جایگاه «کیارستمی» جعلی نیست / چرا «قدیسسازان» نگران شدهاند؟
این یک واقعیت است که اثبات بزرگی یا کوچکی افراد، به نوشتن و گلوپاره کردن نیست. جعل تاریخی، خود را عیان خواهد کرد و آنچه میماند اصالت است.
«عباس کیارستمی» سینماگر فقید ایرانی، نه در آثار هنریاش و نه در رفتار اجتماعیاش هیچگاه اهل نمایش و شوآف نبود. او به همان سادگی رفتار میکرد که در فیلمهایش بود. آثاری که ساده روایت میشد و به سادگی، به قلب مخاطبان بیشمار جهانی رسوخ میکرد. اما آیا آنچه در روزهای پس از درگذشت کیارستمی اتفاق افتاد، غیر از یک رفتار طبیعی در برابر یک فیلمساز بینالمللی شناخته شده است؟ آیا مرگ کیارستمی، با خدمات بیشماری که او در شناساندن سینمای مبتنی بر مهر و نوعدوستی ایرانیان به دنیا داشت، یک اتفاق مهم و افسوسبرانگیز در تاریخ سینمای ایران نیست؟ آیا وقتی عزیزی از یک
خانواده از دنیا میرود، رفتار اعضای خانواده را باید احساسی و غلوآمیز دانست؟ و اصولا آیا احساس، خریدنی و فروختنیست؟ تأسفبار است که عدهای به مرگ فیلمسازی که هیچوقت ادعای «محبوبیت» نداشت اما «محبوب» از دنیا رفت هم حسادت میکنند. آنچه این روزها از قلم مخالفان کیارستمی جاری میشود، آنچه درباره سیاسیبودن او منتشر میشود، در ادامه همانچیزهایی است که در طول عمرش علیه او نگاشته میشد و با مرگ او چند روزی (!) متوقف شد اما حسادت از سیل جمعیت «مردمی» در روز تشییع جنازهاش در خیابان حجاب، کار خود را کرد. به این دست جریانهای رسانهای که خود در «قدیسسازی»
جعلی، خوشسابقه هستند، باید گفت که بگذارید تاریخ نسبت به جایگاه واقعی افراد قضاوت کند. بدانید که جایگاه «عباس کیاستمی» جعلی نیست که حالا نگران میزان ناراحتی و افسوس مردم و سینماگران در ایران و در جهان نسبت به درگذشت او باشید. شاید اما اتفاق بزرگ «محبوبیت کیارستمی پس از مرگ» که در یک شرایط طبیعی رخ داده؛ ثابتکننده یک واقعیت مغفول باشد. این که مردمی بودن، صرفا به میزان فروش فیلم و بلیتهای پاره شده و صفها مربوط نیست. کیارستمی، چه بخواهیم، چه بپذیریم و چه نه، هنرمندی بود که میخواست سلیقهها را (نه فقط در ایران که در دنیا) ارتقاء بدهد و تا حد زیادی توانست. او
هم بر سینمای ایران اثر گذاشت (و جریانی را در مقابل سینمای بدنه به راه انداخت که امروز در دنیا جوایز اصلی را از آن خود میکند) و هم در تربیت نسلی نوجو و مستعد، همت کرد. اثبات بزرگی یا کوچکی افراد، به نوشتن و گلوپاره کردن نیست. جعل تاریخی، خود را عیان خواهد کرد و آنچه میماند اصالت است.
علی افشار
ارسال نظر