اکونومیست اوضاع روسیه را در سالگرد صدسالگی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تحلیل میکند
تولد یک تزار جدید
درحالیکه صدسال از انقلاب اکتبر روسیه میگذرد، به نظر میرسد این کشور بار دیگر تحت حاکمیت یک تزار قرارگرفته است. در حالی جایگاه پوتین در روسیه بی رقیب به نظر می رسد که قدرت فزاینده او در پایان دوره ریاستش انتخاب یک جانشین را به شدت دشوار می سازد.
به گزارش خبرنگار بین الملل خبرگزاری موج، ماهنامه معتبر اکونومیست در شماره جدید خود با تحلیل جایگاه «ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهوری روسیه، این کشور را قدرتمندتر از هر زمان دیگری خواند. ۱۷ سال پس از پیروزی پوتین در انتخابات ریاست جمهوری به نظر میرسد قدرت او در روسیه به اوج رسیده است. غربیها نیز علیرغم اینکه علاقهمند به استفاده از اصطلاحات و واحدهای تحلیل مربوط به دوران پساشوروی هستند، گه گاه پوتین را قدرتمندترین رهبر روسیه پس از استالین نامیدهاند.
روسها نیز دیگر برای سخن گفتن از اوج قدرت کشورشان نیاز به سفری طولانی در تاریخ ندارند و میتوانند به دوره معاصر خود نگاه کنند. امروز اصلاحطلبهای لیبرال مسکو با محافظهکاران سنتگرا در مورد اینکه پوتین «تزار قرن بیست و یکم» روسیه است، توافق نظر دارند.
پوتین عنوان تزار را با بیرون کشیدن روسیه ازآنچه «بحرانهای دهه 1990» خوانده میشود و نیز احیای اعتبار جهانی روسیه به دست آورده است. از سوی دیگر اما، در ضعفهای تزارها نیز با آنها دارای اشتراک است. اگرچه هنوز پوتین نگران به راه افتادن «انقلابهای رنگی» در مرزهای اتحاد شوروی سابق است اما نگرانی اصلی وی خیزشها و اعتراضات مردمی نیست، بلکه نداشتن سلطهای همچون دوره بلشویکها بر کشور است.
از بهار سال ۲۰۱۸ پوتین بهطور رسمی آخرین دوره ششساله ریاست جمهوری خود را آغاز خواهد کرد (البته پس از یک انتخابات که پوتین از حالا پیروز قطعی آن است). مساله اما پسازآن تازه شروع میشود؛ گمانهزنیها درباره اینکه پس از دوره پوتین چه اتفاقی خواهد افتاد به راه میافتد و نیز در هراس از بیثباتی و تزلزل روسیه در هنگام خروج وی از قدرت اوج خواهد گرفت.
قدرت مستحکم
پوتین را نمیتوانیم تنها حاکم اقتدارگرای جهان بنامیم. در ۱۵ سال گذشته حکومتهای اقتدارگرایانه زیادی در سراسر جهان ایجادشده، که مثل پوتین بر اساس دموکراسیهای «دارای یک نفر برنده واحد» به قدرت میرسند.
پیروزیهای پوتین نتیجه سرخوردگی از پیروزی لیبرالهای خوشبین پس از فروپاشی شوروی، است. رهبرانی مانند رجب طیب اردوغان در ترکیه، هوگو چاوز در ونزوئلا و نارندرا مؤدی نخستوزیر هند به گونه رفتار میکنند که گویی اقتدار خود را مستقیماً از اراده مردم میگیرند.
در چین نیز همین هفته «شی جینپینگ» اقتدار مطلق خود بر حزب کمونیست را رسمیت بخشید. قدرت پوتین اما در روسیه فراتر از دیگر همتایانش است. اقتدار او بر بزرگترین حزب روسیه بدون هیچ رقیبی تثبیتشده و بسیاری از نهادهای این کشور حتی ارتش و دادگستری خود را تنها پاسخگوی تزار ولادیمیر میدانند. درواقع میتوان گفت بسیاری از روسها معتقدند «اگر پوتین نباشد روسیه هم نیست».
نقطه ضعف موقعیت پوتین
مهمترین نقطهضعف حکومتهای اقتدارگرا، «بحران جانشینی» است. این وضعیت در دوره تزارهای روسیه نیز به کرات دیده شده است که پس از یک دوره نظم و ثبات و یک تزار مقتدر، دورهای از بیثباتی ناآرامی و ضعف و فترت کشور را فراگرفته است.
در واقع از آنجا که پوتین تنها میراث بر عنوان تزار است و نمیتواند همچون تزارها جانشین خود را انتخاب کند، در پایان حکومت با یک تناقض بزرگ روبهرو است؛ از یکسو باید جانشینی ضعیف را پس از خودش کاندیدای ریاست جمهوری کند تا بتواند از پشت پرده همچنان قدرت اصلی را در اختیار خود نگه دارد.
از سوی دیگر جانشین وی باید به حدی قدرتمند باشد که بتواند رقبا را از میدان به درکند. بسیاری از ناظران معتقدند هر اندازه پوتین قدرتمندتر شود، یافتن جانشین برای او دشوارتر خواهد شد.
در صدمین سالگرد انقلاب اکتبر، وضعیت دوگانه پوتین نشان از آن دارد که تاریخ همواره طنز تلخ خود را به همراه دارد.
ارسال نظر