بهنام کامرانی تم جهان هنرمند را گسترش می دهد
سومین نشست تخصصی دوسالانه با تمرکز بر موضوع تم با حضور کامبیز صبری، بهنام کامرانی، روحالله شمسیزاده، صفا سبطی، نگار نادریپور و عباس مجیدی از سوی انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری موج عباس مجیدی رئیس هیئتمدیره انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران گفت: برگزاری این نشستها زمینهای را برای گفتوگو و تحلیل پیرامون دوسالانه هشتم فراهم میکند. تمام تلاش انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران این است که با رویکرد پژوهشی دوسالانه مجسمهسازی را برگزار کنیم.
او افزود:عدهای معتقدند که تم افقهای معنایی برای سیاست گذران و داوران دوسالانه مجسمه ایجاد میکند و برای هنرمندان دستمایه فکری به وجود میآورد و کمک میکند تا بتوانیم به خوانش یک اثر بپردازیم.عدهای نیز نسبت به تم نقد دارند و آن را خطرناک میداند و معتقدند مانع تأویلپذیری متن میشود و موجب کانالیزه شدن فکر هنرمند و مانع خلق آثار فردی میشود. این گروه تم را در تعارض با موضوع تکثرگرایی میدانند.
او افزود:این عده دامنه انتقاد خود را تا جایی گسترش میدهند که اثری که بر اساس تم از پیش تعیین شده است را اثری سفارشی و فرمایشی میدانند. تم سلیقه سفارشدهنده را به هنرمند تحمیل کرده و موجب شکل و تداوم جریانهای فکری خاص میشود. به نظر من بدون کانسپت و ایده مشخص پرداختن به تم تا حدودی غیرمنطقی است.
بهنام کامرانی با بیان این مطلب که مدرنیستها اصرار داشتند که هنر را قایم به ذات خود تلقی کنند و هرگونه آرایهای را از هنر حذف کردند، گفت:اگر به مدل آلفرد بار در موزه مدرن نیویورک نگاه کنید درمییابید که هنرها بر اساس پیشرفت فرم طبقهبندی شدهاند. کسانی مثل "کلمنت گرینبرگ" نیز روی وجه فرمالیستی هنر در آمریکا تأکید کردهاند. در واقع حذف آرایههای هنر، پیرو همین ماجرا شکل گرفته است.
او افزود: اگر به آثار حتی مینمالیست ترین هنرمندان نگاه کنید آثارشان کانتکست و موضوع دارند . حتی میتوان آثار موندریان را بررسی کرد که چگونه تحت تأثیر گرایش تئوسوفی بوده است. گرایش تئوسوفی روی پیوندهای عالم و خلوص بحث میکند و این موضوع را میتوان بهوضوح در آثار موندریان بررسی کرد.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: در کنارگرینبرگ ورزنبرگ افرادی چون میرو شاپیرو بودند که روی زمینه اجتماعی آثار کار میکردند، اما این بررسیها معمولا مسکوت گذاشته میشد. برای همین است که "فرانسیس بیکن" ولوسیین فروید پس ازاین جریانات مهم تلقی میشوند. بیکن و فروید در اوج فرم گرایی مدرنیستها، کاملا فیگوراتیو کار میکردند.
این نقاش با اشاره به تاریخ هنر گفت: مگر میشود هنری را بدون زمینه و تاریخ هنر خلق کرد. ما انسانها انتزاعی زندگی نمیکنیم. خاطرات بصری هر فردی در شکلگیری اثر هنریاش سهم دارد. به همین دلیل است که یک فرد نابینا نمیتواند نقاش خوبی شود اما به دلیل اینکه از توان بالای لامسه برخورداراست میتواند برخلاف نقاشی در حوزه مجسمهسازی موفق باشد.
به گفته کامرانی موضوع ، کانتکست و تم در بسیاری از مواقع از هنر مدرن حذف شده است. برای همین بسیاری از آثار مدرن بدون عنوان نامگذاری شدهاند. بیشک بسیاری از افراد با اثری که بدون عنوان نامگذاری شده، نمیتوانند ارتباط برقرار کنند. بهویژه ایرانیها که همواره در جستوجوی تم هستند. آوانگاردترین هنرمندان ایرانیها حاضر نمیشوند که یک تابلو بدون رنگ را بر روی دیوار خانهشان بزنند. اما بیشتر اروپاییان از تابلوهای مینی مالیستی لذت میبرند و فرم محض اثر برایشان جذابیت دارد. این گرایش ناشی از این میشود که درجریان زبان یا فرهنگ این نوع مجسمهسازی قرارگرفتهاند.
