یادداشت مهمان؛
نگارخانه یا بنگاه های تجاری بدون عوارض!
بدیهی است که فرهنگ نمایشگاهی و نگارخانه داری و همه منسوبین این امر و ایضاً قوانین این حوزه حداقل از یک دهه گذشته نیاز شدید به بازنگری دارد.
سعید فلاح فر- سرویس فرهنگی خبرگزاری موج: در آغاز حضور نگارخانه ها در حوزه هنرهای تجسمی، این نهادهای معدود؛ به معرفی هنر و هنرمندان می پرداختند و در یک فضای فرهنگی به افتخاراتی همچون جذب بیشتر مخاطب، ارائه نقدهای هنری و کارکردهای هنری و... نمایشگاه می بالیدند. هنرمندان نیز ازاین رهگذر به دنبال اعتبارات هنری بودند.
به نظر می رسد، خوب یا بد، معنای نمایشگاه های هنری، در همه ارکان اعم از اثر هنری، هنرمند، نمایشگاه گردان، مدیریت نگارخانه، مخاطب، منتقد و... ـ در حدفاصل دو قطب الزامی فرهنگ و تجارت جا به جا شده و این اصل ثابت گذشته با تغییرات ماهوی بزرگی روبرو شده است. به طوری که از یک سو هنرمندان پیشکسوت و جوان، با بی اطلاعی از ساز و کارهای اقتصاد صنعت ـ هنر، انتظار دارند در هر نمایشگاه فروش های نجومی داشته باشند و خود را به لحاظ اقتصادی از طبقه هنرمندان - به یک باره - به طبقه تجار عمده بازار پرتاب کنند. اما همچون گذشته امکانات نگارخانه و رسانه ها را به رایگان در اختیار بگیرند. از آن سو نگارخانه ها هم دائماً در بوق استعداد و نبوغ اقتصادی، فروش های آنچنانی و ارتباط با اُکشِن ها و حراج ها و آرت فرها و... و نمایشگاه های خارجی می دمند، اما انتظار دارند همچون گذشته، با ژست های هنرمندانه و فرهیخته، به عنوان یک حرفه فرهنگی و غیرتجاری از هر نوع عوارض املاک تجاری، مالیات و هزینه های مربوط به فعالیت های تجاری و اقتصادی معاف بوده و مورد احترام و پذیرش جامعه فرهنگی باشند. رسانه ها و شیوه های ژورنالیستی هم جای منتقدین را بیش از پیش تنگ تر کرده اند. بنابراین بدیهی است که فرهنگ نمایشگاهی و نگارخانه داری و همه منسوبین این امر و ایضاً قوانین این حوزه حداقل از یک دهه گذشته نیاز شدید به بازنگری دارد.
سال هاست که مافیای کنکور در روند تدریجی حذف کنکور اختلال ایجاد کرده است. در همین روزهای اخیر هم شاهد بودیم که سوء استفاده از یک سخن سنجیده، تصمیم داشت؛ کار آموزش زبان های خارجی را به آموزشگاه های آزاد بسپارد. آیا ارائه آمارهای تجاری می تواند جایگاه از دست رفته هنر را جبران کند؟ آیا در امور نگارخانه داری و نمایشگاه های هنری هم قدرت و اراده ای مانع این به روزرسانی و تفکیک هنر از صنعت ـ هنر می شود؟ تضعیف رویدادهای صرفاً هنری و تاکید بر موفقیت های تجاری و معیارسازی های محدود به شهرت و درآمد هنرمند، آیا در جهت همین اراده های اقتصادی و سیاسی است؟
بی اینکه قصدی برای جانب داری داشته باشم؛ در این میان نگارخانه داران با اتکا به قدرت اجتماعی، ثروت، نفوذ در ارکان و ضوابط حاکمیتی، روابط گوناگون و این اواخر تشکل های تازه تاسیس و... توانسته اند به امیال اقتصادی و سکانداری خود دست پیدا کنند. اما به نظر نمی رسد هنر و هنرمندان توانسته باشند بدون وابستگی به سرشاخه ها، موفقیت چشمگیری در حیطه هنر مستقل، واقعی و غیرتجاری، داشته باشند. (حالا چند نفر ممکن است از ده ها مدل اروپائی و غربی برای رد این ادعا مثال بیاورند که بی شک این مثال ها بدون فرض تفاوت های اخلاقی و اجتماعی و قوانین و فرهنگ و... بیشتر شبیه همان قیاس دولتمردان از قیمت بنزین در اروپاست که در کنارش ذکری از حداقل دستمزدها و قیمت خودرو و کیفت ها و... نمی شود.) همه این ها غیر از کافه گردان ها و نگارخانه هایی است که بی هیچ دغدغه هنرمندانه ای، فقط دیوار اجاره می دهند و یا انبوه نگارخانه های خاصی که در تمام کوچه و پس کوچه های تهران سر درآورده اند و معلوم نیست هزینه های سنگین ملک و نمایشگاه و... خود را چگونه و از کجا تامین می کنند؟! هستند هنرمندانی هم که بعد از دو ترم تحصیل در رشته هنر و یا گذران دوره های چند روزه هنر، دور از همه تعلقات اجتماعی و اخلاقی و حرفه ای، سکوی پرش به سمت آرزوهای محال خود را در همین نگارخانه می جویند و برای تحقق آن از هیچ رفتار درست و نادرستی دریغ ندارند. مجموعه ای که بی تحمل رنج هنر، تنها به منافع مادی هنر نظر دارند.
راستش همیشه فکر می کنم بعضی هنرمندان و نگارخانه دارن فقط قسمت های مطلوب و دلخواه کتاب «کوسه شکم پر؛ ناقابل ۱۲ ملیون دلار» را برای ترسیم اهداف خود انتخاب کرده اند: تعهد کمتر، درآمد بیشتر. این روزها هنرمندان موفقیت نمایشگاه خود را با دلار می سنجند و نگارخانه داران تنها برای خریداران و سفرای خارجی از اتاقشان بیرون می آیند. اما همه دوست دارند در کسوت محترم فرهنگ و هنر دیده شوند. در یک برایند کلی و با حذف رقبای ضعیف متعهد به فرهنگ و هنر؛ نگارخانه ها به بنگاه های تجاری و هنرمندان به کارگاه های تولید و شرکاء تجاری نزدیک تر و شبیه تر شده اند و اما همچنان تلاش می کنند از آمدهای هر دو سوی هنر و تجارت سهم بیشتری داشته و از تعهدات الزامی هر یک از دو وجه، بیشتر فاصله بگیرند. این تناقضی است که گره در کار هنرهای تجسمی می اندازد. بی تردید از خاکستر این آتش، ققنوسی برنمی خیزد.
ارسال نظر