در «نقد سینما» مطرح شد؛
ما تشویق شده ایم که راویان شکست باشیم/انتشار دومین فراخوان طرح حمایت از تولید فیلم اقتباسی به زودی
هفدهمین قسمت از فصل جدید برنامه «نقد سینما» منوچهر شاهسواری و آرش خوشخو در مورد فقدان قهرمان، رویای ایرانی و خیال در سینمای ایران سخن گفتند وبهروز افخمی از اهمیت تدوین صحبت کرد.
به گزارش خبرگزاری موج، هفدهمین قسمت از فصل جدید برنامه «نقد سینما» جمعه شب ۹ آبانماه روی آنتن شبکه پنج رفت. در این قسمت از برنامه علاوهبر آسیبشناسی وضعیت اقتباس، در قالب پروندهای ویژه موضوع «سینمای شکست» و جای خالی «قهرمان پیروز» در سینمای ایران مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
در بخش نخست امیررضا مافی میزبان آرش خوشخو منتقد سینما و منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما و تهیهکننده سینما بود تا درباره موضوع «سینمای فاقد قهرمان» به گفتگو بنشینند.
منوچهر شاهسواری در ابتدای این بحث گفت: اینکه از «سینمای شکست» در سالهای اخیر صحبت میکنیم، باید حتماً منظورمان از این سالهای اخیر را تشریح کنیم. شاید ذهن مخاطب به سمت یک سال، دو سال یا ۵ و یا حتی ۱۰ سال اخیر برود. من اما معتقدم این موضوع عمیقتر، کهنتر و به تعبیری حتی به طولانی عمر سینمای ایران قدمت دارد. حتی اگر سینمای ایران با همه آوردهها، داشته و ناداشتههایش را محصول مهاجرت یک تکنولوژی از غرب به ایران بدانیم، اما از منظر مفاهیم، پیش از ورود دوربین به ایران هم در مجموعهای از زیست فرهنگی و تاریخی ما، مفهوم «شکست» ریشهدار است و نمیتوان بدون توجه به این ریشهها و مبانی فکری و اعتقادی ما در این حوزه، وارد این بحث شد.
وی افزود: از زاویه دیگری هم میخواهم به این نکته اشاره کنم. امیدوارم در «نقد سینما» و هر برنامه سینمایی دیگری، موضوعات نظری پیرامون سینما، بهصورت جدیتری مورد توجه قرار گیرد. ما از منظر مباحث نظری، دچار یک ضعف جدی هستیم و اگر نتوانیم این ضعف جدی را از نظر تئوری برطرف کنیم، در پیدا کردن راه و خروج از بنبستها و یا حتی در نحوه نگاهمان به سینما و تماشاگر و منتقد ایرانی حتماً راه به خطا خواهیم بود.
شاهسواری تأکید کرد: در دورانی به سر میبریم که بهشدت نیازمند نظریهپردازی در سینمای ایران هستیم و فکر میکنم این اتفاق در سطح جهانی نیز در حال رخ دادن است. در نبود این نظریهپردازی و مباحث تئوریک بهراحتی نمیتوان پاسخ درستی به سؤال محوری شما داد که چرا سینمای ایران قهرمان ندارد.
آرش خوشخو هم در این بخش، مباحث خود را اینگونه آغاز کرد: سینمای ما یک سینمای ملی است. سینمایی که تماشاگر خود را پیدا کرده و کارگردان و منتقد خودش را هم دارد و همه در یک اکوسیستم مشغول کار هستند. این سینما بالاخره محیطی را برای خودش درست کرده است. نمونه این جنس سینمای ملی را فارغ از تفاوت کیفیت، تنها در سینمای هند و آمریکا شاهد هستیم. آنها اما در این سینما رؤیا درست میکنند. ما در آمریکا «رؤیای آمریکا» داریم. هند هم حتماً چنین رؤیایی دارد. وقتی از سینمای هند صحبت میکنیم میدانیم این سینما لااقل برای مردمش رؤیایی خلق کرده است. «رؤیای ایرانی» اما در سینمای ایران غایب است.
