تأیید یک فیلم اجتماعی از شمال تا جنوب شهر / «لانتوری» فیلمی درباره نیاز به تغییر
جامعه ما نیازمند تغییر است و این جز با بیان مسائل و مشکلات و چارهاندیشی برای رفع مسائل، امکانپذیر نیست. این تحلیل یکی از مخاطبانی است که «لانتوری» را در سینمای جنوب شهر تهران دیده است.
به گزارش ناهید صباحی خبرنگار خبرگزاری موج، لانتوری نامی آشنا برای زندانیان تازه کار است که در بدو وردشان به زندان به این اسم نامیده میشوند، اما این روزها این عنوان به دلیلی دیگر سر زبانها افتاده است. بهانه ما اکران فیلمی به همین نام در سالنهای سینماست. فیلمی که رضا درمیشیان آن را ساخته و باران کوثری، نوید محمدزاده و مریم پالیزبان از بازیگران آن هستند. فیلم از جشنواره فجر یک سیمرغ صدا به دست آورد و در جشنوارههای خارجی مثل زوریخ، برنده جایزه اصلی شده است. پرداختن داستان فیلم به ناهنجاریهای اجتماعی جامعه که کمتر از آن سخن گفته شده، وجه متمایز «لانتوری» با
سایر فیلمهاست و جدای از کیفیت فیلم در بین فیلمهای ایرانی امسال و نیز در کارنامه سازندهاش، نامش به عنوان یکی از فیلمهای مهم این سالها به ثبت رسیده است.
موضوعی که از دل جامعه میآیدآفریقا، یکی از قدیمیترین سالنهای سینمایی تهران در یکی از بخشهای پر رفتوآمد این شهر است. وارد سالن این سینما که میشوم، جمعیت به نسبت زیادی را میبینم که منتظرند تا «لانتوری» را ببینند. چند جوان دانشجو با صدای بلند درباره فیلم صحبت میکنند. آنها به اتفاق، برای بار دوم به دیدن فیلم آمدهاند! آن طرفتر زوج جوانی ایستادهاند و از تردیدی با یکدیگر صحبت میکنند
که قبل از رسیدن به سالن آفریقا داشتند. این که چرا در کش و قوس انتخاب این فیلم و فیلمی که در سینمای پایینتر نشان میدادند، «لانتوری» را برگزیدهاند. فیلم را یکبار دیگر با مردم میبینم. ریتم روایی «لانتوری» به گونهایست که متناسب با ذائقه مخاطب امروز که مواجه با انواع و اقسام رسانههای جدید قرار دارد، ساخته شده است. سریع و درگیرکننده. فیلم تمام میشود و تماشاگرانی که یک لحظه از پرده چشم برنداشته، از جای خود بلند میشوند. مرد جوانی ایستاده است و دفترچهای را ورق میزند. به سمتاش میروم؛ او هم از انتخاب این فیلم راضی است. میگوید: «فیلم خوبی بود و توانست
واقعیتهای جامعه را به سادگی نشان بدهد. البته من فیلمهای کمدی در حال اکران را هم دیدهام اما «لانتوری» بیشتر از همه فیلمهایی که در این هفتهها دیدهام، یقهام را گرفته و من را تحتتأثیر خود قرار داده…» نیما گلشن که ۲۸ سال دارد، از بازیهای فیلم هم خوشش آمده و در خصوص بهترین بازی «لانتوری»، میگوید: «به نظرم نوید محمدزاده توانست بهترین اجرای خود را به نمایش بگذارد.» فرد مسنی آهسته از سالن سینما خارج میشود. «لانتوری» شاید فیلمی درباره جوانها باشد اما میتواند با مخاطبان جاافتاده خود ارتباط برقرار کند و آنها را به چالش بکشاند. با او هم قدم که میشوم،
میگوید: «فیلم تأثیرگذاری بود. سالهاست که بازنشسته شدهام و در کنار امرار معاش، با آمدن به سینما یا مطالعه کتاب وقت استراحتام را میگذارنم. تعریف فیلم «لانتوری» را از پسرم شنیده بودم. اما واقعا فیلم تاثیرگذاری بود. چه خوب است که فیلمهای سینمایی ساخته شود که درد جامعه را بازتاب دهند. این فیلمها باید بیشتر ساخته شود. اینها موضوعاتی نیستند که یک باره به وجود آمده باشند. در دل همین جامعه متولد شده و رشد یافتهاند و حالا مشکل آفرین شدهاند.» اندکی مکثمیکند. میفهمم هنوز درگیر داستان است. بطری آب را در دستانش جابهجا میکند. میگوید: «فیلم تلخی است.
