ناگفته ها ی کارگردان و فعال رسانه ای کرمانشاه در گفت و گو با موج؛
هزار کار نکرده و راه نرفته هنری، وقتی برای فعالیت سیاسی نمی گذارد
گفت و گوی صمیمی موج با سعید قاسمی،کارگردان و فعال رسانه ای کرمانشاه که از ناگفته های سال ها تجربه در عرصه های مختلف رسانه ای خود در دیار فرهنگ و تمدن کرمانشاه می گوید.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، کمتر کسی هست که اهل تلویزیون و یا کرمانشاهی باشد و وقتی این اسم را میشنود، نگاه از پشت عینک همراه با لبخند یخی مردی با کولهباری تجربه فیلمی و سریالی در این دیار در ذهنش نقش نبندد، شخصیتی که اگرچه در فضاهای رسمی شاید کمحرف به نظر برسد اما به گفته خودش بدعتهای گفتاری، تصویری، شنیداری و رسانهای زیادی را در کرمانشاه به وجود آورده است.
فیلمنامههای مانند آماده سنگ، رنگ و آهنگ، سیروان هستم آلوده به تلگرام، من بیپناهم آقا بهزاد، استقلالیهای پرسپولیسی، زنجیرههایی مانند پشی کشی، شیرین و فرهاد، باد و کلاه، سرکار نباتی، مرغ یه پا داره، هتل فامیلی، معمای عشق، یاد عشق، مقصر کیه، فرجام، طنز هفت شنبه، گلباخی و دهها اثر طنز، داستانی و عرصه دفاع مقدس جزئی از آثاری است که سعید قاسمی در کولهبار هنریاش در سینما و تلویزیون جمع کرده است.
قاسمی به ما می گوید: " ۱۲ مرداد ۱۳۴۵ در شهرستان کوهدشت خیابان رودکی به دنیا آمدم و برعکس بعضیها که یک یا دو و حتی شاید ده سال با سجل شان فاصله سنی دارند، با شناسنامهام مو نمیزنم، این را هیجده ســــال بعد، یکی از روزهای جنگ در منطقه عملیاتی شیب میسان (عراق) درون جلــــد یک قرآن آشنا خواندم، پدرم قرآن را به منطقه عملیاتی اهدا کرده بود، (این متن در گوشه قرآن اهدایی پدرم به جبهه خودنمایی میکرد، ۱۲ مرداد ۱۳۴۵ تــاریخ تــولد سعید)، چه پدر نکتهسنجی داشتهام آنهم در سال ۱۳۴۵ در بخش دورافتاده کوهدشت لرستان.
تولدم را به یاد نمیآورم، بهطور طبیعی نباید به یادم باشد، اما این را می دانم که آن زمان در شــــهر کوچک ما نه سینمای برای فرهنگ بود و نه بیمارستانی برای سزارین، بیچاره مادرم در زمان درد زایمان، و اینگونه من به دنیا آمدم و شنیدههایم حکایت از آن دارد که خان منطقه پسرش یک ماه قبل از من به دنیا میآید نامش را "سعید " میگذارند و پدر و مادرم نیز نام سعید را برای من انتخاب میکنند."
اما پلان اصلی زندگی این هنرمند کرمانشاهی از دوران بسیجی بودنش شکل گرفت؛ سعید جان چه شد از بسیج و سپاه سر درآوردی؟
واقعیت این است که سعید قاسمی پیش از آنکه دوربین و هنر را بشناسد، ابتدا یک بسیجی بود و بدون اینکه متوجه باشد یک فرم پر کرد، آن فرم تبدیلشدن من به پاسدار بود و با یک دوره آموزشی ۱۰۰ روزه در اهواز عملاً پاسدار شدم؛ اما نه با نگاه شغل بلکه بهحسب نیازی که در آن مقطع کشور نیاز داشت، وارد منطقه شدم.
پلان دوم زندگی من که خیلی اتفاقی وارد این وادی شدم بخش فیلمسازی و هنری بود، یادم میآید که در اهواز گروهی آمده بودند که فیلم بسازند و من در واحد تخریب در "پادگان شهید مجد" در شهرستان بستان، هرروز سرکار آنها حاضر میشدم و نکته جالبی که داشت این بود که این گروه از دیالوگ استفاده نمیکردند و شماره می گفتند و بعدها متوجه شدم که این شمارهها دیالوگ هستند چراکه آن زمان بیشتر فیلمها بهصورت دوبله ارائه میشد و من همانجا به فیلمسازی علاقهمند شدم.