او افزود:این مسئله که هنر موضوع ندارد خوابوخیال مدرنیستی است. امکان ندارد که شما زندگینامه "ونگوگ" را خوانده باشید هنگام تماشای آثارش در خوانش اثرش، زندگینامهاش روی ذهنتان تأثیر نگذارد. مدرنیستها هنر ناب و بینالمللی را مدنظر داشتهاند که ویژگیهای خاص خودش را داشت. اما امروزه در آثار هنری ویژگیهای منطقهای، مصالح خاصی که برای خلق اثر انتخاب میکنید و یا اینکه چگونه تصویرتان را جمعآوری میکنید یا موضوعتان را انتخاب میکنید، اهمیت پیدا میکند.
کامرانی افزود: من خودم را یک طراح و نقاش میدانم، اما اگر موضوعی که مدنظرم هست را ببینم نمیشود با طراحی و نقاشی بیان کنم رسانه بیانیام را تغییر میدهم و مثلاً تصمیم میگیرم فیلم بسازم. بنابراین رسانهای که انتخاب میکنیم بر اساس همان دادهها تغییر میکند و پسازآن ارائه اثر اهمیت پیدا میکند. البته مدرنیستها خیلی به این مسئله فکر نمیکردند. البته استثنا هم وجود دارد. مثلاً مونه وقتی کارهای بزرگ نیلوفرهای آبیاش را آفرید، تصورش این بود که این اثر را دریک اتاق بزرگ نصب کند. البته این شانس را نداشت که این اتفاق قبل از مرگش رخ دهد.
به گفته این مدرس دانشگاه،توتال آرت اصلاح واگنر است و بر این اصل متمرکز است که هنرها مجموعهای هستند و زمینههای مختلفی بر آنها حاکم است.مثلاً نقاشی غاری هم در زمینه خاصی با بو و رنگ خلق میشده است و هنگام اجرای آن مراسم خاصی برگزار میشده است.
او گفت: موضوع، کانتکست و زمینه در فضای هنر وجود داشتهاند. حتی در نقاشی مدرنیستی که تأکید و ارجاعش بر روی خودش است. بازهم تناقضاتی این شکلی را داریم، مثلاً کلاژ یک تناقض مدرنیستی است. کوبیستها تاکیدشان به سطح است و اشیا را از جهات مختلف میبینند و میگویند گویند این اثر پنجرهای به جهان دیگر نیست. اما در کلاژ چیزی را از بیرون میآورند و به روی بوم میچسبانند. درست متناقض آن چیزی که عقیده دارند عمل میکنند.
کامرانی ادامه داد: اگر شما کتابهایی که درباره هنر معاصر نوشته شدهاند را ورق بزنید بیشتر این کتابها به شکل موضوعی طبقهبندی شدهاند. هنرمندانی که از روی نقشه کار میکنند.
او افزود اساساً آموزش هنر معاصر موضوعی شده است. اما در ایران هنوز بهویژه در مجسمهسازی فرمالیستی درس میدهیم و یا خیلی از دانشگاههای همچنان شیوه باوهاوسی را دنبال میکنند. شیوه باوهاوسی دریک دایره دور میزند و از خودش نمیتواند خارج شود. تا زمانی که خودمان را مقید میکنیم که فیگور را به یکشکل خاص بکشیم و به تراخم پوستی یا افلیجها فکر نمیکنیم که خارج از این فرم هستند، هیچوقت نمیتوانیم از چرخه سادهسازی مدرنیستی خارج شویم. بنابراین تفاوت فاحشی میان آموزش اساتید مدرنیستی و اساتیدی که آموزش امروزی میدهند وجود دارد. بیشک بخشی از این تناقضات در انتخاب تم و داوریها خودش را نشان میدهد.