وی افزود:در دورهای شما مفهوم جذاب و شیرین «ایرانی بودن» را در سینمای امثال علی حاتمی میتوانستید ببینید. در سینمای داریوش مهرجویی هم نمونهاش را داشتیم. مثل «مهمان مامان» که به نظرم یک رؤیا است. خیلی بعید است در یک خانه فقیرانه تا این اندازه همدلی و مشارکت برای یک مهمانی شکل بگیرد و تماشاگر هم با حالی خوب راهی منزل شود. فیلم «مادر» علی حاتمی هم همین حس را داشت. یا «خواهران غریب» کیومرث پوراحمد که در آن هم یک رؤیا شکل میگیرد؛ همین رؤیاها است که معتقدم از سینمای ما دزدیده شده است.
خوشخو در پاسخ به این سؤال مافی که «چه کسی این رؤیا را دزدیده است؟» پاسخ داد: شرایط جامعه، دلسردی مردم و مسائل سیاسی و اقتصادی. ما در دهه ۸۰ شاهد شکلگیری یک شکاف سیاسی در جامعه بودیم و در دهه ۹۰ یک شکاف اقتصادی را تجربه کردیم. اینها ممکن است در فقدان این رؤیا در سینمای ما مؤثر بوده باشد.
وی افزود: واقعیت این است تنها فیلمهایی که امروز ما پس از تماشای آنها ناامید از سالن خارج نمیشویم، سینمای کمدی ما است! بهندرت فیلم غیرکمدی میتوانید نام ببرید که پس از تماشای آن خموده و متفکر و درهم از سالن بیرون نیامده باشید. این که سینمای ایران امروز راوی «شکست» و بهتعبیر درستتر «واگرایی» شده است، بهدلیل کمتر ساخته شدن همان جنس فیلمهایی است که به آنها اشاره کردم.
خوشخو ادامه داد: البته در این زمینه تلاشهایی هم شده است. مثلاً «یک حبه قند» رضا میرکریمی تلاشی برای رسیدن به «همگرایی» بود اما درآنجا هم شاهد تبدیل مراسم عروسی و شادمانی به ختم و عزا هستیم. البته فیلم، فیلم بسیار خوبی است اما بازهم آن واگرایی را در آن شاهدیم.
مافی در ادامه بحث از عنصر «خیال» بهعنوان گمشده اصلی سینمای ایران نام برد و گفت: جامعهای که خیال از آن ربوده شده باشد و همه آدمها در آن درگیر مسائل روزمره واقعی خود باشند، فاصله میان کنشها و واکنشهایش به حداقل میرسد. وقتی این فاصله کم میشود، هر واکنش شما مبتنیبر تصمیم لحظهای شما شکل میگیرد. نمیخواهد وارد مباحث نظری شوم اما خلاصه بحثم این است که جامعه بدون خیال، گرفتار ترویج خشونت میشود. ما با سینمایی مواجهیم که بهواسطه واقعگرایی افراطی، آثارش هم خیالانگیز نیستند و نمیتواند برای مخاطب رویاسازی کند.
شاهسواری در این قسمت از بحث گریزی به سینمای جهان زد و گفت: در سینمای جهان عموماً فضای فیلمها دارد از روزمرگی عبور میکند. بهتعبیری روزمرگیها از آن در حال حذف است و این هستههای مرکزی داستانی هستند که چراغ روی آن تابیده میشود. سینمای ایران به دلیل همین ماهیت واقعگرایی افراطی است که بهشدت تمایل به روزمرگیها پیدا کرده است. این روزمرگی برای من تماشاگر، عین همان چیزی است که در طول روز دارم تجربه میکنم. اتفاقاً انتقال اینها به جهان یک فیلم کار سختی هم هست و اصلاً آسان نیست. اما حاصلش جذابیتی برای من مخاطب ندارد.