باید بتوانی اتفاقات فیلم را درک کنی.» در میان تماشاگرانی که از سالن سینما خارج میشوند، نوجوانی را میبینم که به نظر نمیآید محدودیت سنی را رعایت کرده باشد. او البته خودش منکر این قضیه میشود! میگوید: «به خاطر دیدن بازی بازیگران فیلم به خصوص «باران کوثری» و «نوید محمدزاده» که «ابد و یک روز» ش را هم دیده بودم و دوست داشتم، به سینما آمدم اما واقعا صحنههای اسیدپاشی فیلم، تکانم داد. قبلا چیزهایی شنیده بودم و خوانده بودم اما فیلم طوری ساخته شده بود که آدم را در آن موقعیت قرار میداد.» عادل، تماشاگر دیگری است که به همراه دوستان دانشجویش به آفریقا آمده. او خودش را
۲۳ ساله معرفی میکند و میگوید فیلم را به دلیل نزدیکی به رشته دانشگاهیاش در حوزه اجتماعی انتخاب کرده. او میگوید: «شاید از نظر ساختاری، فیلم مشکل داشته باشد که نقد آن کار من نیست و آقای فراستی باید این کار را انجام دهد! اما به نظرم فیلم در طرح مسأله اجتماعی و پرداختن به آن، جای درستی ایستاده و تحلیل خوبی به مردم میدهد.» او میگوید: «تلویزیون گاه و بیگاه مستندهای شوک یا کارهایی در این زمینه را نشان میدهد که پربیننده هستند. اصولا مردم از این که برشهای هشداردهندهای از مسائل اجتماعی را در سنیما یا تلویزیون ببینند، نه تنها ناراحت نمیشوند بلکه از آن استقبال
هم میکنند. متأسفانه طوری وانمود شده که گویی همه مردم به دیدن فیلم کمدی و خندهدار علاقه دارند در صورتی که اینگونه نیست. خدا را شکر تلویزیون یک «خندوانه» دارد و مردم دیگر از خندیدن اشباع شدهاند!» دختر جوانی که صحبت من را با این جوان دانشجو میبیند جلو میآید و میگوید: «به نظر من خندیدن سر جای خود، ترسیدن هم سر جای خود لازم است. «لانتوری» من را ترساند. نه این که فیلم بدی باشد. چیزهایی دیدم که تصورش را نمیکردم». با بیشتر حاضران در آفریقا که صحبت میکنم، متوجه میشوم که نه تبلیغات تلویزیونی آنها را به دیدن فیلم ترغیب کرده و نه جنجالهای خبری. بیشترشان چنین
میگویند: «تعریف فیلم «لانتوری» را شنیده بودم و خوشحالم که به سینما آمدم و این فیلم سینمایی را تماشا کردم!»
درآمده. در نیامده؟پردیس سینمایی کورش شلوغتر از آن چیزی است که تصورش را میکردم. مانند هر سینمای دیگری سهشنبهها به دلیل نیمبها بودن بلیتها مردم زیادی برای تماشای فیلمهای سینمایی مورد علاقهشان به این پردیس میآیند. صف طولانی خرید بلیت بیش از هر چیز دیگری توجهبرانگیز است. مردم از هر سنی، پس از خرید بلیت فیلم موردنظرشان، به صف خرید خوراکیهای متنوع میپیوندند. اینجا هیجان و لذت فیلم دیدن، از هر جای دیگری بیشتر است و صف «لانتوری»،
شلوغتر و پرهیجانتر. به سراغ در خروجی سانس قبلی میروم تا با آنها که فیلم را دیدهاند، همراه شوم. یک دانشجوی رشته روانشناسی درباره «لانتوری» چنین میگوید: «جوایزی که این فیلم در جشنوارههای متفاوت گرفته ترغیبام کرد که به دیدن فیلم بیایم. البته حضور «نوید محمدزاده» در این فیلم هم در انتخابام تأثیر داشت». این دانشجوی ۱۹ ساله عقیده دارد که باید فیلمهایی از این دست، بیش از این ساخته شود. سه خواهر که این بار «لانتوری» را انتخاب کردهاند، خود را مشتری پروپاقرص فیلمهای این سینما معرفی میکنند. آنها هر سه دانشجو هستند. دو نفر از آنها فیلم را پسندیده و یک
