سبحان مهدیپور در گفتگو با خبرگزاری موج:
آموزش موسیقی نیازمند یک متولی قوی است/مقدمات آموزش ردیف موسیقی دستگاهی ایرانی
یک خواننده و مدرس موسیقی ایرانی معتقد است برای ورود به آموزش موسیقی ایرانی گذراندن دوره صدا سازی الزامی نیست و دوره های مدون ردیف ایرانی برای آموزش همه مهارت ها کافی هستند.
به گزارش خبرنگار موسیقی خبرگزاری موج، موسیقی از ویژگی های فرهنگی و هویتی هر جامعه ای است که «موسیقی ایرانی» هم از این قاعده مستثنی نیست و آموزش یکی از راه های حفظ این عنصر فرهنگی در طوفان هجوم فرهنگ بیگانه است. این در حالی است که موسیقی فولکلور و بومی در درازای تاریخ سینه به سینه از اساتید به شاگردان منتقل شده است و هنوز هم این شیوه در مورد موسیقی محلی پا برجا است اما با تحولات رخ داده در سطح جهان و ایران و علمی شدن موسیقی و آموزش آن، موسیقی ایرانی نیز به همت اساتید به این جرگه پیوست و سالها است که بر اساس اصول و در عین حال خلاقیتی که ریشه در سنت دارد به نسل بعد منتقل می شود. البته شناخت ویژگی های این گونه موسیقی و اساتید آن می تواند راه گشای علاقمندان باشد تا عمر گرانمایه خود را بر سر هر کوی و برزنی سپری نکنند و در عین حال از آبشخور موسیقی فاخر ایرانی که معمولا با اشعار حکیمانه شعرای فرزانه اش همنشین است بهره مند شوند.
برهمین اساس با سبحان مهدیپور، خواننده، نوازنده و مدرس موسیقی ایرانی به گفتگو نشسته ایم تا ضمن بررسی وضع موجود موسیقی کشور، مقدماتی را در این مبحث بیان کنیم.
لطفا اندکی در مورد سیر آموزشی خود توضیح دهید.
من در شهر بابل در خانواده ای فرهنگی متولد شدم که هم پدر و هم مادرم، معلم مقطع دبستان هستند. هر دوی آنها به ادبیات فاخر ایرانی بسیار علاقمند بودند و همیشه کتاب شعرا در منزل ما بوده است. این علاقه به ما هم منتقل شده است و باعث شد تا اشعار شاعران ایرانی را مطالعه کنیم و من از همان هفت-هشت سالگی موسیقی را شروع کنم و از پدر خودم که به غیر از اینکه اهل شعر و ادب بودند، مدرک ممتاز خوشنویسی هم داشتند، بیشترین تاثیر را گرفتم. چرا که هر روز در منزل کتابت می کردند و در طول این کار صدای تار استاد جلیل شهناز و آواز استاد شجریان در منزل ما جاری بود. طبیعی است که در چنین محیطی من علاقمند به ساز و آواز اصیل ایرانی شوم.
در همان دوران من در محافل مختلف با عزیزانی که در آن شهر تا حدودی به موسیقی ایرانی علاقمند بودند، آشنا شدم و از این طریق به تدریج مقدمات ردیف موسیقی ایرانی را آموختم. یعنی آنها اگر آوازی می خواندند و سازی می نواختند، من در موردش سوالاتی می پرسیدم. پدرم هم در مورد آثاری که در خانه گوش می داد از روی اطلاعاتی که در بروشورشان درج شده بود، به من توضیحاتی می داد و می گفت که مثلا در دستگاه همایون یا شور است.
بنابراین مقدمات آموختن موسیقی برای من این گونه شروع شد. اما در سن ۱۵-۱۶ سالگی به دلیل اینکه می خواستم موسیقی را ادامه بدهم و آواز را به طور جدی ادامه دهم، به تهران مهاجرت کرده و در این شهر ساکن شدم و نزد استاد کریم صالح عظیمی که از شاگردان دو هنرمند تاثیر گذار موسیقی ما یعنی استاد اقبال آذر خواننده سبک تبریز و عبدالله خان دوامی هم به عنوان پدر ردیف خوانی و ردیف آوازی ایران بود، به شاگردی پرداختم.
