شایستهسالاری؛ حلقه مفقوده تولید «سریال فاخر»
مردم، کارشناسان یا سفارشها و رابطهها؛ کدامیک در انتخاب سازندگان سریالهای فاخر سیما و تخصیص بودجه برای تولید کارهای مهم تلویزیون در دوره جدید اهمیت بیشتری دارد؟
به گزارش خبرنگار تلویزیون خبرگزاری موج، انتصابات جدید در صداوسیما نشان میدهد مدیران جدید رسانه ملی درصدند تا دوره تازهای از تولید سریالهای تلویزیونی را کلید بزنند. رسانه ملی دو روز پیش رسما اعلام کرد که با انتصاب مهدی روشنروان و غلامرضا الماسی به سمت مدیران گروههای فیلم و سریال شبکههای سه و پنج، دکتر میرباقری (معاون سیما) بر تولید آثار متنوع و فاخر نمایشی در شبکههای سیما تاکید کرده است. بر این اساس اعلام شد که؛ «تولید آثار فاخر نمایشی با بهرهگیری از همکاران و هنرمندان تلویزیون، سینما و تئاتر در دستور کار گروههای فیلم و سریال قرار گرفته و
برنامهسازان تولیدات نمایشی موظف شدند تا با بکارگیری مضامین و مفاهیم متعالی ایرانی ـ اسلامی در راستای استحکام نهاد خانواده تلاش کنند.» طی یکی دو سال اخیر و به ویژه پس از حضور «محمد سرافراز» به عنوان رئیس سازمان صداوسیما و بنا به مشکلاتی مالی بیشماری که این سازمان با آن مواجه بود، و از سوی دیگر کیفیت نازل برخی سریالهای الف ویژه یا فاخر، تولید این دست پروژهها در سیما متوقف شده بود که به نظر میرسد قرار است با نگاهی کیفیگرا و البته برخورداری از سرمایههای لازم، باردیگر پرونده تولید این دست کارها در تلویزیون باز شود.
پرونده قطور؛ باز میشود؟اوائل
سال ۹۱ بود که معاون وقت سیما اعلام کرد که تلویزیون سریالهای بسیاری را در ۱۱ محور مختلف برای ساخت تا سال ۱۴۰۰ در نظر گرفته است. همچنین اعلام شد که برنامهریزی و اولویتبندی برای ده سال آینده تولیدات الف ویژه تا سال ۱۴۰۰ از جمله اقدامهای ویژه در امر برنامهسازی دقیق و همراه با پیش بینیهای کارشناسی در معاونت سیما بوده است. دارابی اعلام کرد سریالهای در نظر گرفتهشده در محورهای موضوعی چون تاریخ اسلام و ایران، مشاهیر، لبنان و فلسطین، ایران ۱۴۰۴ و دفاع مقدس ساخته خواهد شد. چندی بعد اعلام شد که ۱۳ سریال نیز مراحل نگارش فیلمنامه و طرح را میگذراند و طرح و نگارش
فیلمنامه سریالهایی با محوریت شخصیتهای معاصر همچون شهید مطهری، حضرت امام خمینی(ره)، برادران زینالدین و شهید حسن طهرانی مقدم در حال انجام است. مجموعههای سلمان فارسی(داوود میرباقری)، شهید باکری(احمد مرادپور) و شهید بروجردی(جمال شورجه) نیز در مرحله پایانی نگارش طرح است و سریالهای فصل بیپروایی(فریدون جیرانی)، حضرت ابوطالب، حضرت موسی(فرجالله سلحشور)، خواجه نصیرالدین طوسی، آخرین دربار آخرین شاه(ابوالقاسم طالبی) و صاعقه خاموش(مجتبی راعی) مرحله طرح را پشت سر گذاشته و در مرحله نگارش فیلمنامه است. کارهایی که به دلایل مختلف(و مهمتر از همه مسأله بودجه)
در دوره مدیریت ضرغامی / دارابی و بعد سرافراز / پورمحمدی خبر دیگری از آنها منتشر نشد. در دوره اخیر نیز سیفیآزاد در سمت رئیس مرکز امور نمایشی سیما خرداد ماه امسال از تولید سریال «انقلاب زیبا»، «سلمان فارسی»، «حضرت موسی(ع)»، «شهید باکری»، «حماسه میشان»، «خبرنگاران»، «شهید مطهری»، «شهید تهرانی مقدم»، «خواجه نصیرالدین طوسی»، «احمد متوسلیان»، «شهید چمران» و «پوریای ولی» خبر داد و از اولویتها در راهاندازی پروژهها گفت. اما آیا «فاخرسازی» میتواند متضمن «کیفیت» آثار تلویزیونی باشد؟
کیفیت؛ ضامن ارتباط با مخاطبیک تجربه تاریخی ثابت میکند که
سریالهای ماندگار تلویزیون، آثاری بودهاند که از نظر کیفیت و ساختار حرفی برای گفتن داشتهاند. هنوز هم بسیاری از سریالهای تولید شده در دهه ۶۰، طرفدار دارند و مردم با علاقه به دیدن دو باره و چندباره آنها مینشینند. قطعا بازپخش این کارهای موفق نیز به دلیل استقبال مردم و تأیید مخاطب رسانه است. در همه این سالها به مواردی هم برمیخوریم که مخاطب رغبتی به دیدن دوباره یک سریال ندارد و از این دست کارها هم در تاریخ سی و چندساله رسانه ملی، کم نیست. چه خوب است مدیران جدید رسانه ملی و به ویژه مسئولان تازه منصوب شده در بخش امور نمایشی و تولید سریالهای تلویزیونی به این
نکته مهم توجه کنند که آنچه ضامن ارتباط مخاطب با آثار رسانه ملی میشود، فقط و فقط کیفیت است. مردم، به واسطه این که در معرض انواع و اقسام رسانهها قرار دارند، خیلی جلوتر از دیروز قرار گرفتهاند و به راحتی میتوانند کیفیت یک اثر را تشخیص دهند و پای جعبه جادویی بنشینند. بر این اساس، باید توجه داشت که وقتی سریالی که درباره یک چهره مهم تاریخی ساخته میشود، به صرف این که موضوع برای جامعه مهم است، به آن اثر تلویزیونی، نمره قبولی تعلق نمیگیرد، چه بسا ضعف تکنیکی، سبب نابودی ایدههای درخشان و موضوعهای مهم تاریخی، مذهبی در رسانهملی شده است.