کامرانی ادامه داد: این تناقضات ابتدا در نقاشی و سپس در مجسمهسازی خودش را نشان داد. به نظرم آموزشهای مدرن موضوع محوراست. هیچیک از ما در دوران کودکی وقتی معلم در کلاس نقاشی گفت خانه بکشید اعتراضی نکردیم که چرا باید خانه بکشیم مثلاً چرا نمیتوانیم استفراغ بکشیم. این نشان میدهد که آموزشهای پیش از دانشگاه ما غلط هستند. بهمحض اینکه موضوع و تم مطرح میشود ما جهان گستردهای پیش رویمان داریم.
این نقاش با بیان این مطلب که از اهمیت مطرح کردن تم دریک رویداد هنری دفاع میکند گفت: زمانی که تم را مطرح میکنیم مسائلی چون موضوعات اجتماعی، زنان به استقبال هنر میروند و ما میتوانیم خوانش های متعددی از یک اثر هنری داشته باشیم و وارد مسائل شگفتآوری میشویم. امروز ما درون فرهنگ ویژوال کالچر به سرمی بریم. بسیاری از فلاسفه معتقدند که چیزی جز تصویر در این جهان وجود ندارد.همه دریافتهای ما نسبت به مد، اجتماع حتی خصوصیترین رفتارهای انسانی تصویری است.
او ادامه داد: به نظر من موضوع و تم از اهمیت بسیار بالایی برخورداراست. در دو دوره پیشین دوسالانه ونیز که در آن شرکت کرده بودیم نمایشگاه گردانهای ایران، اصلاً مقدمه دوسالانه را نخوانده بودند. مقدمه دوسالانه درباره روشنایی و روشنشدگی بود و ارجاع نوشته مدیر دوسالانه به سهروردی بود و بدون توجه به مقدمه نمایشگاه آثار را انتخاب کرده بودند.
کامرانی افزود: سیاهچاله هنر مدرن و معاصر ایران این است که هنرمندان ما درباره آثارشان نمینویسند. مثلاً "لئونارد داوینچی" درباره جزئیات کارش نوشته است. نامههای ون ونگوگ که ادعایمان میشود،دیوانه هم بوده، را بخوانید. او نسبت به تمام جزییات آثارش آگاهی داشته است و مثلاً فلش زده که من این موضوع را از کجا تأثیر گرفتهام و درباره آثارش توضیح داده است.
به گفته کامرانی هنرمند یک متفکر است، چگونه میتوان تصور کرد که هنرمند تنها یک دست ورز باشد. تمام هنرمندانی که اسمشان به تاریخ هنر راهیافته هیچکدام دست ورزی نمیکردند. همزمان با "رامرانت" صدها نقاش دیگر در هلند کار میکردند که اتفاقا تکنیکهای فوقالعادهای هم داشتهاند، ولی چرا از میان آنها رامبرانت شهرت جهانی پیدا کرده است. او تمام نقطهنظرهایش را درباره آثارش نوشته است.
او با انتقاد از ضعف هنرمندان نسبت به نوشتن استیتمنت و مقدمه و توضیح دادن درباره آثارشان گفت: باید شیوه نوشتن در هنرستان به هنرجویان آموزش داده شود و هنرجویان باید تفاوت استیتمنت بلند و کوتاه و قواعد آن را بدانند. اصلا چه کسی جز هنرمند به آبشخورهای فکری خودش میتواند آگاه باشد. بسیاری از هنرمندان ما توان نوشتن چند خط درباره آثارشان را ندارند.
به گفته کامرانی هر اثر تصویری یک کار پژوهشی است و هنرمند بیشک هنگام خلق اثر از تصاویر ،متنها و وقایع مختلف تاثیر گرفته است. منتها ما باید بتوانیم این پژوهش را به تصویر دربیاوریم.
کامرانی با اشاره به ضرورت شفافسازی در بینال ها گفت: دربینال هفتم مجسمهسازی تهران تا حدودی شاهد شفافسازی بودیم و همین موضوع به ما کمک میکند تا حدودی شرایط تغییر کند.
به گفته کامرانی، اگر دوسالانهها را بهصورت بینالمللی برگزار کنیم، شرایطی برای هنرمندان فراهم میشود که خودشان را با هنرمندان سایر کشورها مقایسه کنند و اینگونه توقع شان از دوسالانه دیگر یک نمایشگاه نیست. به نظر من انجمنهای هنری باید با برگزاری نشستهای تخصصی زمینهای را برای مطرح کردن مباحث نظری فراهم کنند تا به مرور بسیاری از نقایصی که دربینال ها با آنها روبرو هستیم برطرف شوند.