همنطور که عرض کردم سطح مقدماتی آواز را در شهرستان خودمان فراگرفته و حتی آواز می خواندم، اما سطح متوسطه و عالی از سال ۷۶-۷۵ را نزد استاد صالح عظیمی آموختم. استاد احمد ابراهیمی (که خواننده ای بسیار توانمند بود)، استاد محمدرضا لطفی (از سال ۱۳۸۸-۱۳۸۴)، استاد حسین دهلوی (که رهبر ارکستر و رئیس هنرستان موسیقی بودند و کتاب پیوند شعر و موسیقی را کار کرده بودند) دیگر استادانی بودند که در آموزشگاهی به نام سرایش با مدیریت کامبیز روشن روان، از محضرشان به طور مستقیم بهره برده ام. از آواز، سبک و تجربیات استاد علی اصغر شاهزیدی هم که داننده موسیقی ردیف اصفهان است، ظرایف و دقایق این سبک را فراگرفتم. این مختصری از دوران آموزش من بود.
شهرت طلبی مانع طی کردن دوران آموزش است
آیا می توانید نکاتی در مورد آسیب شناسی آموزش آواز و موسیقی بفرمائید؟
کسی که می خواهد به عنوان یک معلم خوب در عرصه آموزش قدم بگذارد و فعالیت کند حتما باید خودش استاد صاحب دل، صاحب فن و صاحب نظر زانوی شاگردی زده باشد تا مراحل آموزشی را به خوبی طی کند و هم از نظر معنوی (که نکته خیلی مهمی است و مختصاتی دارد) و هم از نظر علمی دریافت کافی و وافی را از اساتید داشته باشد. اگر خودش خوب شاگردی کرده باشد در این صورت است که می تواند آن یافته ها را به هنرجویانش منتقل کند؛ مضاف بر اینکه در واقع معلم بودن در کنار علم، عشق می خواهد و معلم باید به یک «آن» و حال درونی رسیده باشد تا بتواند عاشقانه به آموزش بپردازد.
به قول حضرت حافظ که می فرماید "چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد". این معانی تعریف های مختلفی دارد و به این معنی است که به مجموعه ای دست پیدا کنی و مختصاتش را به خوبی بشناسی. متاسفانه امروزه شرایط به این شکل نیست و خیلی از عزیزانی که در این عرصه پا گذاشته اند و فعالیت می کنند، سعی می کنند که خیلی زود مطرح شوند و نامی از خودشان در جامعه دست وپا کنند و این مانع زمانی می شود که باید به خوبی شاگردی کنند.
بنابراین اولین پله برای مدرس خوبی شدن، حتما و قطعا این است که فرد علاقمند به تدریس باید خوب آموزش دیده باشد، ادبیات فاخر ایرانی را بشناسد، شیوه ها، مکاتب، سبک های مختلف سازی و آوازی را به خوبی بشناسد، همه اینها شاخه های پربرگی هستند که پیشنیاز ورود به آموزش هستند و اساتید گذشته ما هم این گونه بودند.
به دلیل آنکه هنرمندان امروز به دنبال مطرح شدن سریع، آلبوم دادن و درآمد و شهرت سریع و زیاد هستند، و در واقع کاذب بودن این شرایط برای دیده شدن مثل یک حباب روی آب است که مغز و بنیه قوی نیست و باعث می شود که از نظر هنری جامعه تنزل پیدا کند برای اینکه ارائه کنندگان به شکل صحیحی این کار را نمی کنند.
بر این اساس آیا ممکن است ویژگی یک آموزش خوب و صحیح را بیان فرمائید؟
پرداختن به این مقوله از خودش یک آسیب شناسی است و از اهمیت ویژه ای برخوردار است. امروزه خیلی ها بر اساس یک سابقه شخصی به آموزش می پردازند. یک معلم حتما باید به یک روش آموزشی تدوین شده دست پیدا کند و این مستلزم آگاهی و شناخت است به این معنی که موسیقی قدیم و اساتید صاحب سبک را به خوبی بشناسد. ما هنرمندانی داریم که ستون و استوانه موسیقی ما هستند و ما نباید سلیقه شخصی خودمان را در آموزش موسیقی اعمال کنیم. باید با توجه به شناختی که داریم موسیقی را به تدوین برسانیم و آن را به هنرجو بیاموزیم.
در این جا هم نیاز است که این معلم و هنرمند با موسیقی پایه ما که ریشه در تاریخ دارد آشنا باشد و بر اساس این شناخت می تواند به یک آموزش تدوین شده دست پیدا کنیم و آن را از نظر علمی آموزش دهد.