نفر نه. از او علت را میپرسم که میگوید: «من فیلم «بغض» را از آقای درمیشیان دیده بودم که به نظرم بهتر از این فیلم بود. آن طور که در مجلات سینمایی خواندهام، «عصبانی نیستم!» هم از «لانتوری» بهتر بوده. به نظرم فیلم خیلی شلوغ است و از دیدن این همه اتفاق تلخ، اعصابام خرد شد! البته بازیهای فیلم را پسندیدم اما به نظرم فیلمی غلوشده بود.» تماشاگران «لانتوری» در کورش، علاقه بیشتری به صحبت درباره فیلم دارند. یکی از آنها میگوید: «بنویس فیلم بیستی بود!» و میرود. دیگری میگوید: «فقط لانتوری!». یکی از آنها که استیکرهای فیلم را هم دریافت کرده، به جای صحبت درباره فیلم، یکی
از استیکرها را در تأیید فیلم نشان میدهد. در گوشهای از راهروی کورش، با خانمی ۲۵ ساله که دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی است، گفتوگو میکنم. «انسیه زندکریمی» که او هم دانشجوی رشته روانشناسی است، در خصوص دلیل تماشای فیلم «لانتوری» میگوید: «تبلیغات فیلم بسیار تأثیرگذار بود. یک ذهنیت کلی هم از موضوع فیلم داشتم و با توجه به اینکه یکی از کارهای قبلی کارگردان این اثر، یعنی رضا درمیشیان توقیف شده بود، مشتاق بودم تا فیلم «لانتوری» را ببینم! از او میخواهم درباره نقاط ضعف «لانتوری» هم بگوید. میگوید: «راستش هر چه فکر میکنم، نمیتوانم به نکته خاصی اشاره کنم.
فیلم بهقدری تأثیرگذار بود که نقاط ضعفاش کمتر دیده میشد. به نظرم فیلم خیلی خوب روی واقعیتهای تلخ جامعه انگشت گذاشت. این را هم بگویم که فیلم به هیچ وجه سیاهنمایی نبود». او هم «نوید محمدزاده» را بهترین بازیگر فیلم سینمایی «لانتوری» میداند و دربارهاش چنین میگوید: «او توانست تمام آنچیزهایی را که این نقش نیاز داشت، به نمایش بگذارد.» این مخاطب فیلم «لانتوری» درباره محدودیت سنی اکران فیلم هم نظر جالبی دارد و میگوید: «ما با دیدن سکانسهایی از فیلم، شوکه نمیشویم و میتوانیم مسائل موجود در فیلم را درک کنیم، در حالی که افراد با سن پایین، ممکن است به
عمق آن پی نبرند و حتی ممکن است احساس ترس در ذهنشان ایجاد شود.» صحبتام با این تماشاگر «لانتوری» که تمام میشود. مرد میانسالی را میبینم که یکی از مجلات سینمایی را در دست دارد و در حال خواندن مطلبی درباره این فیلم است. به سراغاش میروم، میگوید: «این مجله شماره پس از جشنواره فیلم فجر است و جدید نیست. مطالبی را که درباره «لانتوری» نوشته میخوانم. به نظرم اکثرشان درباره این که فیلم خوب درآمده یا درنیامده نوشتهاند. راستش من قبل و بعد از دیدن فیلم دربارهاش میخوانم. بعد از فیلم این حسن را دارد که تحلیل خودم از فیلم را با آنچه منتقدان نوشتهاند، مقایسه کنم
اما واقعا کمتر به مضمون اجتماعی و جالب فیلم اشاره شده.»
