بزرگداشت علی سلیمانی با حضور وزیر پیشنهادی ارشاد
مراسم یادبود علی سلیمانی بازیگر فقید سینما، تلویزیون و تئاتر که روز ۲۱ مردادماه بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت، یکشنبه شب با حضور وزیر پیشنهادی فرهنگ و معاون سیما در حوزه هنری برگزار شد.
به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری موج، در این مراسم، محمدمهدی اسماعیلی گزینه پیشنهادی تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت سیزدهم، حمید شاه آبادی معاون سیما، محمدمهدی دادمان رییس حوزه هنری، مهدی افضلی مدیرعامل بنیاد رودکی، کوروش زارعی مدیر کل هنرهای نمایشی حوزه هنری، حمید نیلی رئیس انجمن تئاتر دفاع مقدس، حسین مسافر آستانه، سیروس همتی، جمعی از هنرمندان و دوستان، سهیلا جوادی همسر و سبا سلیمانی دختر مرحوم علی سلیمانی نیز حضور داشتند. البته غیبت سیدعباس صالحی به رغم اعلام قبلی حضور او که این روزها در بسیاری از مراسم شرکت می کند، تعجب برانگیز بود.
در ابتدای مراسم، کلیپ «من حسینیام» شامل گفتههای حسینی و عاشورایی علی سلیمانی پخش شد که پیش از این از شبکه نسیم پخش شده بود. سپس سیدجواد هاشمی به عنوان مجری پشت تریبون آمد و خاطرهای از اولین دیدارش با علی سلیمانی سخنانی بیان کرد و گفت: علی سلیمانی همیشه نقش خودش را بازی می کرد و من هم تلاش می کنم بی تعارف و آن طور که علی خوشش آید این مراسم را اجرا کنم. علی خاص و کم نظیر بود و متفاوت؛ فقط یک بازیگر نبود یک اندیشه خالص و کم نظیر بود به همین دلیل زندگی دوباره اش، ایران را تکان داد. خیلی ها از کرونا رفتند اما علی مملکت را تکان داد. یادش گرامی. و امیدوارم علی همه ما را به عنوان رفقایش قبول کند.
علی شهید شده است
کوروش زارعی مدیرکل هنرهای نمایشی حوزه هنریبا به کار بردن این جمله که «علی شهید شده»، گفت: از وقتی خودش را پیدا کرد، در کارهای دینی و مذهبی بازی کرد و عشق علی و آل علی در دلش بود، بنابراین می گویم علی شهید شده است. نقش حارث را بازی می کرد و حاضر نبود نقش حضرت علی (ع) را بازی کند اما وقتی مقابل حضرت علی (ع) قرار می گرفت، روی صحنه می درخشید. در نمایش دروازه کوفه، با عمق جانش و با عشق بازی می کرد و با تمام وجود روی صحنه می لرزید و گریه می کرد. همه جا علنی و بدون رودربایستی در جامعه هنری اعلام می کرد و می گفت عاشق علی (ع) و اهل بیتم و ولایتی است. علی علنی هم نماز می خواند و هیچ ابایی از کسی نداشت.
وی همچنین بیان کرد: دلیلی که باعث شد من از خانم سهیلا جوادی خواهش کنم مراسم یادبود او را در رواق شهادت حوزه هنری برگزار کنیم، علاقه و عشقی بود که علی به این دو شهیدی که اینجا دفن شده اند، داشت.
سیدجواد هاشمی نیز بیان کرد: حوزه هنری، خانه علی بود و ما اینجا بیش از ۲۵ سال نمایش های مختلفی با موضوع حضرت علی (ع) به صورت نذری اجرا می کردیم. علی سلیمانی به مدت یک ماه الی ۴۰ شب؛ از ۱۳ رجب تا یک ماه بعد، روی صحنه برای امیرالمومنین (ع) گریه می کرد و می گفت من هر شب برای علی (ع) روضه می خوانم.
حسین پرستار اولین مربی تئاتر علی سلیمانی نیز در این مراسم در سخنانی شعرگونه که از رو می خواند، همراه با بغض گفت: هیچ دردی مثل درد عشق نیست. علی جان، اندر سر ما عشق تو پا می کوبد/ احساس سوختن به تماشا نمی شود/ آتش بگیر که بدانی چه می کشم. علی یعنی نیکومرامی، یعنی لبخند همیشه لبخند/ علی یعنی قوت قلب/ علی مثل فرزند من بود و هر وقت دوستانش را می دید آنها را در آغوش می گرفت و دلم می خواست هر روز به من زنگ بزند. از روز دوشنبه که خانم جوادی با من تماس گرفت، روح درد گرفتم. یادش به بلندای ادب، فرهنگ و مهر باشد و نامش به بلندای هنر.
