«من نفرت انگیز» رکوردار فروش با عبور از ۵ میلیارد دلار+ عکس
«من نفرت انگیز» با ادامه موفقیت فیلم چهارم، اولین مجموعه انیمیشن تاریخ شد که فروشش از مرز ۵ میلیارد دلار عبور کرد.
به نقل از ورایتی، «من نفرتانگیز ۴» با فروش ۸۸ میلیون دلار دیگر در بازار بینالمللی، مجموع فروشش را به ۴۳۷.۸ میلیون دلار رساند و به این ترتیب موجب شد تا مجموعه فیلمهای «من نفرتانگیز» اولین انیمیشن تاریخ شود که از مرز ۵ میلیارد دلار عبور میکند.
در این فیلم بار دیگر استیو کارل در نقش گرو، سردسته اشراری که اصلاحشده است صداپیشگی کرده است. ویل فرل در نقش ماکسیم لومال هم همکلاسی سابق وی است که به رقیب وی بدل شده است. این فیلم در نزدیک به ۸۰ بازار خارجی از جمله چین در حال اکران است و در این کشور با اکران در ۳۵ هزار پرده سینما، ۱۱.۸ میلیون دلار فروخته است.
«من نفرت انگیز» که محصول یونیورسال و ایلومینیشن است، با فیلمی به همین نام در سال ۲۰۱۰ آغاز شد و با سه دنباله ادامه یافت که شامل «من نفرتانگیز ۲» در سال ۲۰۱۳، «من نفرتانگیز ۳» در سال ۲۰۱۷ و «من نفرتانگیز: ۴» می شود. این مجموعه دو پیشدرآمد با عنوان «مینیونها» در سال ۲۰۱۵ و «مینیونها: ظهور گرو» در سال ۲۰۲۲ هم داشت.
داستان «من نفرتانگیز ۴» درباره ماجرای فرار گرو و خانوادهاش از دستان شروری به نام ماکسیم است. به نظر میرسد تنها دلیل شرور بودن ماکسیم این است که آنقدر سوسکها را دوست دارد که میخواهد خودش یکی از آنها شود. بخش اعظمی از زمان فیلم صرف تلاشهای خانواده برای جا افتادن در محله جدیدشان میشود، بدون اینکه خبری از شخصیتپردازی باشد یا داستان پیش برود. گرو سعی میکند در یک بازی تنیس با همسایه جدیدش، پری (استیون کلبر)، دوست شود. لوسی بلافاصله هویت جعلی خود را به عنوان آرایشگر لو میدهد که بعدا منجر به یک تعقیبوگریز در یک سوپرمارکت میشود. مارگو در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار میگیرد (در فیلم نشان داده نمیشود). ایدیث (دانا گایر) و اگنس در یک کلاس کاراته با یک مربی احمق (برد ابلسون) شرکت میکنند. این موقعیتها، در حالی که روی کاغذ خندهدار هستند، با زمانبندی درستی عرضه نمیشوند و از دیالوگهای مناسبی هم بهره نمیبرند. بنابراین نتیجهی نهایی بدترین گناه ممکن برای یک اثر کمدی است: خستهکننده بودن.
شاید تعجب کنید که مینیونها در تمام این ماجراها کجا هستند و جواب این است که «همین دور و برها» پرسه میزنند و کار خاصی انجام نمیدهند. بازاریابی فیلم به شدت روی مگا-مینیونها تکیه کرده بود، شخصیتهایی که تقلیدهای آشکاری از ابرقهرمانان مارول هستند و یکنواختی طراحی استاندارد مینیونها را بر هم میزنند. با این حال، این شخصیتها هیچ ارتباطی با داستان اصلی ندارند و به چند صحنه محدود میشوند و آنجا هم دقیقا همان نوع شوخیهای کلیشهای کارتونی را ارائه میدهند که قبلا دیدهایم، و این سوال را مطرح میکنند که اصلا هدف چیست.
ارسال نظر