در قدیم همیشه موسیقی ایرانی سینه به سینه منتقل شده و نعل به نعل انتقال معنا پیدا کرده است. یعنی یک استاد در مورد وزن شعر یا گوشه ای که درس می داد صحبت می کرد و سپس آن را می خواند و هنرجو باید آن را تکرار می کرد.
اهمیت ساز زدن استاد در کلاس
در اینجا لازم است که یادآور شوم که مقوله ساز زدن در کلاس از اهمیت خاصی برخوردار است و حتما لازم است که معلم به یک ساز مسلط باشد و با هنرجو همراهی کند. این کار دو اتفاق را رقم می زند؛ اول اینکه هنرجو نُتاش را کوک بخواند و نت آن درس، از دست نرود و بتواند آن نت و فواصل را به خوبی اجرا کند. نکته دوم هم حالی است که به معلم و هنرجو دست می دهد که براساس زیبایی شناسی باعث می شود آن آواز را زیباتر و کامل تر به هنرجو انتقال دهد و هنرجو با زیبایی موسیقی هم آشنا شود و کلاس از یک نواختی خارج شود.
بنابراین آموزش خوب آموزشی است که اولا، معلم متد تدوین شده مناسبی داشته باشد و سلیقه فردی خودش را اعمال نکند و در ثانی، حتما با ساز به هنرجو آموزش دهند و با ادبیات و موسیقی فاخر آشنا کند. معلمی که موسیقی خوب را بشناسد هنرجو را هم با موسیقی خوب آشنا می کند.
آیا اصطلاح «موسیقی ایرانی» صحیح است؟
اگر بخواهیم به صورت تخصصی به آنچه که مردم عامی موسیقی ایرانی می نامند بپردازیم باید بگوئیم که عنوان درستش « ردیف موسیقی دستگاهی ایران » است.
حال ممکن است بپرسند که چرا به آن «دستگاه» گفته می شود؟ پاسخ این است که این عبارت از دو بخش «دست» و «گاه» تشکیل شده است. در قدیم به نوازنده «دستان» نواز می گفتند یعنی کسی که دستش بر روی فواصل رفته و ساز را می نوازد. «گاه» هم به معنی زمان است. یعنی اینکه ما در چه زمانی از روز، چه چیزی را با دست بنوازیم و یا بخوانیم. پس دستگاه از ترکیب این دو بخش بوجود آمده است.
و دلیل اینکه به آن «ردیف» می گویند هم این است که ما خواندن یا نواختن را از یک نُت شاهد یا نت مبدا (نت مایه) شروع می کنیم و به تدریج به صورت پله پله و یک نت یک نت بالا می رویم و به یک اوج می رسیم و مجددا به همان نت اصلی یا شاهد بر می گردیم که به این کار «به ردیف» خواندن یا نواختن می گوئیم.
بنابراین «ردیف موسیقی دستگاهی ایرانی» به ما می گوید که چه چیزی را در چه ساعتی از روز به ردیف بخوانیم و یا بنوازیم. این که می گوئیم در روز چه چیزی را بنوازیم به مقوله موسیقی درمانی باز می گردد و معتقد بودند که اگر موسیقی را در زمان های خاص خودش و به موقع بنوازیم تاثیرات صدچندانی بر روی مخاطب خودش دارد. مثلا اگر ما در صبح چارگاه بنوازیم، به ما انرژی و قدرت می دهد تا آن روز را با انرژی سپری کنیم. همانطور که الان هم صبح ها که از خواب بر می خیزیم از رادیو قطعه سلام ساخته مرحوم استاد حسن کسائی نوازنده یگانه نی را که در دستگاه چهارگاه نواخته شده است، می شنویم. با عنایت به این مقدمه مختصری که عرض کردم می بینیم که «گاه» در عبارت دستگاه به این اشاره دارد که در قدیم این اهمیت داشته است که در چه ساعتی از روز کدام دستگاه و آواز را بنوازیم و بخوانیم.
اگر ممکن است کمی هم در مورد دستگاه های موسیقی ایرانی توضیح دهید.
همانطور که عرض کردم ما در موسیقی ایرانی هفت دستگاه داریم که عبارت از دستگاه های شور، ماهور، سه گاه، چارگاه، همایون، نوا و راست پنج گاه هستند که در این میان دستگاه شور به امالآواز یا مادر همه دستگاه ها مشهور است و نزد مردم عام هم کاربرد بیشتری دارد و به صورت خودجوش ما ایرانی ها به این دستگاه بیشتر گرایش داریم.