او افزود:حتی گاه ضرورتی ندارد که ما دوسالانه مجسمهسازی برگزار کنیم و به جای آن مثلاً نمایشگاهی از برترین آثاری که با برنز خلقشدهاند برگزار کنیم.
کامرانی گفت: باید اول استراتژی دوسالانه مجسمهسازی را مشخص کنیم و بعد بر اساس آن دوسالانه را برگزار کنیم اگر قرار است که در دوسالانه مجسمهسازی آثار تمام مجسمهسازان را به نمایش بگذاریم بهتراست بهجای دوسالانه فقط نمایشگاه برگزار کنیم.
روحالله شمسی زاده گفت: امروزه ما از پارادایم ساختارگرایی عبور کردهایم و وارد پارادایم پساساختارگرایی شدهایم. محور بودن بسیاری از نمایشگاههایی که در سطح جهان برگزار میشود نشان از این دارد که تجسد تفکر هنرمند بهصورت کلام و متن چقدر اهمیت دارد.
او با بیان این مطلب که بهتر است دوسالانه مجسمهسازی تهران را شبه دوسالانه بدانیم گفت: اگر دوسالانه تهران را با دوسالانههای چون ونیز یا نمونه شرقیاش شانکای و یا گوانجو مقایسه کنیم درمییابیم که این دوسالانه بههیچوجه استاندارد نیست. بهعنوان مثال در دوسالانه ونیز روز اختتامیه نمایشگاه گردان دوسالانه بعدی و تم دوسالانه مشخص میشود اما اینجا در خوش بیانه خوشبینانهترین حالت ممکن است پنج ماه پیش از برگزاری دوسالانه ازتم دوره بعد باخبر میشویم.
او افزود: در چنین شرایطی هنرمند با سه شیوه دربینال شرکت میکند؛ یا اثری که خلق میکند که بیشتر شبیه اثری است که در ژوژمان قراراست ارائه بدهد. یا با یکی از آثار پیشین اش در دوسالانه شرکت میکند و اصلا به تم توجه نمیکند و در روش سوم، یکی از آثار پیشینش را کمی دستکاری میکند و برای آن استیتمنت مینویسد. هر سه وضیعت منجر به شکست است. سوال ما اشتباه است و هر پاسخی که به این سوال بدهیم اشتباه است.
این مجسمهساز ادامه داد: ما باید یکبار بایستیم و بگوییم نباید ازاینپس کار اشتباه انجام بدهیم. از دوسالانه چهارم به بعد تم وارد دوسالانه مجسمهسازی ما شده است و تمهایی در دوسالانه انتخاب شدهاند که به کسی برنخورد، افق جهانی، صلح. این تمها نشان میدهد که ما همواره درگیر کلیات هستیم.
او افزود: یک رویداد کانسپت میخواهد. دوسالانه شانکای کانسپت رویداد را عنوان میکند. عنوان یا تم زاییده یک رویداد است. اگر رویدادی کانسپت نداشته باشد طبعا عنوانی هم نمیتواند داشته باشد و هر عنوانی که پیدا کند طبعا آن عنوان تزئینی است. تمی که برای دوسالانه هفتم انتخاب شد به نظرم با فضای جامعه ما همخوانی داشت. انگار تم بهجایی رسیده بود که بازتابی از خود دوسالانه بود.
شمسی زاده ادامه داد: برای به روز شدن عنوان وکانسپت دوسالانه باید یک شورای تفکر تشکیل بدهیم و عملا با وضعیتی که داریم این کار شدنی نیست. پیشنهاد من این است که عنوان دوسالانه دوره آتی را بدون تم بگذاریم. بدون عنوان بودن هم یک عنوان است اما در روز اختتامیه دوسالانه برای دوسالانه دوره بعد تم و دبیر و نمایشگاه گردان را تعیین کنیم.
او افزود: یک سال از زمان برگزاری دوسالانه مجسمهسازی گذشته و تازه به فکر این افتادهایم که جلسات آسیبشناسی دوسالانه را برگزار کنیم. این رویکرد فاجعه است و این نشان میدهد که ما عملا همچنان در حال تکرار اشتباهاتمان هستیم. هر جوابی که به این دوسالانه داده شود بیشک اشتباه خواهد بود.