در ادامه ویدئویی از اجرای علی سلیمانی در نقش «حارث»، نقشهای ماندگارش در سینما و تلویزیون و بخشی از صحبتهایش درباره ائمه اطهار (ع) پخش شد.
هاشمی در ادامه اظهار کرد: شاید در ساعات اولیه پر کشیدن علی، این همه آرامش دختر علی، به من آرامش داد و گوشه حیاط بیمارستان نشسته بود و داشت با پدرش صحبت می کرد. علی همیشه با لبخند دوست داشت با همه صحبت کنند. امشب سیر برای علی با لبخندتان گریه کنید. و در ادامه از سیروس همتی دعوت به حضور کرد.
سیروس همتی هم مدرسهای، هم محلهای و همکار و دوست علی سلیمانی نیز پشت تریبون آمد و سه خاطره از دوران راهنمایی، شب عروسی و اجرایش در نمایش «مردی در آینه» ذکر کرد.
علیرضا استادی دیگر دوست علی سلیمانی نیز در سخنانی گفت: بدون تعارف در باور این حقیر نمی گنجد که علی پر کشیده است. فقط این را می دانم که علی همیشه پاک بوده و هست. من دوست دانشگاهی و همیشه شاگردیش بودم. بسیار از او آموختم و هنوز هم می آموزم. هنرمند بسیار بی ریا و متعهد و اسطوره ای برای من است و اگر شد حتما از راه و روشش گرته برداری خواهم کرد. آمادگی صحبت نداشتم و نمی دانم به سبا دخترش و خانم جوادی چه بگویم اما به همگی تسلیت می گویم.
هاشمی بار دیگر پشت تریبون آمد و گفت: خیلی از دوستان و بازیگران بودند که نتوانستند درا ین مراسم شرکت کنند اما همه مثل هادی کاظمی، محسن تنابنده و .. به من گفته اند که بگویم علی سلیمانی استادشان بوده. علی سلیمانی در برهه ای از تئاتر ایران سهم بسزایی دارد و نامش بلندآوازه است و نامش با جسمش دفن نخواهد شد.
علی سلیمانی برای عکس گرفتن به دروازه غار نیامد
حجت الاسلام کارخانه که علی سلیمانی به واسطه حضور چند ماههاش در محله شهید هرندی یا دروازه غار با او همکاری می کرد، نیز به همراه چند نوجوانی که شاگردان علی سلیمانی بودند، پشت تریبون حاضر شدند. کارخانه گفت: از کجای دروازه غار تهران بگویم و کدام خصوصیت این مرد میدان؟ دروازه غار است و هزار گرفتاری... دروازه غار است و آدم حسابی هایش و مرحوم طیب حاج رضایی هاش و ۱۴۰ شهیدش..
او تصریح کرد: هر کسی آمد و یکی عکس گرفت و رفت. کسی به فکر نوجوانان این محل و مردمش نبود. علی سلیمانی مرد بود و متاسفانه خیلی توفیق نداشتیم با او حشر و نشر داشته باشیم. او، شش هفت ماهی به دورازه غار آمد و حوصله به خرج داد و برای ۱۰۰ بچه و توانمند سازی شان وقت گذاشت و نتیجه اش شد بازی چند تا از این بچه ها در فیلم ها.
وی ادامه داد: همیشه یا کلاسش به نماز ختم می شد یا از نماز شروع می کرد که بچه ها نماز بخوانند و بعد پای کار بروند. به بچه های محله خیلی اعتماد داشت. دیدم کیف پولش و مدارکش را وسط شبستان مسجد و برای تجدید وضو می رود و من به او گفتم که اینجا محله دروازه غار است اما او صبور بود و می گفت من با اینها حال می کنم.
حسین میرزاییان از دوستان علی سلیمانی و دوستی که در روزهای آخر همراه علی سلیمانی بود، نیز خاطراتی از همراهیاش با آن مرحوم ایراد کرد و گفت: همان طور که سیدجواد هاشمی گفت علی جان ما یک اندیشه و تفکر بود. همیشه در اینگونه مراسم سخنانی از تمجید و مدح مطرح میشود اما واقعا همه چیزهایی که دوستان گفتند، صد درصد درست بود و تازه خیلی ها را درباره علی نگفتند. علی، ادای مردمی بودن را در نمی آورد؛ ما سیستممان امام رضایی است و داد میزنیم که سرور ما امام رضا (ع) است.