«لانتوری» نیاز به تغییر در جامعه را نمایش داد در راهروی پردیس سینمایی راگا در جنوب تهران منتظر میمانم تا گفتوگویی با تماشاگران فیلم داشته باشم. از نگاه مخاطبان «لانتوری» میتوان فهمید که هنوز درگیر ماجرای داستان هستند. مردد بودنشان برای خروج از سالن گواه همین مسئله است. جلوتر میروم تا نظرشان را درباره فیلم جویا شوم اما بیشترشان لذت ماندن در داستان فیلم را به صحبت درباره آن ترجیح میدهند. دو خانم میانسال به سمتام میآیند. هر دو ۴۴ ساله و دبیر ریاضی دبیرستان دخترانهای واقع در شهرری
هستند. آنها درباره انتخاب این فیلم برای تماشا با وجود فیلمهای طنز دیگری که در حال اکران هستند، نظر واحدی دارند. میگویند: «لانتوری را یکی از دوستانمان در جشنواره فیلم فجر دیده و به ما پیشنهاد داده که حتما فیلم را ببینیم.» یکی از آن دو میگوید: «واقعا فیلم بینظیری بود و از این که به تماشای این فیلم آمدهام اصلا پشیمان نیستم. شنیدهام فیلم برای زیر ۱۶ سالهها با ممنوعیت سنی روبهرو شده و این اتفاق خوبی است چون فیلم سکانسهایی دارد که تماشایشان به هیچ وجه مناسب سنین پایین نیست و امیدوارم خانوادهها نیز این مسئله را رعایت کنند.» همکارش که به آرامی ایستاده
و با لبخند به گفتوگوی من درباره فیلم گوش سپرده، با لبخند و به آرامی، میگوید: «از لحاظ محتوایی، فیلم بسیار مناسبی است. کاش بقیه فیلمسازها هم بتوانند اینگونه به ناهنجاریها و مسائل مهم جامعه نگاه کنند و دربارهشان فیلم بسازند. بعضی از مسائلی که لابهلای اخبار روزمره میخوانیم، به فراموشی سپرده میشوند اما واقعا این نیاز حس میشود که تبدیل به فیلم شوند. جامعه ما نیازمند تغییر است و این جز با بیان مسائل و مشکلات و چارهاندیشی برای رفع مسائل، امکانپذیر نیست. ساختن چنین فیلمی هم به مردم هشدار میدهد و هم به مسئولان برای شناسایی نقاط کور جامعه کمک میکند.»
تماشاگر دیگری را میبینم که گوشهای ایستاده و منتظر فرزندش است. او خود را نهاوندی و کارمند بانک معرفی میکند و درباره فیلم میگوید: «معمولا و بنا به عادت علاقه دارم فیلم کمدی در سینما ببینم. یعنی اعصاب دیدن این دست فیلمها را ندارم. اما این بار چون شنیده بودم فیلم به ماجرای اسیدپاشی پرداخته، کنجکاو شدم فیلم را ببینم و اتفاقا از دیدن فیلم غافلگیر شدم.» فرزندش که بیست و چند ساله به نظر میآید به او میپیوندد و او هم رضایتاش را از دیدن فیلم اعلام میکند؛ «فکر نمیکردم اینقدر پرهیجان و تلخ باشد». پدر اما میگوید: «من با این میزان تلخی موافق نیستم اما اگر
فیلمها هشدار بدهند و فاجعه را طوری به نمایش بگذارند که مردم آگاه شوند، هر چه بیشتر از این دست فیلمها ساخته شود، خودم مشتری ثابتشان هستم!» خانمی که به همراه همسرش به دیدن فیلم آمده از پرداختن فیلم به قصاص و بخشش به وجد آمده و لحظه انسانی عفو در فیلم را میستاید. او میگوید: «فیلم نشان میدهد آدم در اوج کینه و انتقام میتواند بخشنده باشد. اگر فیلم همین روحیه دینی را به مردم القا کند، کار خود را کرده است.» تماشاگران کمکم سالن سینمایی راگا را ترک میکنند. از شلوغی و سر و صدای قبل از شروع فیلم خبری نیست. همه در سکوت به فیلمی که دیدهاند میاندیشند. عدهای به
آرامی زیر لب حق را به قربانی داستان میدهند و چند نفری هم قصاص را حق مریم میدانند. خانمی که در ظاهر مذهبی به نظر میرسد آخرین نفری است که از سالن خارج می شود. از او میپرسم «لانتوری» را چگونه ارزیابی میکند، میگوید: «فیلم به نسبت خوبی بود. اما خشونت نشان داده شده در فیلم بیش از حد بود. می توانست کمتر باشد اما در کل نمایش آسیبهای اجتماعی بسیار خوب و امید وار کننده است. ساخت فیلم هایی با مضمون بخشش، در طولانی مدت میتواند جریان مثبتی را در جامعه ایجاد کند». وی با بیان اینکه اصولا برای تماشای فیلم طنز به سینما نمیرود، می گوید: «فیلمهایی که به معضلات و مشکلات
جامعه میپردازد بیشتر میپسندم.». صحبت با بیشتر مخاطبان راگا که خود را از فیلم جدا کردهاند و تن به صحبت دادهاند، نشان میدهد که فیلم نه تنها آنها را اذیت نکرده بلکه به کنجکاویشان پاسخ مثبت داده است.
ارسال نظر