با مرگ هم شوخی کرد
سالیان طولانی حکمران بلامنازع خشنترین ورزش زمان خود بود اما حتی در رجزخوانی هم شوخطبعیاش را داشت. لابهلای فریادهای ظاهرا خشمگینی که برای تبلیغ مسابقاتش در مقابل دوربین میکشید، جملات طنزی هم جا میداد و البته مسابقهدادنش هم مثل هر کسی نبود.
، سالیان طولانی حکمران بلامنازع خشنترین ورزش زمان خود بود اما حتی در رجزخوانی هم شوخطبعیاش را داشت. لابهلای فریادهای ظاهرا خشمگینی که برای تبلیغ مسابقاتش در مقابل دوربین میکشید، جملات طنزی هم جا میداد و البته مسابقهدادنش هم مثل هر کسی نبود. نسل پدران ما با کسیوس کلی و بعدها با محمدعلی کلی، خاطرات زیادی دارند و درواقع او شاید دروازه ورود ورزش بوکس، ورزش حرفهای و آغاز پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی در ایران بود.
آن نسل هنوز هم با هیجان از او نام میبرند اما میان هیجان ایرانی برای «محمدعلی» با هیجان جهانی و آمریکایی نام او تفاوتی وجود دارد. اگرچه محمدعلی برای ایرانیان و مسلمانان بهطور کلی یک اسطوره و نماینده در مقابل غیرمسلمانها بود ولی شخصیت واقعی او بسیار فراتر از چنین برداشتی قرار گرفت.
در دهه چهارم زندگیاش هیچ نیازی به شهرت نداشت، نامش یک برند جهانی بود و به خوبی توانست حتی پس از مردن نیز برندی خوشنام باقی بماند. نامی که پس از بیش از ۲۴ ساعت که از مرگش میگذرد هنوز هم خبر درگذشتش در میان ۱۰ خبر برتر بزرگترین آژانسهای خبری جهان است و حداقل یکی از عکسهایش را در صفحه نخست هر خبرگزاری و روزنامه و رسانهای میتوان دید.
بدون شک «محمدعلی» از جمله چهرههای رستگار بشریت بود و خواهد ماند. شهرت و خوشنامی محمدعلی و اتفاق نظری که در میان تمامی رسانههای جهان برای استفاده از واژه «اسطوره» برای او وجود دارد این پرسش را به ذهن متبادر میکند چه چیز از او یک اسطوره زنده ساخت؟ چه تفاوتی بین انسانهایی مانند محمدعلی و ستارههای دیگر وجود دارد که چنین جایگاه کمنظیری را برایش به ارمغان آورده است؟ برای پاسخ به اینپرسشها لازم است که دو مسیر متفاوتی که با ظهور رسانههای جمعی و عصر انقلاب اطلاعاتی در جهان رخ داد را از یکدیگر تفکیک کنیم. مسیر نخست مسیر شهرت و تبدیل از یک نامآور به یک ابر ستاره یا همان سوپر استار است. در این مسیر افراد بدون توجه به درستها و غلطها، با حذف بایدها و نبایدها، تمامی توان خود را معطوف جلب توجه میکنند و از پرداختن افکار عمومی به نام خود برای بالاتر بردن قیمتها و بهدستآوردن موضع برتر برای خود بهره میگیرند. در جادهای که به یک سوپراستار ختم میشود، هیچ چیز مهمتر از سوپراستار شدن نیست و درواقع این میزان شهرت است که هویت و جایگاه فرد را تعیین میکند. در مقابل، مسیر دوم راهی است که فردی مشهور را به نامیماندگار تبدیل میکند.
در این مسیر به جای اینکه هویت از شهرت تغذیه کند، این هویت فرد است که شهرت را بهکار میگیرد تا اهدافی بالاتر از خود او را رقم بزند. برای روشنتر شدن موضوع نمونههایی از این دو مسیر را مرور میکنیم. در دهه ۱۹۶۰ و وقتی آمریکا در بحبوحه جنگ ویتنام نیازمند استفاده از نامهای بزرگ برای تبلیغات و جذب نیرو بود، محمدعلی به خدمت فراخوانده شد. در این شرایط او میتوانست بهسادگی و با استفاده از نام خود و دعوت به کمپینها تبلیغی یا رایزنیها پشت پرده و استفاده از منابع مالی گستردهاش از رفتن به جبهه سرباز زند اما او در مقابل کمیته کنگره و دادگاه ایالات متحده حاضر شد و به صراحت اعلام کرد که با جنگ مخالف است و حاضر به شلیک گلوله در جنگ آمریکا و ویتنام نیست. حاصل این ایستادگی، حکم زندان، از دست دادن عناوین قهرمانی بوکس سنگینوزن جهان و محرومیت از مسابقه در خاک ایالات متحده آمریکا بود.
