آیا بازهم رامبد جوان از امتیازات ویژه برخوردار خواهد بود؟
این روزها صحبت از سفر رامبد جوان و همسرش به کشوری آمریکایی برای بدنیا آوردن فرزندانشان داغ بود که با انتشار تصویر بدون حجاب نگار جواهریان در اماکن عمومی خارج از کشور، این حواشی وارد فازی جدیدتر و پرچالش تر شد.
به گزارش سرویس فرهنگی خبرگزاری موج، از قدیم بسیار شنیده ایم که «هر که بامش بیش برفش بیشتر» و همینطور در فضای عرفانی و مذهبی هم شنیده ایم که «حسنات الابرار سیئات المقربین»، شاید وجود جملاتی از این دست در فرهنگ و حکمت ما می تواند به خوبی بیان کننده شرایط خاص افراد مطرح و مشهور و مورد توجه عموم مردم باشد، تا بدانند که نمی توان هم از جایگاه اجتماعی بالا و مزایایش برخوردار بود و هم بی توجه به ارزش ها و عرف و قوانین جامعه زندگی کرد.
بر همین اساس طی سالهای گذشته، این بی مبالاتی ها دامن گیر افراد زیادی در بین سیاسیون، مذهبیون و همین طور هنرمندان شده است و با یک جستجوی ساده و حتی مرور خاطرات چند دهه اخیر، می توان لیستی از این افراد تهیه کرد که به رغم توانمندی و جایگاهی نسبتا مطمئن، به یکباره از نظر افکار عمومی و حتی مبادی رسمی ترد شده و حاشیه نشین شده اند.
در این میان باید به نقش صدا و سیما و رسانه های جمعی در شکل گیری چنین پدیده هایی توجه ویژه کرد. بسیاری از این افراد، اگر در قاب تلویزیون قرار نمی گرفتند، هرگز اینقدر شناخته نمی شدند تا اصولا در مرکز توجه عموم قرار بگیرند و از آن مهمتر اگر تلویزیون به دلیل نیاز به جلب مخاطب، اگر این مقدار به آنها میدان نمی داد، آنها را دچار توهم رویین تنی نمی کرد. نکته جالب این که در بسیاری از موارد، اصحاب رسانه و منتقدین و حتی بخشی از عموم جامعه در مورد این افراد به حسی از عدم اعتماد پیش از وقوع هر واقعه ای رسیده بودند.
در جدیدترین نمونه، بازیگر سابق و مجری محبوب این روزهای تلویزیون است که پس از آنکه با برنامه ای در قالب یک تاک شو و طنز نسبتا موفق، به اوج شهرتش رسید، ضعف ذاتی مدیران رسانه ملی ، آنها را از شنیدن هر نوع تذکر و دیدن هر عیبی ناتوان کرد و حتی شنیده می شد که آنها در پاسخ به تقاضا و نقد دلسوزان و منتقدان خود مبنی بر کنترل و نظارت بیشتر بر این فرد و عدم بروز رفتاری منفعل در مقابل او، پرهیز از دادن امتیازات ویژه و بیش از حد و معمول سازمان به او و اطرافیانش و مانند اینها، ابراز می کردند که نمی توانیم در این مورد کاری بکنیم چرا که برای حفظ چنین افراد معدودی که همه تکیه تلویزیون برای جذب مخاطب بر آنها است، ناچاریم که امتیازاتی به آنها بدهیم!
سخنی بس ساده لوحانه که نه تنها از سر ضعف و نداشتن برنامه و طرحی جدی و توانایی ابداع و نوآوری در نزد آنها خبر می داد بلکه در ذات خود مظلوم زا و ظالم پروری را توسعه می دهد. ظلم به همه استعدادهای بالقوه ای که در سراسر این خاک پاک حضور دارند و چه بسا، بسیار بهتر از این سوگلی ها با برنامه های کپی شده اشان می توانستند و می توانند محتوایی جذاب برای مردم تهیه و تامین کنند؛ و ظالمانی که بر اساس همین انفعال ناشی از ضعف این مدیران و حضور یا افراد سود جو، به این باور رسیده اند که اگر هر نوع سوءاستفاده یا سوء رفتاری با عموم جامعه و ارزش هایش داشته باشند، در امان بوده و با توجیهات همین نامدیران، گردی بر تریش قبایشان هم نخواهد نشست. همین سودجویانی که دنیا را تنها در دایره تیم منتخب خود خلاصه کرده و تنها توانمندیشان، نفوذ و جلب اعتماد سیستم و به تدریج وابسته کردن آن به خود است تا در سایه این کُنش به مَکِش فرصت ها و امتیازات حداکثری به نفع خود مشغول باشند.