این هفت دستگاه موسیقی ایرانی است و هر آنچه که خوانده و یا نواخته می شود خارج از اینها نیست. یعنی این هفت دستگاه تدوین شده و بر همان اساس آموزش می دهیم.
البته باید یادآوری کنم که ما پیش از اسلام دستگاه نداشتیم بلکه «مقام» داشتیم که دوازده مقام بودند و نام هایی مانند مقام حجاز، مقام نوا و... داشتند. هر مقام به یک ماه اختصاص داشت و در آن ماه برای آن مقام جشن می گرفتند.
آیا این هفت دستگاه اجزای کوچکتری دارند؟
بله این دستگاه ها شعبات یا زیرمجموعه هایی هم دارند که به دلیل اینکه اجزای کوچکتری برخوردارند به آنها «آواز» گفته می شود. مثلا دستگاه شور خود چهار زیر مجموعه دارد که شامل آواز ابوعطا، دشتی، افشاری، بیات ترک (یا بیات زند) می شوند. درواقع دستگاه مانند پدر و مادری است که فرزندانی دارد. آواز اصفهان هم زیر مجموعه دستگاه همایون است که تصنیف های مشهوری همچون «تا بهار دلنشین» ذیل آن ساخته شده است. در دستگاه همایون هم تصانیف خیلی خوبی مانند «تو ای پری کجائی» ساخته شده اند.
این تصنیف های آوازیِ فاخر هستند که بر تاریخ موسیقی ایرانی تاثیر فراوانی گذاشته اند که بعدها می توان در مورد تاثیرگذاری آنها و آهنگسازان و شاعرانی که آنها را به رشته تحریر درآورده اند و حتی «برنامه گلها» که بعدها توسط مرحوم پیرنیا در رادیو تاسیس شد، به طور مفصل سخن گفت.
این اسامی چگونه انتخاب شده اند؟
اصول موسیقی ایرانی از زمانی که ثبت و ضبط شد و منابع مکتوبی در این زمینه داریم قابل استناد است. قبل از آن که صفحه گرامافون یا دستگاه ضبطی وجود نداشته که امکان نگهداری از آثار را داشته باشد و حتی مکتوبات منسجم و جدی هم در این زمینه نداشته ایم. از زمان قاجار آثار قابل استناد مدونی پدید آمده که برای کارهای پژوهشی و علمی در اختیار ما هم هست.
بنابراین برخی از نام ها نام شهر است، مثل دیلمان که در آواز دشتی داریم و نام منطقه سرسبزی در مازندران است؛ یا مثلا گوشه حجاز. برخی دیگر نام هایی عاطفی هستند و بیانگر عاطفه یا حالتی هستند؛ مانند همایون که به معنای مبارک است. یا شور که البته بعد از اسلام رواج پیدا کرده است و حتی ما اصطلاح شور حسینی هم زیاد به گوشمان می رسد. انتخاب برخی از این اسامی ریشه در تاریخ دارند. مثلا ماهور به معنی آتش پرستی است. اما برخی دیگر اشاره به ویژگی خاصی دارد مثلا وقتی می گوئیم سه گاه یعنی در گاه سوم نواخته شود که توضیحاتی در این زمینه قبلا داده ام.
برخی از این دستگاه ها که مختصات کوچکتری به نام گوشه دارند به نام شخص هستند، مثلا می گوئیم آواز ابوعطا یا نام دیگری دارد با عنوان «ابو ایتام» به معنی پدر یتیمان. و یا مثلا تکه کوچکی در آواز ترک دارم به نام شهابی که آن هم به نام شخص است. مهدی ضرابی، یا جواد خانی به نام افرادی است که به آن سبک می خوانده اند.
اساس ورود به آموختن موسیقی ایرانی چیست و یک نوآموز با چه مباحثی باید آشنا شود؟ آیا یک هنرجو که می خواهد در این مسیر قدم بگذارد باید از این ردیف ها آغاز کند و یا همین ها هم پیش نیازی دارد؟
اخیرا در یکی دو دهه اخیر چیزی به نام «صدا سازی»رایج شده است و عده ای از معلمین معتقدند که باید ابتدا صدا را بسازند و بعد وارد دوره های تخصصی آواز بشوند. البته من نظر دیگری دارم و معتقدم که ردیف های آوازی ما آنقدر جامع هستند که تمام مختصات آموزشی در آن نهفته است. بنابراین هنرجو از همان ابتدا باید به آموختن ردیف آوازی بپردازد و همه تخصص ها و مهارت ها در حین آموزش به او منتقل شود. مهارت هایی مانند اینکه چگونه تولید صدا کند، یا چگونه تلفیق شعر و موسیقی را انجام دهد و اینکه چگونه کوک بخواند. همه اینها را می توان در حین آموزش به هنرجو منتقل کرد و بنابراین چندان به مقوله صدا سازی معتقد نیستم چرا که وقت هنرجو را می گیرد و او باید پنج شش ماه به کارکردن بر روی نت های کشیده و تحریر (که در اصطلاح عامیانه چهچهه نامیده می شود) وقت بگذارد.