بودجه همیشه
تعیینکننده نیستآیا بودجه؛ متضمن موفقیت یک اثر است؟ قطعا پاسخ منفی است. تخصیص بودجههای ویژه وقتی در رسانه ملی نتیجه میدهد که انتخابها درست باشد وگرنه یک موضوع مهم میتواند توسط یک کارگردان بیاستعداد(ولو با استفاده از یک تیم حرفهای) به بدترین شکل به تصویر درآید و به هدر برود. قطعا مدیران جدید رسانهملی که بیشتر تخصصگرا نشان میدهند، قرار نیست آزمونوخطا کنند و از تجربههای به دست آمده(به ویژه در یکی دو دهه اخیر) استفاده نکنند. شایستهسالاری، محور تخصصگراییست. آنچه برخی جریانها به دنبال آن هستند و گرایشات فکری و عقیدتی را اصل قرار
میدهند، همیشه پاسخگو نیست. مدیران جدید رسانه ملی با مروری بر همه کارهای مهمی که در این سالها با این رویکرد و با صرف هزینههای هنگفت تولید شد و پاسخ منفی و رویگردانی مخاطب را به دنبال داشت، باید به این نتیجه برسند که کیفیت اثر همیشه با رابطهبازی و مقابله با شایستهسالاری و تخصصگرایی، رابطه معکوس داشته است.
موج دوم حمله «جم»در یکی دو سال اخیر، شبکه تلویزیونی «جم» به دنبال کارگردانها و بازیگران عمدتا درجه دوی ایرانی رفته است. هر روز خبری منتشر میشود که این بازیگر و آن کارگردان به جم رفتهاند و مشغول فعالیت در این شبکه عجیب و مشکوک شدهاند.
خوشبختانه تا امروز، راه حضور بازیگران، کارگردانها و عوامل درجه یک سینما و تلویزیون ایران در این شبکه هموار نشده است اما آیا تصور این که این روند تا همیشه به همین شکل باقی بماند، منطقی است؟ آیا این احتمال نمیرود که موج دوم حمله «جم» به فعالان تلویزیونی در ایران، در راه باشد؟ آیا نباید مدیران رسانه ملی، در محافظت از این سرمایه ملی، جدیتر از همیشه باشند؟
چرا تلویزیون به آنها اعتماد نمیکند؟ «محمدرضا ورزی، جواد افشار، محمدرضا آهنج، محمدرضا ورزی، سیروس مقدم، جواد افشار، محمدرضا آهنج...» آیا شنیدن نام این دست کارگردانها برای شما تکراری نشده است؟
آیا انحصار در تولید تلویزیونی، نتیجه مثبت داده است؟ چرا ابراهیم حاتمیکیا نسبت به گذشته در تلویزیون فعال نیست؟ چرا از کیانوش عیاری که چند حضور موفق در تلویزیون دارد، بیشتر استفاده نمیشود؟ اصولا چرا سینماگران شناخته شده ایرانی از نسلهای مختلف، راهی به تلویزیون نمییابند؟ چرا ناصر تقوایی که سازنده یکی از مهمترین سریالهای تاریخ تلویزیون است، بعد از نیمهتمام ماندن نسخه اولیه سریال میرزاکوچک خان در دهه ۶۰، دیگر در تلویزیون آفتابی نشد؟ چرا مسعود کیمیایی که نامش زمانی به عنوان سازنده سریال پوریای ولی مطرح شده بود، نتوانست در تلویزیون کار کند؟ چرا از
رخشان بنیاعتماد که فرزند تلویزیون است، برای فعالیت در این رسانه دعوت نمیشود؟ البته تمام این پرسشها، یک پاسخ روشن دارد و آن این که سازمان عریض و طویل صداوسیما، به بخش عمدهای از هنرمندان، اعتماد ندارد و آنها را خودی نمیداند! خب نتیجه این میزان بیاعتمادی به کسانی که در سینما، دائم در حال افتخارآفرینی هستند، را به وضوح میبینیم. شاید بخشی از اهالی سینما، اصولا در سینما کارآمد نباشند یا سبک فیلمسازی آنها به فعالیت در تلویزیونی نزدیک نباشد، اما آیا چیزی از این حجم بیاعتمادی عاید تلویزیون و مخاطباناش شده است؟ آیا حضور گاهوبیگاه کارگردانهای شاخص
تلویزیون (مثل مهران مدیری، داود میرباقری یا حسن فتحی) در شبکه نمایش خانگی و موفقیت آنها در جایی جز تلویزیون، چشمان مدیران رسانه ملی را به سمت واقعیتها باز نکرده است؟
ارسال نظر