وی در ادامه با تأیید تحلیل ارائهشده از سوی مافی افزود: وقتی میگویم سینمای ما نیاز به نظریهپردازی دارد، به این معنا است که این «واقعگرایی انتقادی» که همچون یک حلقه مسدودکننده مسیر تنفسی، گلوی سینمای ایران را گرفته است، با آچار و گازانبر باز نخواهد شد و نیاز به بحث و تبادل نظر دارد. این «واقعگرایی انتقادی» که امروز مثل بختک روی سینمای ما افتاده است، در تئاتر و ادبیات ما هم ریشههای خیلی قدرتمندی دارد.
ارجاع به تجربه سینمای آمریکا در «قهرمانسازی» مقدمه بخش دیگری از این گفتگو بود که آرش خوشخو در این زمینه تأکید کرد: روشنفکر و هنرمند آمریکایی ریشه در یک سنت قرن نوزدهمی دارند و در جامعه خاصی زندگی کردهاند که حتی نمونهاش در اروپا هم مشاهده نمیشود. این گروه نوع نگاهی به دنیا دارند که پر از امید و ایمان است. هم ایمان به طبیعت، هم به زندگی و هم به انسان.
وی با اشاره به حرکت سینمای آمریکا در دهه ۲۰ و ۳۰ به سمت فیلمهای شاد و حتی موزیکال گفت: آنها باید فیلمهایی میساختند که فروش داشته باشد. اقتصاد آزاد در آن مقطع آنها را به این سمت سوق میداد. مانند اقتصادی آزادی که در هند تأثیر دارد. امروز بخواهید در دهلی به سینما بروید، در اطراف آن فقر مطلق را میبینید اما وقتی وارد سینما میشوند، همه چیز را فراموش میکنند. گویی رابطه میان مردم و سینما شکل گرفته که از آن صرفاً انتظار رویاسازی دارند.
این منتقد سینما افزود: در سینمای آمریکا فیلم معروفی هست به نام «سفرهای سالیوان». داستان کارگردانی است که فیلمهای کمدی میساخته و همزمان با بحرانهای اقتصادی آمریکا با خودش احساس شرم میکند که چرا در این شرایط ما باید فیلم کمدی بسازیم. به مدیر برنامهاش میگوید که میخواهم به میان مردم بروم و ببینم آنها چگونه زندگی میکنند. اتفاقاً در این مسیر آنقدر پیش میرود که در ماجرایی به زندان میافتد و محکوم به اعمال شاقه در یک جزیره دورافتاده میشود. آنجا با یکسری زندانی دوزخی و از همهجا رانده مواجه میشود و میبیند این آدمها منزوی و بدبخت، تنها دلخوشیشان شبشنبههای آخر هفتهشان است که دور هم جمع میشوند و در همان زندان برایشان «تاموجری» پخش میکنند. آنجاست که احساس میکند برای خدمت به این مردم نیاز نیست به آنها یادآوری کنم که شما چقدر بدبخت هستید، باید فیلمی برایشان بسازم که لااقل کمی آنها را شاد کنم. این همان دیدگاه عمیقی است که به نظرم امروز در سینمای ایران غایب است.
خوشخو تأکید دارد: این جنس نگاه در سینمای ایران محو شده است، برای اینکه واقعگرایی انتقادی مانند عنکبوت همه سینمای ما را فراگرفته و گویی قرار است ما فیلم ببینیم تا شاهد بیانیهای درباره اجتماع باشیم! مردم هنوز در سینما بهدنبال رؤیاهایشان هستند.
منوچهر شاهسواری در این بخش از بحث گفت: وقتی ما از دهه ۳۰ سینمای آمریکا و بحران اقتصادی در آن کشور میگوییم باید ببینیم بعد از جنگ جهانی دوم سینمای آمریکا چه شرایطی دارد. بعد از جنگ جهانی، سینمای آمریکا سینمای تلخی است. مدام از آدمهای حاشیهنشین و صدمهدیده برآمده از پرورشگاهها حرف میزند. تلخی موجود در سینمای گنگستری آمریکا، غیرقابلانکار است. یک تلخی عمیق و ناامیدکننده که تماماً روایت شکست است. هیچ فیلمی در آن دوران به یک نقطه روشن نمیرسد.