محمدعلی با این اقدام حداقل ۳ سال از بهترین سالهای زندگی حرفهایاش را از دست داد اما یکتنه موفق شد دستگاه تبلیغاتی عظیم دولت آمریکا را علیه خودش بهکار گیرد. دورانهای مختلف زندگی او پر است از بزنگاههایی که او به جای انتخاب شهرت خودش، از آنچه داشت در راه «درست»ها و «بایسته»ها استفاده کرد. گرویدن به اسلام، حمایت قاطع از جنبشهای برابریخواه سیاهان در شرایطی که خود کمبودی در برابری نداشت، فعالیتهای بشردوستانه در راستای ورزش جهانی و مبارزه با فقر و بالاخره طولانیترین مبارزه او در مقابل بیماری فرسایشی «پارکینسون» همگی نمادهایی است که نام او را در تاریخ بشر جاودانه کرد. محمدعلی هرگز از حکم سیاسی که برای تمرد از اعزام به جنگ دریافت کرد، برای تبلیغات خود و مظلومنمایی بهرهنگرفت.
او هیچگاه از طرفدارانش دعوت نکرد تجمعی یا اقدامی برای او انجام دهند و از شهرت خود برای فشار بر دستگاههای حکومتی و دولتی در راستای منافع شخصی استفاده ابزاری نکرد. یکی دیگر از ویژگیهای او اجتناب از عوامفریبی و دروغگویی بود. مردم او را دوست داشتند حتی اگر مسیحیت را به سوی اسلام ترک کرده باشد. کسانی که با جامعه آمریکا آشنایی دارند میدانند که جامعهای مذهبی و بهشدت متعصب درباره دین مسیحیت است اما مسلمان شدن «کلی» هم نهتنها از شهرت و محبوبیت محمدعلی نکاست، بلکه بر آنها افزود. اکنون با تطبیق این شرح مختصر و کوتاه از زندگی اسطورهای که مشتهای گرهکرده و لبخندش دست کم این قرن را هم در حافظه مردم جهان میماند، با آنچه در ایران امروز و تقریبا در کل جهان میگذرد، میتوانیم به برخی پاسخها یا بهتر است بگویم پرسشهای تازه برسیم. در جامعه امروز میزان شهرت بهعنوان ملاکی برای پیروی عمومی تعیینکننده است و هر کس از هر زمینه و حوزهای تمام تلاش خود را برای کسب بیشترین شهرت به هر قیمتی دارد. افراد برای اینکه نامشان سر زبانها بیفتد از هر ابزاری استفاده میکنند؛ خواه بهای این زبانزد شدن دروغ گفتن به مردم یا از دست رفتن معیارهای آبروی شخصی باشد.
اینروزها یک انسان میتواند با به سخره گرفتن تمامی مبانی بیولوژیک، ۵ سال اعتصاب غذا کند، کسانی بدون اینکه تشنه قدرت باشند و نیازی به سوءاستفادههای مالی داشته باشند حاضرند در انتخابات تقلب کنند، برای پخش عکس و نام خود، به هر خلاف قانون و عرفی دست میزنند و خود را معرض دستگیری توسط نیروهای امنیتی قرار میدهند تا نامشان مطرح شود و حتی از تریبون انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم مواضع بچهگانهای را اعلام میکنند تا توجه رسانهها را جلب نمایند. استفاده از لباسهای عجیب و نامناسب، یک شیوه تبلیغاتی برای ورزشکاران شده تا حتی برای تقبیح هم که شده، لحظاتی نامشان دهان به دهان بچرخد. آنچه نسل ما از خاطر برده این است که مرحوم تختی هرگز درآمدهای میلیونی و میلیاردی نداشت و مجموعه مدالهای ورزشیاش از بسیاری از ورزشکاران همرشتهاش کمتر و کمارزشتر است اما نامش تا ایران پابرجاست، در کنار کمک به زلزلهزدگان بوئینزهرا و کشتی گرفتن یکدستی باقیخواهد ماند. بهطور حتم در آیندهای نهچندان دور رکورد محمدعلی در کسب مقام قهرمانی سنگین وزن بوکس جهان توسط دیگران شکسته میشود اما پایداریهایش، مردانگی و صداقتش و استفادهای که از نامش برای ارتقاء اهداف و دستاوردهای همنوعانش کرد، برتر از تمامی ویژگیهای دیگر، در یاد نسلها میماند.
دختر محمدعلی، ساعاتی پس از مرگش به رسانهها گفت: «قلب پدرم تا دقایقی پس از مرگ دیگر اعضا، هنوز میتپید.» چیزی شبیه به خندههایی که در مقابل جورج فورمن در راند آخر داشت، نظیر شوخیای که در هنگام دریافت جایزه ورزشکار قرن روی صحنه کرد و بالاخره درست همانند ۳ دههای که در مقابل یکی از سختترین و فرسایندهترین بیماریهای شناخته شده بشر ایستادگی کرد، در مقابل مرگ نیز شوخطبعیاش را از دست نداد. در بوکس چیزی هست که در هیچ چیز دیگر نیست، چیزی که تورا به مبارزه ورای جسمت میکشاند؛ مبارزهای بالاتر از چشمی که خونریزی میکند، بعد از کلیهای که از کار افتاده و مبارزه روی پاهایی که دیگر حس نمیکنی.
ارسال نظر