بندرعباس؛ شهری که در اندوه سوخت و در سکوت تنها ماند
بوی سوختگی همه جا را پر کرده و خانوادههایی با چشمانی نگران، بیصدا نام عزیزانشان را صدا میزدند.

، دود غلیظ هنوز بر فراز بندر شهید رجایی میچرخد.
بوی سوختگی همه جا را پر کرده و خانوادههایی با چشمانی نگران، بیصدا نام عزیزانشان را صدا میزدند.
پس از ساعتها تلاش بیوقفه نیروهای امدادی، در چهارمین روز موفق به مهار آتش شده اند،حادثهای که از دل انفجار برخاست، داغی بزرگ بر دل بندرعباس نشاند.
طبق اعلام رسمی، تاکنون ۷۰ نفر جان خود را از دست دادهاند و بیش از ۱۲۴۲ نفر زخمی شدهاند؛ آماری که با وجود اجساد مانده زیر آوار، همچنان در حال افزایش است.
اما شاید تلختر از این آمار، سکوتی بود که شهر را در خود فرو برد.
بندرعباسی که در شادیها و مناسبتهای معمولی، شاهد حضور پررنگ پیامهای تبریک و تسلیت نهادهای دولتی و رسمی بود، این بار در بزرگترین غم انسانی خود، تنها رها شد.
نه بنری برای تسلی دل مردم بر در و دیوار شهر نشست، نه پیامی رسمی برای تسکین این رنج مشترک منتشر شد.
بازماندگان حادثه با زبان گلایه میگویند:«ما حتی یک بنر تسلیت در خیابانها ندیدیم… در این داغ، تنهایمان گذاشتند.»
در شرایطی که هر واژهی همدلی میتوانست اندکی از بار این اندوه بکاهد، نبود حتی نشانهای کوچک از همدردی رسمی، زخمی تازه بر دلهای سوگوار نشاند.
حادثه بندر شهید رجایی، تنها آزمونی برای مدیریت بحران نبود؛ آزمونی بود برای سنجش میزان مسئولیتپذیری اجتماعی و انساندوستی نهادهایی که باید نخستین همدل مردم میبودند.
در غیبت این همدلی رسمی، مردم خود دست به کار شدند. خانوادههایی که شمع روشن کردند، دوستانی که بیصدا لباسهای مشکی پوشیدند، و مردمی که با نگاهی پر اشک، کنار هم ایستادند.
امروز، بندرعباس بیشتر از همیشه به همبستگی نیاز دارد.
امروز، این مردم نیازمند کلامی ساده اما صمیمیاند:
ما کنار شما هستیم.
مسئولان و نهادهای رسمی باید بدانند:
رنج مردم، فقط در لحظهی بحران نیست؛ در لحظهی همدردی نکردن، هزار برابر میشود.
و شاید روزی حادثهی بندر شهید رجایی را فراموش کنیم، اما سکوت در برابر رنج مردم، هرگز فراموش نخواهد شد.
ارسال نظر