وی افزود: تغییر و تحولات اجتماعی را همواره باید رصد کرد. میتوان از تحولات اجتماعی درس گرفت اما از روی آنها نمیتوان کپیبرداری کرد.
این تهیهکننده سینما با طرح این سؤال که پس از نزدیک به ۲۰ سال چرا سینمای آمریکا آنگونه که باید درباره حادثه ۱۱ سپتامبر فیلمی نساخته است؟ گفت: آنها اینگونه نیستند که نسبت به هر پدیده پیرامونی به سرعت واکنش نشان دهند. میدانند روایت شکست را تا جایی باید مطرح کنند. ما اتفاقاً مقید شدهایم و تشویق شدهایم که راویان شکست باشیم! ما اگر بخواهیم در سینمایمان راوی پیروزی باشیم، میگویند اینها یک مشت آدم دلخوش هستند که خبر ندارند در درون جامعه چه میگذرد! ما امر «تعهد اجتماعی» را بهگونهای بازتعریف کردهایم که گویی ما همه نسبت به دغدغه و مسائل دیگری مسئولیم. این حرف من در این لحظه شاید اینگونه تعبیر شود که میخواهم با فیلمهای با نگاه نقادانه سیاسی مقابله کنم اما مطلقاً اینگونه نیست. اتفاقاً یکی از بزرگترین مشکلات ما همین است که فیلم سیاسی منتقدانه هم نداریم و به نظرم در یک فیلم منتقدانه سیاسی است که میتوانیم «قهرمان امروز» را به تصویر بکشیم.
اشاره به تفکیک میان «امر سیاسی» و «امر سیاستزده» و تأثیر مخرب دومی بر سینمای ایران، بحث دیگری بود که امیررضا مافی به آن اشاره کرد و در ادامه سؤال اصلی را مطرح کرد که «چه باید کرد؟»
خوشخو در پاسخ گفت: سینمای ایران باید فکری در این زمینه بکند که من بهعنوان مخاطب، از سینمای ایران، تنها دریافتهای انتقادی نداشته باشم. بخش تربیتی سینما مهم است، بخش تأثیرگذاری و تشویق به شجاعت مهم است. اساساً مفاهیمی مانند شجاعت و شهامت در سینمای ایران محو شده است. وقت آن است که در این زمینه فکری جدی کنیم و فیلمهایی بسازیم که نه الزاماً کمدی، که لااقل امید به مخاطب بدهند.
شاهسواری هم در پایان مباحث خود تأکید کرد: از نظر من سینمای ایران در این نقطهای که ما امروز در آن قرار داریم، در شرایط «زیست ققنوسی» است. طوفانی از تغییرات همه ما را در بر گرفته است و مایی که در درون این توفان هستیم، متوجه میزان تأثیرگذاری آن نیستیم. جهان رو به روی ما جهان متفاوتی است. کرونا موجب تشدید اتفاقاتی شده است، که خودش باعث و بانی آن نیست. البته که در برخی از حوزهها دریچههای تازهای را هم باز کرده است. سینمای ایران اگر نتواند به فضاهای امن اقتصادی دسترسی پیدا کند و گستردگی موضوعی، معنایی و بهخصوص فرمی را تجربه کند، شرایطش همینگونه خواهد ماند. ما بهصورت جدی باید به این دوایر ورود کنیم. من بهصورت جدی نگران آینده سینمای ایران هستم اما در مواجهه با نسل جدیدی که کارهایی میکند و دایره مطالعاتش گستردهتر هم شده است فکر میکنم، بهزودی شاهد تغییرات جدی در سینمای ایران خواهیم بود و در این مورد بسیار امیدوار هستم.
موسوی: جشنواره فیلم کوتاه، تنها شانس دیده شدن فیلمهای کوتاه است
در میز خبر برنامه شب گذشته «نقد سینما» علیرضا مرادی میزبان سیدصادق موسوی مدیرعامل انجمن سینمای جوانان و دبیر سیوهفتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران بود که همزمان با برگزاری آنلاین، پاسخگوی سؤالات درباره این رویداد بود.