یکی از نوجوانان حاضر در مراسم، به نمایندگی از بچه های کلاس تئاتر محله شهید هرندی پشت تریبون آمد و غزلی از حافظ را از حفظ برای علی سلیمانی خواند و گفت: استاد، از وقتی وارد کلاس شما شدم دنیا برایم تغییر کرد و هر هفته منتظر سه شنبه ها بودم. حس خیلی خوبی داشت. غزلی که خواندم شرح حال شما است و خیلی ناراحتم که نتوانستم آن را برای شما بخوانم. ما شما را دوست داشتیم اما مثل اینکه خدا بیشتر دوست تان داشت. استاد، سفر بخیر.
در پایان مراسم، محمدمهدی دادمان و حمید شاه آبادی و کوروش زارعی به رسم یادبود لوح و تابلویی به سبا سلیمانی دختر و سهیلا جوادی خانواده علی سلیمانی هدیه کردند.
دو تقاضای فرهنگی سهیلا جوادی از مردم و مدیران
سهیلا جوادی همسر علی سلیمانی نیز از همه تشکر کرد و گفت: این چند روز طوری با ما همدردی و همراهی کردید که بسیار به خودم بالیدم. آن لحظه ای که علی قرار بود پر بکشد، به تنها کسی که توانستم زنگ بزنم آقای هاشمی بود. لحظه آخری که علی قلبش ایستاد، آرام شدم و لبخند زدم و تعجب کردم که چرا آرامم!؟ و آقای هاشمی گفت چون علی آرام رفت. مطمئنم علی جایش آرام است و در این چند روز هر لحظه حسش کردم. خدا را شکر می کنم که با عزت رفت و این عزت را به ما داد. آن روزی که علی را بدرقه کردیم فقط زیبایی دیدیم و خدا را شکر می کنم که در این چند روز خدا به ما صبر و تحمل داد.
وی همچنین اظهار داشت: در همه این سالها یکی از افتخارات خانواده ما این بود که دیگ هیات ها را می شستیم و این روزها به دخترم گفتم که حالا نوبت ما است که در سختی خود را بیازمائیم. حضرت زینب در کربلا از دست رفتن همه عزیزانش را دید و بعد از آن به اسارت رفت اما گفت که به جز زیبائی ندیده است. ما هم سعی کردیم در روز بدرقه علی تنها زیبائی ها را ببینیم.
سهیلا جوادی در ادامه گفت: اما در پایان سخنانم خواهشی دارم. اینکه علی بیش از 30 سال از عمرش را در راه فرهنگ و هنر تلاش کرد و همیشه می گفت که فقر نباید باعث شود که فرهنگ از سبد خانواده ها خارج شود. شاهد این تلاش و ادعا هم نقش هایی که علی به صورت رایگان حتی در حوزه هنری اجرا می کرد. توجهش به مناطق محروم و بچه های آن مناطق بود و معتقد بود که فقر نباید مانع رشد استعداد کودکان و نوجوانان با استعداد شود. حتی بیش از 20 سال پیش کتابخانه ای در منطقه محروم عسلویه تاسیس کرد.
او ادامه داد: من می خواهم که این کار او را با تاسیس چند کتابخانه در مناطق محروم تهران ادامه دهم و از همه مدیران حاضر و هنرمندان تقاضا می کنم که با اهدای کالاهای فرهنگی و کتاب این نذر فرهنگی را برای علی اجرا کنیم. همه می توانند کتاب و کالای فرهنگی شان را با نام علی به مناطق محروم و .. اهدا کنند و در تحقق این آرزوی علی به ما کمک کنند.
وی در بخش دیگری از این مراسم بار دیگر پشت تریبون قرار گرفت و گفت: جامعه ما نیاز به آرامش و امید دارد. مسائل زیادی برای ایجاد نا امیدی وجود دارد اما از همه خواهش میکنم که امیدبخش باشید.
سبا سلیمانی نیز گفت: همیشه بابا از من می خواست لبحند بزنم و امیدوار باشم. می بینم که آمرزیده شده چون روز آخری که کنارش بودم چشمش شبیه هیچکدام از عکس هایش نبود چون معتقدم چشم دریچه روح است و دیدم چقدر روحش پاک و بزرگتر شده است. از پدرم به دلیل انتخاب اسمم تشکر میکنم.
ارسال نظر