به گفته این مجسمهساز، مهمترین مسئله دوسالانه مجسمهسازی، زمانبندی است اما این موضوع را ما نادیده گرفتیم و شکل و شمایل دوسالانه را عوض کردهایم و آن را با فرمولهای خودمان برگزار میکنیم.
کامبیز صبری گفت:من ضمن شرکت در دوسالانههای متعدد، پژوهشهایی نیز در این خصوص داشتهام و در کنار آن دریکی از دورهها عضو شورای سیاستگذاری بودهام و آنجا هم فرصتی فراهم شد که ببینیم برای انتخاب تم چه کارهایی میتوانیم انجام بدهیم. در دوسالانه ۲۰۰۵ ونیز برای نخستین بار با تم مواجه پیدا کردم و شش ماه در برگزاری این رویداد بهعنوان هماهنگ کننده همکاری داشتم. در این مدت فرصتی پیش آمد که با داوران و تیم برگزاری روابط دوستانهام به وجود آید.
او افزود: زمانی که برندگان این رویداد را میدیدم و آثار آنها را با تم مقایسه میکردم، متوجه شدم که خیلی از اوقات انتخابها با تم هیچ ارتباطی نداشتند. به نظر من تم نحوه نگرش و فضای سیاست گذران یک رویداد است و ارتباط مستقیمی با شبیهسازی کلماتش ندارد. این اشتباه بزرگی است که افراد سعی کنند که اثرشان را شبیه به کلمات تم خلق کنند. بلکه باید فضای ذهنی تم را باید دریافت. مثلاً اگر دربینالی تم گسترش فضاست فرد باید بررسی در بینالی با چه عناصری در ارتباط است و بعد اقدام به خلق اثر هنری کند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: پسازآن باید در پی این باشد که فضا در مجسمهسازی چه معنایی دارد و چه نظریههایی درباره آن وجود دارد. بعد بهعنوانمثال به نخستین مسائلی که با آن روبرو میشود اینکه است، مجسمه صلب چیست؟بهعنوانمثال پیکره ونوس یک پیکره بسته است و در آن فضای منفی وجود ندارد و تمام زیبایی آن در پیکره است و در آن شاهد گسترش فضا نیستیم و فرقی نمیکند که آن را در موزه لوور به نمایش بگذاریم یا در آکروپولیس. این مجسمه است که به محیط معنی میدهد و محیط نمیتواند به آن معنی خاصی بدهد.
او افزود:اگر در بینالی که تم گسترش فضا است و مجسمهسازی مجسمه صلبی را برای نمایش بگذارد بیشک هماهنگ با تم پیش نرفته است. ولی هزاران روش وجود دارد که در آن فضا مطرح است و با این روشها حتی میتوان یک مجسمه صلب را به نمایش گذاشت.
صبری ادامه داد:من آدم مثبت اندیشی هستم و هیچوقت بنبستی ندارم و معتقدم انسان باید بپذیرد که در چه موقعیتی به دنیا آمده است. من میهمان دوسالانه بنگلادش هم بودهام. بنگلادش کشور فقیری است و هنوز مسئله غذا در آن حلنشده. در این دوسالانه اتفاقا ارائه بسیار خوبی هم داشتیم. دوسالانه بنگلادش به دلیل اینکه آثارش مرتب چیده شده بود دوسالانه خوبی بود. اما برای من این سوال پیش آمد؛ کشوری که در وضعیت اقتصادی بدی قرار دارد، چگونه میتواند دوسالانه به این خوبی برگزار کند. اما ایران که ازهر نظر از بنگلادش جلوتر است نمیتواند چنین کند.
او افزود: ما نیاز داریم که هنرمندان از فضای ذهنی و اثری که خلق میکنند، لذت ببرند و هنرمندان فضای خصوصی با اثرشان داشته باشند.
به گفته صبری متأسفانه دوسالانههای ما به سمتی میرود که هنرمندان فکر میکنند با شرکت در آن قرار است پرشی در کارشان قرار است اتفاق بیفتد. دوسالانه یک فضایی است که باید به آرتیست داده شود تا بخشی از زندگی حرفهاش را به همراه یکی دو اثری که خوب جواب داده به نمایش بگذارد.