موسوی در ابتدای صحبتهای خود درباره دلیل اصرار بر برگزاری جشنواره فیلم کوتاه در شرایط کرونایی، تأکید کرد: برخلاف فیلمهای بلند داستانی که در صورت تعطیلی جشنوارهها حتی جشنواره فجر فرصت رونمایی در بسترها و موقعیتهای دیگر مانند اکران آنلاین را دارند، فیلمهای کوتاه تنها یک شانس برای دیده شدن دارند و آن ویترین جشنواره فیلم کوتاه تهران است.
دبیر سیوهفتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران در ادامه به تشریح نکاتی درباره چگونگی برگزاری این دوره از جشنواره در سایه ویروس کرونا پرداخت.
سینما و اقتباس؛ سرانجام طرح حمایتی فارابی
در ادامه «نقد سینما» امیررضا مافی میزبان حبیب ایلبیگی قائممقام بنیاد سینمایی فارابی و مهدی سجادهچی فیلمنامهنویس باسابقه سینما بود تا در موضوع «اقتباس و سینما» به گفتگو بنشینند.
مهدی سجادهچی در مقدمه صحبتهای خود با اشاره به تجربه موفق کشورهای پیشرفته دارای سینما و تلویزیون، در زمینه اقتباس گفت: اصولاً اقتباس سینمایی صرفاً از یک اثر داستانی صورت میگیرد. مثلاً اگر کسی با نگاه به شعر حافظ و مولانا فیلمی بسازد، آن اقتباس محسوب نمیشود. حتماً یک متن باید فرم داستانی داشته باشد که بتوان از آن اقتباس کرد.
حبیب ایلبیگی نیز درباره اقتباس در سینمای ایران گفت: در سینمای ایران هرساله معدود آثاری هستند که میتوان آنها را اقتباس از آثار ادبی قلمداد کرد. البته در طول این سالها طرحهایی برای تشویق سینماگران به سمت استفاده از آثار ادبی اجرا شده است. ما در بنیاد فارابی، سال گذشته یک فیلم «قطار آن شب» را در حوزه سینمای کودک بهعنوان اثر اقتباسی داشتیم که حضور موفق هم در جشنواره فیلم کودک داشت.
سجادهچی در ادامه با اشاره به نبود ارتباط میان سینما و جریان ادبیات روز افزود: در میان آثار داستانی امروز ما هم، آثاری که مناسب اقتباس سینمایی باشند کم هستند. اغلب نمونههای چشمگیر در ادبیات داستانی ما هم آثاری هستند که جزو نمونههای مدرن داستاننویسی محسوب میشوند و عملاً «داستانگریز» هستند. تبدیل تجربههایی مانند جریان سیال ذهن در ادبیات مدرن، به یک اثر سینمایی، بسیار دشوار است.
وی افزود: داستانهای پرفروش ایرانی، برخی آثار ارگانی هستند که این الزاماً به معنای آن نیست که آثار خوبی نیستند، اما چاپ چندم خوردنشان هم برآمده از گیشه و فروش نیست. آثاری که در بازار عادی در اختیار مخاطب قرار دارد هم غالباً آثار ضعیفی هستند.
اشاره به برخی نقاط ضعف در فرآیند تولید و عرضه آثار ادبی و نیز جای خالی قهرمان در تولیدات داستانی روز، بخش دیگری از گفتگو میان امیررضا مافی و مهدی سجادهچی بود.
ایلبیگی هم در ادامه با تأکید بر فاصله گرفتن سینمای ایران از «قهرمانسازی» و لزوم ارتباط میان جریان نشر و ادبیات ایران با سینما، به طرح حمایتی بنیاد سینمایی فارابی در این زمینه اشاره کرد و گفت: ما در این طرح آثاری را انتخاب کردیم که در راستای اولویتهای محتوایی بنیاد فارابی، هم قهرمان داشته باشند و هم امیدبخش باشند. آنچه بهعنوان اولویتهای خود معرفی کرده بودیم، در گزینش آثار ادبی انتخابی برای حمایت هم مدنظرمان بود خوشبختانه بهدنبال این طرح هم شنیدهایم برخی دوستان سینماگر سراغ ناشران رفتهاند تا امتیاز تولید برخی آثار را خریداری کنند.
