پیام معاون هنری وزارت ارشاد به سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر
حسینی در پیامی به سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر نوشت: جشنوارههای فجر، ستایش ستمستیزانی است که به سِلاح هنر، صَلاح سرزمین خویش را رقم زدند. این روزها نیز که ناگریزان از خشم، به ورطهی وطن میاندیشند، تن از هنر، رویینه باید کرد و به شوق صلح، به بردباری از هفت خوان بگذریم که جان هنرمندان به تمامی به وصل اندیشیده است.
به گزارش خبرگزاری موج، سید مجتبی حسینی، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی به سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر نوشت:
«هوالبصیر
إِنّ لِربِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لعَلَّهُ أن یُصِیبَکُم نفحةٌ مِنها فَلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا ...
همانا از سوی پروردگار شما در طول عمرتان نسیمهایی میوزد، پس خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که نسیمی از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نیفتید.
هنر، فضیلت انسان است که متولد میشود تا بار امانت را به درک و درد به جان بخرد و جویای گوهر گمشده باشد که آدمی اگر بخواهد سزاوار "فتبارک الله احسن الخالقین" باقی بماند، باید به تماشای خویش در آبگینه هنر، زلالتر شود. شادمانیِ اندوهناکی است این تولد که تلخ تلخ، جان هنرمند میخراشد تا جهان هنر، نوشین و نازنین باشد.
حماسهی باشکوهی است "رنجی" که به "گنج" و "دردی" که به "درود" بیانجامد. "جمال" و "جلال" آدمی است هنر و بی دریغ در خوش حالی و بد احوالی مردمان دیروز و امروز، شریک بوده است که از جان برخاسته و بر جانها نشسته است. شرح شریف هنر در شیدایی روزگار "انقلاب" شنیدنی است. به یاد آوریم زمزمه هایی که به لحن و لهجهی هنر "فریاد" شد و دستانی که به آرمان هنر، "داستان".
جشنوارههای فجر، ستایش ستمستیزانی است که به سِلاح هنر، صَلاح سرزمین خویش را رقم زدند. این روزها نیز که ناگریزان از خشم، به ورطهی وطن میاندیشند، تن از هنر، رویینه باید کرد و به شوق صلح، به بردباری از هفت خوان بگذریم که جان هنرمندان به تمامی به وصل اندیشیده است و در دریای تلاطمها و تشویشها به لنگر صبر، ساحل سامان بودهاند. رواست که خاصه بدین روزگار، ستایشگر همت و هوشیاری هنرمندانی باشیم که به هنگام سوگ و در هوای سور، مردم اندیشند.
جشنواره موسیقی فجر ، همسازی و همآوازی هنرمندانی است که به رنج بسیار، ترجمهی مردمان و تذکرهی روزگار خویش شدهاند که زادگاه موسیقی، زندگی است و به هر تلخی و گوارایی، باید دیگران را به زیستن امیدوار دارد. چنان که به روایت تاریخ سیستان، چون سپاه قتیبه جمله آبادی ها را آوار کرد و جز آواز غم شنیده نمیشد، مرد چنگنوازی در کوی و برزن میچرخید و میخواند و میگفت که: «اباتیمار! اندکی شادی باید...»
مدحِ معرفتِ هنرمندان و شرحِ شفقت همکارانم در این روزگار از این قلم برنخواهدآمد و به ناگزیر، خداوندگار هنر را به سربلندی و رستگاری این مهربانان سوگند میدهم.»
ارسال نظر