او افزود: یکی از تناقضهایی که هنرمندان ایرانی هنگام شرکت دربینال های بینالمللی مواجه میشوند؛ این است که در این دوسالانهها با هنرمندانی مواجه میشوند که با تعدادی تیروتخته و سیمخاردار، تلفن شکسته و مبل کهنه دربینال شرکت کردهاند اما خودشان با آثاری شرکت کردهاند که با خلق آن کلی زمان برای ساختوساز گذاشتهاند.
صبری ادامه داد: متأسفانه بیشتر هنرمندان ما با مبنای قهرمانی در دوسالانههای مجسمهسازی شرکت میکنند. تا زمانی که هنرمندان ما چنین رویکردی دارند این دوسالانهها برای هنر ما دستاوردی نخواهد داشت.هنرمندانی که در عرصه بینالمللی خوب کار میکنند، تم درستی انتخاب میکنند و آرشیو دقیقی دارند.این موارد حاصل ارتباطات حاشیهای است که با افرادی که موازی آنها کار میکنند، دارند.مثلاً ما در حاشیه رشته پزشکی، پیراپزشکی را داریم که از پزشکی حمایت میکند. اما متاسفانه در عرصه هنر در بخش حاشیهای ضعیف هستیم.
به گفته این مجسمه، یک هنرمند باید احوالات خودش را ثبت کند. مثلاً پیش از طراحی برای خلق یک مجسمه شعری خوانده موسیقی گوش داده و یا در معرض یک خاطره قرارگرفته باید همه این موارد را ثبت کند و این موارد هنگام نقد اثرش به او کمک میکند. نقد ارتباط مستقیمی با تم دارد. اما من بههیچوجه موافق این نیستم که هنرمند درباره اثرش خودش نقد بنویسد. هنرمند باید یادداشت کند و خودش را ثبت کند.
صبری ادامه داد:هنرمند باید فضای خصوصی داشته باشد و پیوسته کار کند و در این فضای خصوصی پیوسته با عکس، نوشته، فیلم و صدا خودش و کارش را ثبت کند و این آرشیو را در اختیار متخصصی که با دنیای او و آثارش آشنا است بگذارد. منتقد با تسلطی که دارد میتواند نقدی درباره اثرش بنویسد و هر بخش از اثرش را بر اساس منابعی که در اختیارش گذاشتهشده ارجاع دهد وگرنه نوشته هنرمند به یک دل نوشته صرف تبدیل میشود و ارزش هنری نخواهد داشت.
او افزود: وقتی چند نقد درباره اثر هنرمند توسط چند منتقد نوشته شد حالا هنرمند میتواند یاد بگیرد که چگونه به اثرش نگاه کند و یک هنرمند به مرور میتواند به توانایی دست پیدا کند که درباره اثرش بنویسد.
صبری ادامه داد: در دنیای پیشرو امروز، شیوههای سنتی دیگر نمیتواند پاسخگو باشد. باید نگاهمان را هماهنگ با خودمان اما با رنگ و بوی جهانی کنیم. امروزه در نگاه جهانی مسایل جامعهشناختی، روانشناختی، اقتصاد، مسایل زنان و آشنایی به مولتیمدیا مواردی هستند که اگر هنرمند نسبت به آنها آگاهی نداشته باشد نمیتواند پیشرو باشد. وقتی شما انسان و نیازهایش را نمیشناسید و نمیدانید که نیازهایش در چه تناسبی با او قرار میگیرد اثر هنریتان نمیتوان حرف جهانشمولی بزند. این اثر حتی در جامعه خودش نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد و ما را درگیر قضاوتهای شخصی خودمان خواهد کرد.
او ادامه داد: اگر شما به آسیای جنوب شرقی یا آفریقا سفر کنید با آثار صنایعدستی روبرو میشوید که سازندگان آن نگاه شخصی به اندامهای انسانی و فکر انسان دارند. گردشگران این آثار را بهعنوان صنایعدستی خریداری میکنند. اما اگر این آثار توسط نمایشگاه گردانی که نگاه خاص خودش را دارد، دریک نمایشگاه آوانگارد جهانی به نمایش درآیند، ویژگی و قابلیت دیگری پیدا میکنند.