وی درباره دلیل تعداد بالای ادبیات کودک و نوجوان در میان آثار حمایتی فارابی در حوزه اقتباس هم توضیح داد: هیئت داوری آثار اقتباسی از میان ۲۵ اثر بعد از مطالعه همه آثار و بررسی طرحهای ارائهشده برمبنای آنها از سوی تهیهکننده و کارگردان، به چهار انتخاب نهایی رسیدند و از ابتدا برنامهای برای سهم بیشتر آثار کودک و نوجوان نداشتیم.
ایلبیگی درباره اینکه چرا بهجای ۱۰ کتاب که وعده داده شده بود، تنها ۴ کتاب در فهرست نهایی آثار اقتباسی فارابی معرفی شد هم گفت: این طرح را ما طرح پایانیافتهای نمیدانیم. از فردا شرایط دوره بعدی این طرح فراخوانش اعلام میشود تا تهیهکنندگان آثاری که میتوانند در سال ۱۴۰۰ تولید کنند اعلام آمادگی کنند. حوالی بهمنماه هم نتیجه این بررسی اعلام میشود. در این دوره انتخاب دوستان هیئت داوری همین ۴ اثر بود و اگر بیشتر اعلام میشد، حتماً از آنها هم حمایت میکردیم.
مهدی سجادهچی بهعنوان یکی از اعضای هیئت داوری فارابی در طرح حمایت از آثار اقتباسی هم در این بخش گفت: یکی از نکات مهم در فرآیند داوری این بود افرادی که میخواهند این داستانها را اقتباس کنند، چه زاویه نگاهی مدنظر دارند. به تعبیری طرحی که این دوستان از رمان انتزاع کرده بودند بیشتر حائز اهمیت بود. واقعیت هم این است که متأسفانه بسیاری از افراد متقاضی به شکل درستی این کار را انجام نداده بودند. بهتعبیری یک رمان شاید جذابیتهایی داشت اما طرح اقتباس که به دست ما رسیده بود، فاقد حداقلها بود و تولید آن میتوانست نقض غرض باشد.
در بخش دیگر ایلبیگی در پاسخ به سؤال امیررضا مافی درباره تخصیص بودجه در نظر گرفته شده برای حمایت از ۱۰ فیلم، به ۴ فیلم انتخابی توضیح داد: فارابی در بودجه سالانه خود تعهدی برای حمایت از تعداد مشخصی فیلم و فیلمنامه دارد. در این طرح وقتی به چهار اثر تأیید شده رسیدیم، پروژههای دیگر خود را به سمت تولید هدایت کردیم و اینگونه نبود که بودجه ۱۰ فیلم، به ۴ چهار فیلم برسد. در فراخوان هم اعلام کرده بودیم که نهایت حمایتمان از هر فیلم، یک میلیارد تومان خواهد بود. بودجه پرداختی برای حق اقتباس هر یک از این کتابها ۳۰ تا ۵۰ میلیون تومان بوده است. ۴۰ میلیون تومان هم برای نگارش فیلمنامه در نظر گرفته بودیم و در نهایت هم یک میلیارد تومان در تولید هر فیلم مشارکت خواهیم کرد.
وی تأکید کرد: بعد از دوره اول این طرح و بازخوردهایی که گرفتهایم به نظر میرسد باید تجدیدنظرهایی در بخشی از این ارقام داشته باشیم تا کارها حرفهایتر پیش برود.
در ادامه سجادهچی درباره کف دستمزد فیلمنامهنویسان سینمای ایران گفت: طبق اعلام کانون فیلمنامهنویسان کف دستمزد هر فیلمنامهنویس در سال ۹۹ باید ۱۲۰ میلیون تومان باشد اما اگر واقعگرا باشیم چنین رقمی هیچگاه پرداخت نمیشود. از سوی دیگر هم هستند افرادی که بالای ۳۰۰ میلیون هم میگیرند.