در قدیم هم این گونه بوده و اساتیدی همچون بنان و اقبال آذر، طاهر زاده هم نزد اساتید خودشان به همین شیوه آموزش دیده اند و استاد در حین آموزش آواز، هنرجو را با تمام فیزیک صوتی آشنا می کرد و به آنها می آموخت که چگونه صدا از مخرج دهان تولید شود. درست مثل راننده ای است که همزمان با آموزش رانندگی و آشنایی با علم رانندگی به طور عملی هم مشغول رانندگی است و اینطور نیست که ما ابتدا به صورت تئوری در مورد دنده ها صحبت کنیم و بعد به رانندگی بپردازیم. هنرجوی موسیقی هم همینطور است و باید از همان ابتدا به طور جدی با ردیف موسیقی آشنا شود و علمی به آن بپردازد.
با عنایت به روند آموزش خودتان و آسیب شناسی که در طول این سالها کرده اید، آموزش موسیقی ایرانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
موسیقی ایران شرایط خوبی ندارد و به خوبی نفس نمی کشد. این موسیقی نیاز دارد که متولیان فرهنگی ما زمینه گفتگوها و نشست های تخصصی زیادی را فراهم کنند. از مقاطع پایه و مدارس به آموزش این هنر بپردازند تا مثل همه دنیا، دانش آموزان با فرهنگ شنیداری جامعه خودش آشنا شود.
خیلی ها می گویند راه شناخت یک کشور و تحلیل آن، بررسی موسیقی آن کشور است. چرا که موسیقی خیلی جریان ساز و موثر است. موسیقی صرفا یک صوت نیست بلکه با خودش ادبیات، شعر، کلام بزرگانی همچون حافظ و سعدی و میراث فرهنگی را به همراه دارد. با چنین پدیده ای که ریشه در تاریخ و میراث کهن ما دارد باید به گونه ای برخورد کنیم که به نسل بعدی به خوبی منتقل شود. یعنی هنرجوی ما باید از مدارس و دوره ابتدایی، همانند دروس دیگری همچون ریاضی و حتی ورزش، کلاس داشته باشد. متاسفانه به دلیل اینکه چنین امکانی وجود ندارد، شنیدار مردم ما از نظر موسیقیایی ضعیف است و اطلاعاتشان در مورد موسیقی خیلی کم است.
بنابراین من واقعا خواهشم این است که با نشست ها، کنفرانس ها و سمینارها و با بودجه هایی که برای این مقوله مانند همه رشته های دیگر باید در نظر گرفت، این میراث فرهنگی را حفظ کنند. همانطور که برای مقوله ای همچون کرونا نشست و جلسه و بودجه های تخصصی در نظر گرفته می شود برای موسیقی هم باید کارشناسان، اهل فن، صاحبان تجربه و پیشکسوتان بنشینند و همفکری و تصمیم گیری کنند و نتیجه را در جامعه تزریق کنند تا نسل های بعدی با آن آشنا شوند؛ وگرنه این نفس نیمه جان موسیقی که در جامعه داریم و هم نسلان من که دهه شصتی هستم و در این شرایط نا مرادی که وجود دارد این هنر را حفظ می کنیم و اشاعه می دهیم به تنهایی موفق نخواهیم بود.
این کار نیازمند یک متولی جدی است؛ ما در کشور دفتر موسیقی داریم که متولی صدور مجوز برای آثار موسیقیایی است که از قدرت کافی برخوردار نیست. این نهاد باید تقویت شود شاید در حد یک سازمان یا وزارتخانه تا بتواند تاثیر گذار باشد. بزرگان فرهنگی باید هرچه زودتر دست به کار شوند و تصمیماتی در این زمینه بگیرند و مرکزی با یک شورای سیاست گذاری و تصمیم گیری ایجاد شود تا جریان موسیقیایی کشور به خوبی هدایت شود.
ارسال نظر