این مدرس دانشگاه هنر با اشاره به اهمیت انتخاب درست تم گفت: دبیر رویدادی که تم را انتخاب میکند باید به موارد متعددی توجه کند، تم باید متناسب با شرایط آن جامعه انتخاب شود. مثلاً ایران در دوران گذاراست. اگر تم متناسب با حال و هوای جامعه انتخاب نشود عملا نه هنرمند میتواند اثر قابل تاملی خلق کند و نه رویداد حرفی برای گفتن خواهد داشت. از این منظر تم وضیعت برای دوسالانه هفتم مجسمهسازی ایران انتخاب هوشمندانهای بود.
او افزود: مثلاً فردی که قراراست با تم وضیعت اثر هنری خلق کند، حداقل باید کتاب روانشناسی "وضیعت آخر" را خوانده باشد. این مجسمهساز باید حداقل درباره وضیعت چهلتکه، وضیعت پشت مدرنیست آگاهی داشته باشد.
صبری در بخش پایانی سخنانش گفت: آنچه که موجب راهیابی یک هنرمند به دوسالانه مجسمهسازی مطرح دنیا میشود، معرفی درست آثارش و ارتباطاتی است که با نمایشگاه گردانهای مهم دنیا که فضای آثار او را میشناسند. متأسفانه در ایران نمایشگاه گردانهای خوبی نداریم و برای برطرف کردن این مشکل باید نمایشگاه گردانهای خوبی در کشور تربیت شود
صفا سبطی در این نشست گفت: اثر هنری در مدرن قائم به ذات خودش بوده است، چون عقلانیت و وضوح حرف اول را میزده و میان رسانههای هنری مرز مشخصی وجود داشت. این بدان معنا است که در دوران مدرن عقلانیت میتوانست درباره همهچیز بهوضوح بیانگری کند و آن را ارزشگذاری کند. وقتی به هنر امروز میرسیم این مرزها شکسته میشود و در چنین دورانی ارزشگذاری امری محال است چون مرزهای رشتههای هنری درهمتنیده شده است.
او افزود:اما در هنر امروز دیگر محدودهای میان هنرها وجود ندارد. در چنین دورانی چگونه میتوانیم روی هنرها که مرزی میان یکدیگر ندارند ارزشگذاری کنیم. در چنین شرایطی نمیتوانیم ادعا کنیم که اثر هنری قائمبهذات خودش است و به هیچچیزی به بیرون از خودش ارجاع ندارد.
این عضو هیات مدیره انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران ادامه داد: هر اثر هنری در بستری خلق میشود و مکانی که اثر در آن به نمایش گذاشته میشود در معنا بخشی به اثر نقش دارند.کانپست اثر فهمی است که هنرمند از جهان دارد. در اینجا جهان میتواند معناهای مختلفی به خود بگیرد و کانسپت نمیتواند از کانتکست جدا شود و تم نیروی از بیرون است که به کانتکست و کانسپت جهت میدهد.
او افزود: تم گفتوگو میان چندین هنرمند است. در واقع تم به این هنرمند جهت میدهد. مثل آهنربایی که از زیر کاغذ برادههای آهن را به سویی میکشد. کانسپت وکانتکست وجود خارجی دارند و تم این دو را همجهت میکند. اگر قراراست تم نمایشگاهی موفق باشد باید بتواند کانتکست و کانسپت را با خودش همجهت کند گفتوگویی ایجاد کند.
نگار نادری پور مدیرمسئول انجمن هنرمندان مجسمهسازان ایران گفت: همواره نقدهای متعددی نسبت به شیوه برگزاری دوسالانه، دبیر، نمایشگاه گردانها و حتی تم رویداد وجود دارد، اما بیاید کمی صادق باشیم ببینیم توان مجسمهسازی ما چه بود و چه آثاری برای شرکت در دوسالانه مجسمهسازی هفتم به دبیرخانه این رویداد رسیده و درنهایت بر اساس توان همین مجسمهسازان بود که دوسالانه هفتم به این شکل و شمایل برگزار شد.
او در پایان گفت:: اگر ما تمام نقایص را در بخش اجرایی و برگزاری دوسالانه مجسمهسازی برطرف کنیم و زمینه را برای نمایش آثار فراهم کنیم، چه آثاری داریم که قابلیت راهیابی به دوسالانه را دارند. سوال اینجاست آیا بخش اجرایی باید خودشان آثار دوسالانه را نیز خلق کنند؟
ارسال نظر