که جشنواره میزبان آثار تولیدی باشد یا مروری باید براساس یک نظام زیباییشناختی صورت گیرد. چون تفاوتی عمده و ماهوی در مفهوم قضاوت ایجاد میکند. زمانی که جشنواره مروری است ما به دیدار کارهایی میرویم که در طول سال تولید شدهاند و جامعه دانشجویی و جامعه تئاتری قضاوتش را در مورد آنها انجام داده است و قضاوت داوران در طول آن 10 روز، در طول همان سنت است و داوری عملا بیمعناست. یعنی اگر جشنواره تولیدی باشد امکان قضاوت وجود دارد و داوری وابسته به مفهوم اضطرار یا امر بداهه میشود. به عنوان مثال وقتی کار اصغر دشتی دو ماه اجرا رفته و دیده شده است منِ داور عملا میراثدار همان سنت هستم و داوری جای خود را به تحلیل میدهد. همه اینها در نحوه قضاوت من تاثیر میگذارد و من از آن اضطرار داوری در مورد اثر تازه دور شدهام. داوری یا قضاوت مشخصا در شرایط اضطرار ممکن است و داوریهای آثار تولیدی نسبت حقیقیتری با آنچه موجود است دارند چون اولین مواجهشان را پشت سر میگذارند.
سلسله نشستهای «آسیب شناسی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر» به دبیری مهرداد رایانیمخصوص و مدیریت اجرایی میلاد نیکآبادی در روز جمعه، 20 اردیبهشت نیز با سه عنوانِ «ساختار اجرایی و هنری»، «فعالیتهای بینالملل» و «چشمانداز جشنواره براساس الگوها و نمونههای جهانی» از ساعت 15 در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر پی گرفته خواهد شد. این نشست در روز شنبه، 21 اردیبهشت به گفتوگو و تبادل آرا با رئیس و دبیر سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، شهرام کرمی و نادر برهانیمرند اختصاص دارد.
ارسال نظر