در این صورت دیگر مهم نیست که اگر یک مجری، به هر شکلی با اسپانسرها قرارداد ببندد و یک تهیه کننده ناتوان را در اختیار خود داشته باشد که همه آمال و آرزویش کسب اندکی منافع مالی و درج یک برنامه پربیننده در رزومه اش است و همه حسنش بله قربانگو شدن مجری برند!
دیگر مهم نیست که مجری برند شده ما، چهار ساعت از آنتن یکی از پربیننده ترین ساعات تلویزیون را به گفتاری شخصی و خصوصی با همسرش که در همان لحظه، با جسارت و صراحتی مشمئز کننده، از نفرتش از رسانه ملی و حضورش در آن سخن می گوید، اختصاص دهد. در این میان اداره بازرگانی سیما هم خواب است و کنترش از کار می افتد، حتی اگر آنتن تلویزیون به تعریف از اقوام همسر مجری محبوب اختصاص پیدا کند.
اصلا مهم نیست که مجری محبوب تلویزیون، با وقاحت به اصحاب سایر رسانه ها و قشر زحمت کش خبرنگار بتازد و از آنتن تلویزیون نهایت استفاده را برای این بی ادبی ببرد و حتما اصلا مهم نخواهد بود که تصاویر او در کنار همسر باردارش در آن سوی کره خاکی دیده شود، در حالی که کوچکترین اعتنایی به ارزش های رسمی، عرفی و شرعی کشور ندارند؛ چرا که رسانه ملی با چالش ریزش مخاطب روبروست و در این قحط الرجال خود ساخته یا خود خواسته، سیمای جمهوری اسلامی ایران به او «نیاز» دارد، مردم هم که دیگر عادت کرده اند به تحقیر شدن و خنده های کور برای فرار از فشارهای مختلف زندگی این روزها.
حتما رامبد جوان با آن مجری زن که در پارکی اروپایی، گرفتار بادهای نامطلوب شده بود، متفاوت است و اصولا کسی را به خاطر همسرش مجازات نخواهند کرد؛ و حتما مداح اهل بیت (ع) و تهیه کننده مذهبی برنامه پربیننده تلویزیون و مدیر متشرع شبکه، به راحتی توانایی توجیه و دفاع از مجری محبوبشان را دارند تا نکند مخاطبان تلویزیون و درآمدهای کذایی تبلیغی و اسپانسری ظاهر و پنهان ناشی از برنامه نه چندان محتواییشان، با خطر روبرو شود. این دیگر برنامه نود نیست که مدیر نخواهدش و این مساله، یک اختلاف سیاسی نیست که قابل اغماض نباشد.
اما آنچه تردید ناپذیر است، این است که به هر شکل و هر توجیهی چه از طرف مدیران و دست اندرکاران رسانه ملی و چه همکاران و هم پالکی های این مجری خاص، تبعیض و تمایز در رفتار و تصمیم در مقابل این مجری رخ دهد، قطعا در حافظه افکار عمومی حک خواهد شد و انفعال بیش از این و عدم برخورد مناسب، تاثیرات منفی خود را بیش از پیش در بطن جامعه نشان خواهد داد.
این می تواند بسیار ناراحت کننده باشد که افرادی که هیچ نسبتی با رسانه ملی نداشته اند و از هیچ درآمد کلانی بواسطه حضور و کسب شهرت در قاب رسانه ملی برخوردار نبوده اند، در صورت مرتکب شدن رفتارهایی این چنین، با تنبیهات شدید مالی و اجتماعی روبرو شده اند؛ اما در این مورد، کمترین عکس العملی را از مسئولین ذیربط شاهد نباشیم.
ارسال نظر