خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
کلیدواژه اصلی سیاست خارجی خاورمیانهایِ آمریکا چیست؟
«سیاست خاورمیانه ای آمریکا اکنون آنگونه که "فرانسیس فوکایاما" اندیشمند شناخته شده آمریکاییِ حوزه روابطبینالملل می گوید، شبیه به ساختمانی زیبا است که از درون توسط موریانه ها تهی شده و هر لحظه احتمالِ فروپاشی آن می رود.»
به گزارش خبرنگار بین الملل خبرگزاری موج؛ عملیات طوفان الاقصی رویدادی بود که بسیاری از معادلات و چهارچوب های ذهنی و میدانی سیاسی و امنیتی را در منطقه غرب آسیا تغییر داد. این رویداد و متعاقبا آغاز جنگ غزه به قدری مهم تلقی می شوند که تقریبا اغلب ناظران و تحلیلگران مسائل راهبردی بر این باورند که همین دو واقعه می توانند سرنوشت بسیاری از مسائل و حتی نظم منطقه ای را در آینده غرب آسیا و کلیتِ منطقه خاورمیانه تعییین کنند.
در این راستا، طیف های متنوعی از بازیگران و کنشگران در بحبوحه رویدادهای مذکور، به نحو فعال در حال بازیگری هستند تا در نوع خود اسیر معادلات تحمیلی به خودشان از محیط خارجی نشوند. عملیات طوفان الاقصی و جنگ غزه، نوعی وحدت را در میان کشورهای اسلامیِ جهان در برخورد با رژیم اشغالگر قدس ایجاد کرده و البته که توافق ابراهیم را که هم صهیونیست ها و هم دولت آمریکا سرمایه گذاری های گسترده ای را روی آن انجام داده بودند، به معنای واقعی کلمه منزوی تموده و به پروژه ای شکست خورده تبدیل کرده است.
جالب اینکه بر اساس جدیدترین یافته های موسسه افکار سنجی عربی، اکنون شمار بیشتری از ملت های عربی خواستار برخورد نظامی و سخت با رژیم اشغالگر قدس هستند و البته که دیدگاه های مثبتتری را نسبت به کنشگرانی نظیر ایران و یا چین و روسیه پیدا کرده اند. در این چهارچوب، میزان محبوبیت دولت آمریکا به عنوان اصلی ترین حامی صهیونیست ها در منطقه به نحو قابل ملاحظه ای دستخوش سقوط و کاهش شده است. با این همه، یکی از مسائلی که از زمان اجرای موفقیت آمیز عملیات طوفان الاقصی و متعاقبا آغاز جنگ غزه، نظر بسیاری از ناظران و تحلیلگران را به خود جلب کرده، نوعِ واکنش و سیاست دولت آمریکا در رابطه با منطقه غرب آسیا و کلا خاورمیانه است.
آمریکایی ها به قدری از عملیات طوفان الاقصی شوکه شدند و هراسِ فروپاشی سریع السیر رژیم اشغالگر قدس را داشتند که بلافاصله سیلی از تسلیحات را به سمت اراضی اشغالی روانه کردند و سطح کمک های خود به اسرائیل را نیز ظرف چند روز به سه برابر کمک های سالانهشان به این رژیم افزایش دادند. در این چهارچوب، حمایتهای بی حد و حصر آن ها از رژیم اسرائیل در جریان جنگ غزه، اعتراضات بین المللی گسترده ای را از واشینگتن برانگیخته و به یک چالش و بی آبرویی تمام عیار برای آن تبدیل شده است.
جالب است که بیش از ۸۰۰ شورای محلی و شهری در آمریکا به صراحت از مردم غزه در برابر جنایات صهیونیستها دفاع کرده اند و سیاست رسمی دولت آمریکا در رابطه با جنگ غزه را زیر سوال برده اند. بگذریم که شهرهای مختلف آمریکا نظیر واشینگتن، شیکاگو و نیویورک نیز صحنه برگزاری راهپیمایی های پُرشور در حمایت از مردم فلسطین بوده است.
در عرصه میدانیِ منطقه ای، پایگاه های ارتش آمریکا در خاک عراق و سوریه، به واسطه همدستی واشینگتن با اسرائیل در اِعمال نسل کشی علیه مردم غزه، قریب به ۲۰۰ مرتبه(از ابتدای جنگ غزه)مورد حمله قرار گرفته است. در مرگبارترین نمونه از این حملات، شاهد آن بودیم که ۳ نظامی آمریکایی در حریان حمله به یک پایگاه نظامی آمریکا در اردن کشته شده و بیش از ۴۰ تن دیگر نیز زخمی شدند. جدای از این ها، دولت آمریکا در مواجهه با تحرکات انصار الله یمن در حمایت از مردم و مقاومت فلسطین و هدف قرار دادنِ کشتی های صهیونیستها و یا کشتی هایی که عازم بنادر اراضی اشغالی هستند نیز کاری سختتر را انجام داده اند و انجام حملات هوایی علیه یمن را در اولویت و دستورکار قرار داده اند.
این در حالی است که همین دولت می توانست با اِعمال فشار بر رژیم اشغالگر قدس جهت خاتمه دادن به نسلکشیاش در نوار غزه، زمینه را برای استقرار مجدد ثبات و آرامش در دریای سرخ و تنگه باب المندب فراهم کند. از مجموع آنچه تاکنون در قالب رفتارها و سیاست میدانی دولت آمریکا در منطقه غرب آسیا در بحبوحه جنگ غزه شاهد بوده ایم، بایستی اذعان کنیم که آمریکایی ها در سیاست خود چیزی جز آشفتگی و سردرگمی را نشان نداده اند.
در واقع، کلید واژه اصلی رفتار آن ها در مواجهه با تحولات منطقه، همین آشفتگی و سردرگمی بوده است. موضوعی که هزینه های سنگینی را نیز برایشان تاکنون به بار آورده و واشینگتن را متوجهِ بسیاری از خطاهای راهبردی که مرتکب شده نیز کرده است. آمریکایی ها اکنون هیچ راه حل مشخصی برای پایان دادن به حملات گروه های مقاومت عراقی و سوری به پایگاه های خود در دو کشور مذکور ندارند.
آن ها هیج نمی دانند که چشم انداز آتی حملات آن ها به یمن چه خواهد بود و اساسا ناکارآمدی حملاتشان به یمن را نیز می توان از این مساله مشاهده نمود که انصار الله یمن هنوز بازیگری تعیین کننده در قالب معادلات تنگه باب المندب و دریای سرخ است و حتی کشتی های آمریکایی و انگلیسی را نیز به صورت مستقیم هدف قرار می دهد. در مورد جنگ غزه نیز صهیونیست ها عملا در قالبی رفتار می کنند که صرفا برای آمریکا هزینه زا بوده و نه اعتبار و نه ظرفیت های میدانی مشخصی را برای آن ها باقی نگذاشته است.
موضوعاتی که همه و همه سیاست خاورمیانه ای کنونی آمریکا را همانطور که "فرانسیس فوکویاما" اندیشمند شناخته شده آمریکایی اذعان می کند، به ساختمانی زیبا شبیه کرده که از درون تهی شده و هر لحظه احتمال فروپاشی آن میرود.
ارسال نظر