خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
علت اقبال کشورهای درحال توسعه به گسترش روابط اقتصادی با چین چیست؟
«چینی ها به نحو هوشمندانهای در زمینه توسعه روابط خارجی خود با دیگر کشورها، هیچگونه پیش شرطی را برخلاف قدرت های غربی قرار نداده و تعریف نمی کنند. موضوعی که از منظر کشورهای در حال توسعه مسالهای جذاب است.»
، ظهور و اوج گیری قابل توجه قدرت چین در عرصه بین المللی، یکی از موضوعاتی است که سالهاست توجه بسیاری از ناظران و تحلیلگران عرصه روابط و اقتصاد بین الملل را به خود جلب کرده است. بسیاری از تحلیلگران اقتصادی، چین را یکی از موفقترین داستان های رشد و توسعه اقتصادی در جهان می دانند. کشوری که در دهه ۱۹۷۰ میلادی از نظر اقتصادی هم ردیفِ کشورهای ضعیف آفریقایی بود و اکنون دومین قدرت برتر اقتصادی جهان است.
چینی ها اکنون کشورشان را به کارگاه تولیدی جهان تبدیل کرده اند به نحوی که چین بزرگترین صادرکننده و دومین واردکننده کالاها و خدمات در جهان است. مسائلی از این دست سبب شده اند تا بسیاری از تحلیلگران اقتصادی به این نکته اشاره داشته باشند که هیچ بعید نیست در طی سال های آتی، چین جای آمریکا به عنوان ابرقدرت اصلی اقتصادی جهان را بگیرد.
با این همه، یکی از نکات قابل تامل در بحبوحه قدرت گیری جهانی کشور چین این بوده که این کشور توانسته روابط گسترده و قابل ملاحظه ای را با بلوک کشورهای در حال توسعه تعریف کند. به نحوی که اکنون چین را باید شریک اصلی تجاری و اقتصادی کشورهای در حال توسعه دانست.
آمارهای رسمی حاکی از این هستند که چین شریک اقتصادی اصلی قاره آفریقا و کشورهای آفریقایی است. در منطقه آسیای میانه نیز چینی ها یا شریک اصلی تجاری و یا در نهایت دومین شریک تجاری کشورهای این منطقه هستند. البته که در دیگر بخش های جهان که کشورهای در حال توسعه در آن ها واقع شده اند نیز شاهد معادلهای مشابه هستیم. از این رو، یک سوال مهم و محوری مطرح می شود که علت اقبال کشورهای در حال توسعه به توسعه روابط اقتصادی با چین چیست؟
به نظر می رسد در پاسخ به این پرسش می توان به ۳ محرک و دلیل محوری اشاره کرد.
اولا، چینی ها به نحو هوشمندانه ای در زمینه توسعه روابط خارجی خود با دیگر کشورها، هیچگونه پیش شرطی را برخلاف قدرت های غربی قرار نداده و تعریف نمی کنند. شاید یکی از بزرگترین دغدغه های کشورهای در حال توسعه در رابطه با قدرت های غربی این است که غربی ها یا به آن ها انتقال فناوری ندارند و یا اساسا برای اصلِ برقراری ارتباط تجاری با آن ها، انواع و اقسام پیش شرط های یک طرفه را تعریف می کنند. موضوعی که برای کشورهای در حال توسعه سخت و هزینهزا است.
با این حال، چین چنین نمی کند و همین مساله سبب شده تا بتواند روابط گسترده ای را با کشورهای در حال توسعه جهان داشته باشد.
دوم اینکه چینی ها از قِبَل توسعه روابط اقتصادی خود با کشورهای در حال توسعه به دنبال کسب نفوذ سیاسی نیستند و یا حداقل به صورت صریح این موضوع و حس را به طرف های مقابل خود انتقال نمی دهند. مساله ای که برای جهانِ در حال توسعه به شدت جذاب است و خود در مقام یک کاتالیزور در حوزه توسعه روابط اقتصادی میان دو طرف ایفای نقش می کند.
و در نهایت سوم اینکه چینی ها در شرایط جاری می توانند سرمایه گذاری های قابل توجهی را در کشورهای در حال توسعه انجام دهد و به بهبود زیرساخت های این قبیل کشورها کمک زیادی کنند. در عین حال، چینی ها می توانند منابع مالی قابل توجهی را نیز در قالب اعطای وام به کشورهای در حال توسعه تخصیص دهند. اضافه بر اینها، کشورهای در حال توسعه می توانند روی توان فنی و مهندسی و عمرانی چین نیز حساب ویژه ای باز کنند.
البته که چین نیز در این رابطه محدودیتی را تعریف نکرده است. معادلاتی که همه و همه چین را به یک شریک جذاب و البته جایگزین در قیاس با قدرت های غربی، نزد کشورهای در حال توسعه تبدیل می کنند.
ارسال نظر