هاشم علیایی مقدم مطرح کرد:
جشنواره فجر خوب است اما جای توجه به استعداد جوانان را نمی گیرد
گرچه دیدن فیلمهای جشنواره فجر برای اهالی فن و مخاطب عام آنهم باکیفیت خوب سالنها امری مهم و باارزش قلمداد میشود اما نادیده انگاشتن استعدادهای جوان باعث سرخوردگی است.
به گزارش خبرگزاری موج همدان، هاشم علیایی مقدم، فیلمساز همدانی در قالب یادداشتی با عنوان "کارناوالی به نام جشنواره فیلم فجر" می نویسد:
سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به پایان رسید و سیمرغها بر دوش هنرمندان و اهالی فن هنر هفتم نشست. این رویداد مهم فرهنگی و هنری که همانند سالهای قبل همزمان در شهر همدان (حتی بهصورت نصفه و نیمه) برگزار شد بازهم برای اهالی و دوستداران سینما جای بسی خوشحالی و شعف داشته و مراتب تشکر و سپاس خود را از متصدیان و متولیان امر اعلام میدارند.
نباید فراموش کرد که در دهههای قبل اکران همزمان فیلمی با تهران باعث افتخار سینما داران و خوشحالی تماشاچیان بود و اینک دیدن فیلمهای جشنواره فجر برای اهالی فن و مخاطب عام آنهم باکیفیت خوب سالنها امری مهم و باارزش قلمداد میشود.
هرچند تعدادی از فیلمهای حاضر در جشنواره شگفتی متخصصین را به جهت انتخاب در این رویداد مهم در برداشت که متأسفانه سازندگان آن فیلمها هم جزو پیشکسوتان این عرصه بودند؛ اما نمیتوان از هجوم نسل نوپا و جوان سینما، که با افکار و اندیشهها و ایدههای بهتر و بهروزتر، گوی سبقت را از استخوان خورد کردههای سینما ربودهاند را کتمان کرد.
جوانانی که با اولین یا دومین فیلم خود توانستهاند نظر اهالی سختگیر منتقدان و مخاطبین خاص را در این برهه از زمان و شرایط سخت فیلمسازی به دست آورده و خود را در مافیای هزارتوی سینما اثبات کنند. هرچند لایههای زیرین فیلمها و نگاهشان به عمق تفکرات اساتیدشان نمیرسد اما سینمایشان در حال حاضر بهاصطلاح اهلفن «جاندار تر» شده که میتوان مقداری از آن را به پیچیدگی روزگار زیست و پیشرفت رسانه سینما نسبت داد؛ اما متأسفانه هنوز تعدادی از این جوانان هوس پوشیدن «پالتو شتری» داشته و «اینتلکچوال باز» هستند که این امر، جفت جداناپذیر و همیشگی هنرها بوده و هست و خواهد بود؛ اما هستند فیلمسازان جوانی که بهخوبی «سرخپوستان» را سیاه کرده تا رئیسان را از نان خوردن بیندازد و روایتگر «حمالانی باشند که در جیب طلا دارند» تا برای «قسم » خوردن در پیشگاه دادگاه اخلاق و وجدان غرق خیانت به خود، از «درخونگاه» هایی قدیمی و بوی نا گرفته به حالت «آشفته و درهم و کجومعوج» بگذرند.
هنر سینما و اهالی اهلش تا بوده و هست، راه خود را رفته و بزرگان و اندیشمندان و هنرمندان خلاقی به مخاطبان و دوستداران هنر هفتم معرفی کرده تا با دیدن و اندیشیدن درباره فیلمهایشان راهی بهسوی متعالی بازگشایند. هرچند روزگار میپسندد که با پیگیری «رد خون» آنها در جادههای «قصر شیرین» فقط «ماهی را ببینند که کامل است» نه دوران «طلایی» اجتماعی کشور و نه اسطوره و تلاش دوران «آقا تختی» و نه «شیش و نیم متر» فضای تنگ و تاریک آلوده به افیون جامعه.
گاه هنر و استعداد و علایق هنرمندان و جوانان متفکر که تشنه برگزاری کارناوالهای فرهنگی و هنری در جامعه هستند نادیده انگاشته می شود و از آنجایی که کمک و توجهی خاص به نیازهایشان در این مسیر ناهموار که پیش روی دارند را شاهد نیستند؛ و گره خوردن آن با شرایط بد روزگار که گریبان هنر و فرهنگ را نیز از آنِ خود کرده است، مجبور به استعفایشان از ادامه فعالیت در این حوزه می کند و این مهم بایستی جدی انگاشته شده و مورد بررسی قرار بگیرد.
ارسال نظر