ایلبیگی در پاسخ به سؤال پایانی محمود اربابی (نماینده رئیس سازمان سینمایی)، مهدی سجادهچی، سیدمیلاد حسینی، علی کاشفی خوانساری و هادی مقدمدوست را پنج عضو شورای داوری طرح حمایت فارابی از آثار اقتباسی معرفی کرد.
سجادهچی هم در پایان بر لزوم بازبینی تجربه اجرای این طرح در دوره اول و اصلاح نقاط ضعف آن برای دورههای بعد تأکید و پیشنهاد تشکیل دبیرخانهای دائم برای حمایت از آثار اقتباسی در بنیاد فارابی را مطرح کرد.
ماجراهای «تدوین»؛ وقتی «گاس ون سنت» نتوانست از دست «هیچکاک» کپی کند!
بهروز افخمی در ادامه مباحث خود درباره « آموزش سینما » در «نقد سینما» شب گذشته، باردیگر سراغ «اهمیت تدوین» رفت و در گفتگو با امیررضا مافی به ارائه توضیحات تکمیلی در این زمینه پرداخت.
افخمی گفت: نه فقط در سینما که در همه حوزههای هنر، تنها کاری که هنرمند انجام میدهد، تدوین است. اگر تنها معیار ارزیابی یک اثر هنری را «فرم» بدانیم، معنای دیگرش این است که «تدوین» تنها معیار ارزیابی یک اثر هنری است. «تدوین» نام دیگر «فرم» است. وقتی درباره «فرم» صحبت میکنیم درباره چیز عجیبوغریبی صحبت نمیکنیم، مراد چیدمان و ترکیببندی است.
وی باردیگر علاقهمندان به آشنایی با مفهوم «فرم» در سینما را به گوش دادن موسیقی دعوت کرد و در ادامه برای تأکید بر اهمیت تدوین، به بازخوانی موردی ساختار روایی رمان «دکتر ژیواگو» و اهمیت چیدمان اجزای آن از مرحله طراحی ایده تا اجرا پرداخت.
افخمی در قالب یک نمونه داخلی نیز به ساختار و چیدمان رمان «گاوخونی» اشاره کرد که خود نیز نسخه سینمایی آن را کارگردانی کرده است.
وی در عین حال تأکید کرد که این چیدمان و تدوین که از مرحله طراحی ایده اولیه آغاز میشود، باید در ناخودآگاه هنرمند شکل بگیرد در مواردی حتی باید شاهد اتفاقات و انتخابهایی باشد که در قبال آنها بگوید: «نمیدانم چرا.» به عقیده افخمی اگر این سؤال برای کسی پیش نیاید و جواب همه چراها را بداند، او در واقع نه «هنرمند» که یک «مهندس» است.
در بخش بعدی «آموزش فیلمسازی»، افخمی در پاسخ به سؤال مافی درباره تفاوت تدوین خوب و بد، با ذکر مثالی از بازسازی فیلم «روانی» آلفرد هیچکاک توسط گاس ون سنت یاد کرد که حاصل این بازسازی، بهزعم او فیلمی بسیار بد شده است. وی در توضیح این تفاوت کیفیت به تشریح جزییات یک سکانس از فیلم در دو فیلم پرداخت.
وی در ادامه با تأکید براینکه گاوس ون سنت خودش نیز متوجه شده که فیلمش خوب از کار در نیامده، گفت: اگر بخواهیم به یک دانشجوی فیلمسازی که میخواهد فیلمسازی را به درستی فرابگیرد، یک آدرس درست بدهیم، باید به او تأکید کنیم، فیلم ببین و مکرر هم فیلم ببین. اینگونه نیست که خیال کنید «روانی» را با یک بار و دوبار دیدن میفهمید، حتی گاس ون سنت که اتفاقاً فیلمساز خوبی هم هست، ادعا کرد میخواهم «روانی» هیچکاک را عینبهعین دوباره بسازم، اما نتوانست.
برنامه نقد سینما به تهیهکنندگی یوسف بچاری جمعه شبها ساعت ۲۲ از شبکه پنج سیما پخش میشود.
ارسال نظر