ارتباط سرقت مجسمهها با افشای حقوقهای نجومی / معضل اقتصادی یا ماجرای سیاسی؟
ماجرای سرقت سریالی مجسمههای شهری پس از چندین سال که از وقوع اولیه آن در تهران گذشته بود، چندی پیش باردیگر کلید خورد و بازهم، یافتن سرنخ و صحبتهایی که در خصوص مقصران و عاملان این ماجرا صورت میگیرد، به تیتر اخبار در این خصوص بدل شده، اما آیا این ماجرا با توجه به سابقه آن، صرفا یک ماجرای مشکوک سیاسی است یا میتواند یک معضل اقتصادی / اجتماعی باشد؟
به گزارش خبرنگار هنرهای تجسمی خبرگزاری موج،چند روز پیش مجسمه برنزی ۳۵۰ کیلوگرمی بهداد لاهوتی از محوطه ساختمان معاونت هنری وزارت فرهنگ به سرقت رفت و پرونده این سرقت هم اکنون توسط پلیس آگاهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در دست بررسی قرار دارد.امروز معاون هنری وزارت فرهنگ با اعلام این خبرمبنی براینکه کمیتهای درحراست وزارتخانه متبوعش جهت شناسایی دلایل ربایش مجسمه برنزی تشکیل شده است، به خبرگزاریها گفته است کهاین ربایش ابعاد پیچیدهای دارد وباید با پیدا کردن عاملان آن پرده از این ماجرا برداشت.اوسرقت اخیر
را اتفاقی بسیار عجیب توصیف کرد و گفت: «متأسفانه هیچ دوربین نظارتی در محل استقرار مجسمه نصب نشده و مجسمه در محوطه تالار در بخش ورودی به انجمن نمایش که میتوان گفت چندان جلوی چشم نیست، قرار داشته؛ ضمن آنکه این اتفاق در روز تعطیل رخ داده است.و این که «این سرقت برای بیاعتبار کردن وزارت فرهنگ بوده چراکه قیمت چندان زیادی ندارد!» و «کمیتهای در حراست وزارتخانه فرهنگ و ارشاد جهت بررسی و شناسایی دلیل این اتفاق تشکیل شده چراکه نمیتوان به راحتی از کنار ربودن یک مجسمه ۳۵۰ کیلویی گذشت؛ در حالی که خود حراست نیز آنجا حضور داشته
است!»در این راستا، شاید با نگاهی غیرسیاسی بتوان بهتر و عاقلانهتر به نتیجه رسید. سخنان مسئولان ارشاد در این زمینه، قابل تأمل است اما آیا در دوره گذشته هم که سرقت سریالی مجسمهها اتفاق افتاد، هدف؛ بیاعتبار کردن وزارت ارشاد بوده است؟ آیا وقتی در کوچه و خیابان، سادهترین و ارزانترین وسائل فلزی، برای سارق باارزش میشود، سرقت یک مجسمه نمیتواند یک دلیل صرفا اجتماعی و اقتصادی داشته باشد؟ شاید توجه به مقاطعی که سرقت مجسمهها در تهران اتفاق افتاده، بتواند مدیران و تحلیلگران را به نتایج دیگری در ریشهیابی ماجرا برساند. دلایلی که صرفا
سیاسی و جناحی نباشد و از معضلات اقتصادی در جامعه شهری نشأت گرفته باشد.با این دیدگاه، میتوان ارتباطی را بین سرقت مجسمهها با ماجرای افشای حقوقهای نجومی درنظر گرفت؟ آیا این دست اتفاقات در دایره اقدامات کور در حیطه معضلات اقتصادی یا اعتراضهای خاموش اجتماعی قابل بررسی نیست؟
ارسال نظر