مهدی قزلی در گفتگو با خبرگزاری موج (۲):
بعد از پیاده روی های اربعین خیلی ها دوست دارند امام حسین را بشناسند/مذاکره برای ترجمه اسپانیولی و پرتغالی قصه کربلا
در حالی که نسخه جدید قصه کربلا در مدت کوتاهی به چاپ پنجم خود رسیده است، مهدی قزلی از احتمال ترجمه آن به زبان های اسپانیائی و پرتغالی خبر داد و از نکات قابل تامل ترجمه آن به عربی سخن گفت.
روز گذشته بخش اول گفتگویمان با مهدی قزلی نویسنده کتاب قصه کربلا، برش هایی از زندگی امام حسین (ع) از آغاز تا پرواز، منتشر شد. نسخه تک جلدی این کتاب که توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شده، با استقبال خوب مخاطبان، به سرعت به چاپ پنجم رسیده است. در بخش اول این گفتگو، قزلی که تا چندی پیش ریاست بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان را در اختیار داشت (بنیادی که اکنون با دو موسسه خانه کتاب و موسسه نمایشگاههای فرهنگی معاونت فرهنگی وزارت ارشاد ادغام شده است) در مورد انگیزه اش از نگارش این کتاب و لزوم نوشتن از وقایع کربلا و قیام امام حسین (ع) سخن گفت. در بخش بعد این گفتگو در مورد امکان ترجمه و بین المللی شدن «قصه کربلا» با این نویسنده سخن گفته ایم که مشروح آن را در ادامه می خوانید.
مذاکره برای ترجمه کتاب به زبان های اروپائی
ما در دوره ای زندگی می کنیم که مرزها کمرنگ شده و امکان داشتن مخاطب غیر ایرانی هم بسیار وجود دارد. آیا هنگام نوشتن و یا تدوین و ویرایش به مخاطب خارجی فکر کرده اید؟
پیش از هر چیز باید اعلام کنم که هم اکنون مذاکراتی برای ترجمه این کتاب به زبان های اسپانیائی و پرتغالی در حال انجام است و دوره ده جلدی این اثر هم یکبار به زبان روسی ترجمه شده است. جالب اینکه در جامعه اسلامی آن کشور که بیست درصد جمعیتش را تشکیل می دهد و از این میان درصدی هم شیعه هستند، با استقبال خوبی مواجه شده به طوری که چاپ اول آن به اتمام رسیده است.
اما واقعیتش این است که من هنگام نگارش «قصه کربلا» به این مسئله فکر نکردم اما فکر می کنم به غیر از زبان عربی به راحتی به زبان های دیگر برگردانده می شود. مثلا به زبان ترکی که در ترکیه و جمهوری آذربایجان ما شیعه کم نداریم. حتی در پاکستان که شیعیانش بیشتر از ما درگیر شور هستند هم قابلیت انتشار دارد.
برای بین المللی شدن یک اثر ابتدا باید ملی شود
دلیل اینکه نویسندگان و یا فیلمسازان ما در بدو امر، به مخاطب خارجی فکر نمی کنند این است که ما هنوز کاری که مورد توجه همه مردم قرار بگیرد انجام نداده و یا نمی دهیم. وقتی به این مرحله برسیم فکر می کنم که می توانیم از مرزها عبور کنیم. برای این که یک اثر بتواند بین المللی بشود باید ملی باشد. وقتی کتابی را همه کتابخوانهای کشور خواندند آن وقت آن کتاب می تواند به سایر کشور ها هم برود.
موضوع فقط مدیوم نیست و تنها توجه افراد به کتاب برای این منظور نمی تواند ملاک باشد بلکه دغدغه مخاطب هم اهمیت دارد. همانطور که می بینیم آثار آقای مارکز جهانی شده در حالی که برخی از نوشته هایش به شدت بومی است مثلا چرا ما باید در این قسمت دنیا افسانه های روستاهای کشورهایی نظیر مکزیک و کلمبیا و آرژانتین را بخوانیم. وقتی این گونه می شود که حتی راننده تاکسی های آن کشورها کتب مارکز را خوانده اند. منظورم این است که وقتی کتابی با اقبال عمومی مردم کشورش روبرو می شود و همه گیر می شود مثل آبی که از یک مخزن پرشده نشت می کند، راهش به بیرون را پیدا می کند.
اشکال ما این است که اثری که این چنین باشد کم داشته ایم. مثلا در سینما «آژانس شیشه ای» می توانست نمونه خوبی باشد اما به دلیل اینکه گفتند می تواند ترویج کننده خشونت باشد نگذاشتند که در عرصه های بین المللی مطرح شود.
چالش ترجمه کتاب به زبان عربی!
چرا ما مخاطب آثار فرهنگی خودمان را در هشتاد میلیون خلاصه می کنیم و به هشت میلیارد جمعیت دنیا به عنوان یک بازار بالقوه نگاه نمی کنیم؟ آیا ناشران ما کم کار هستند یا این اعتماد به نفس به نویسندگان داده نمی شود تا به نوعی بنویسند تا بتواند در عرصه جهانی عرضه شود؟
به نظر من کتاب قصه کربلا در کشورهای غیرعربی زبان کاملا موفق خواهد بود و در کشورهای عربی زبان را نمی دانم. مثلا کتاب پنجره های تشنه وقتی در ایران با اقبال خوبی مواجه شد، الان به عربی ترجمه شده است. در واقع خودش مسیرش را پیدا کرد و این سوال را به وجود آورد که این چه کتابی است که اینقدر در ایران در موردش صحبت می شود و مورد توجه قرار گرفته است و هرکسی از ایران آن را به همراه خودش می آورد. یا ترجمه کتاب «قصه کربلا» به زبان روسی هم این گونه شکل گرفت که در یک مجلس زنانه فصل سه آن را که مربوط به حضرت زینب بود در قالب یک دفترچه درآمد و به سرعت سیصد جلد آن خریداری شد. این باعث شد که ناشر متوجه شود که اگر کل کتاب را ترجمه و عرضه کند شیعیان و برخی از اهل سنتی که نسبت به اهل بیت ارادتی دارند، از آن استقبال خواهند کرد. بنابراین یک چاپ آن در کشوری که نه مساله اسلام و نه تشیع را دارد به فروش رفته در حالی که من مطلع هستم که تبلیغات جدی ای هم برایش نشده است.
ما هنوز در مورد ترجمه به طور دقیق نمی دانیم که چه رخ خواهد داد؛ اما به نظر من مسیر در مقابل ما گشوده شده است. در حال حاضر بعد از راهپیمائی های اربعین خیلی ها دوست دارند که امام حسین (ع) را بشناسند. چرا که رسانه ها مجبور شدند که تا حدی این اتفاق بزرگ را پوشش دهند. به هر حال وقتی مردم ببننند که در یک جائی چند میلیون نفر با پای پیاده حضور پیدا می کنند سوالهایی می کنند و جواب هایی می شنوند. کم یا زیاد، ماجرای اربعین کمک کرده که برخی از این کتاب ها به راحتی در بین مردم جا باز کند.
ادامه دارد ....
ارسال نظر