سال ۶۹ وارد کرمانشاه شدم و تکلیفم با خودم روشن کردم و بهرغم پست مدیریت در سپاه و دارای سابقههای بالای کارگزینی و مدیریتی این امر را قبول نکردم و وارد عرصه هنری شدم و بعد یک فیلمنامه نوشتم به محتوای جانباز که پروسه تائید کاری و اعتباری آن طول کشید و در همین زمان یک فیلمنامه دیگر را نوشتم چون از فیلمنامه اولم زدهشده بودم.
درنهایت عملاً با تهیهکنندگی آقای آزادی و فیلمبرداری اولیه فرید مظفری یک کار ۵۲ دقیقهای برای شبکه یک ساختیم که حاصل فیلمنامه دومم بود اما در تائید فیلمنامه اول، نهایتاً بعد از چکشکاری و تدوین محمدکاظمی تبدیل به ۳۲ دقیقه شد و فرستادیم تهران و پس از کشوقوسها موردقبول واقع شد و اینگونه اولین تجربه فیلمسازی ام را کسب کردم.
پس شروع کارت تهران بود و بعد به تلویزیون کرمانشاه آمدی؟
خیر، همزمان آن کار در تلویزیون کرمانشاه مونتاژ شد، عملاً وارد تلویزیون این استان شدم و سال ۷۳ طبق درخواست مدیریت وقت برای ساخت فیلم عملیات مرصاد در کرمانشاه آماده شدم و بعد از فرازوفرودهای تجربی بیشماری که آن زمان یک جوان بیستوچندساله میبایست کسب میکرد را برای عرصه فیلمسازی به دست آوردم و حاصل آن "وضعیت قرمز" کاری مستند در حوزه بمباران کرمانشاه بود، مجموعهای ۱۹ قسمتی با رویکرد واقعیتهای جنگ.
تا اینجای کار در حوزه دفاع مقدس کار میکردی، چه شد که طنز به خلوت هنرت راه پیدا کرد؟
در تلویزیون کرمانشاه، بعد از خلأ دو یا سهساله کار طنز که آخرین کار آن بازمیگشت به مجموعه "سیران"، مجموعهای را شروع به نوشتن کردم به اسم "هفت شنبه" در سال ۷۶ که کارنویی بود و در آن زمان متهم شدم به کپیبرداری از برنامه طنزی در لرستان به نام "آخر هفته" که البته دارای تشابهاتی باهم بودند چون درواقع مجموعههای طنز ازایندست که ما کار میکردیم همه بهنوعی تقلیدی بود از "ساعت خوش" مهران مدیری، منتها با موسیقی و گویش محلی و خوشبختانه چنان گرفت که من سعید قاسمی هنوز به نام کارگردان هفت شنبه شناختهشدهام و این بابی شد برای تغییر مسیر کاری من به سمت طنز؛ چراکه الآن بعد از سالها که به آرشیوم مراجعه میکنم، درست که این اثر به لحاظ فنی و با توجه به امکانات آن زمان ضعیف است اما بسیار نو و بدیع برای زمان خودش به شمار میرفت چون در آن برهه زمانی تیغ نقدمان خیلی بازتر بود.
بعدها "پشی کشی" در مرحله بعدی کارم قرار گرفت که بعد از مجموعه "کرانشینی" تنها اثری بود که دیالوگها کاملاً منظوم بود و آخرین کارم هم که اخیراً ساخته شد "هتل فامیلی" بود.
محتوای طنزهایی که ساختی بیشتر به چه سمتی معطوف است؟
ببینید اگر نگاهی گذرا به اکثر آثارم داشته باشید، نوعی اعتراض موجود به وضع جامعه است بهمقتضای شرایط زمانی و مکانی.
چه شد وارد رسانه شدی؟
وجود پارامترها و ضوابط متعدد عرصه تلویزیون قطعاً زبان سرکش و انتقادی و بیپروای من را اقناع نمیکرد به همین دلیل عزم ساخت رسانهای را برای خود کردم و نحوه ورود به آن بازمیگردد به سالهایی که اینترنت بهصورت ابتدایی در کرمانشاه فعال شده بود و تقریباً اوایل سال ۸۰ بود که من به شکل اتفاقی مستندی را برای رسانههای دیجیتال استان به پیشنهاد اداره ارشاد وقت ساختم و جالب این بود که گروه این اثر به تهران فرستادن و همان موقع گیلان هم فیلمی ارسال نموده بود و آنها فیلم رشت و کرمانشاه را به وزیر وقت نشان میدهند و ایشان اثر کرمانشاه را میپسندد و همین باعث شد که با من تماس گرفتند و من به نمایشگاه رسانههای دیجیتال کل کشور (حضور در ۲۳ استان) دعوت شدم و طی این بازدیدها با دنیای جدیدی از جنس مجازی و دیجیتال و نحوه کار سایتها آشنا شدم.
و نهایتاً در شهرستان برازجان (استان بوشهر)، فر نیوز را با حدوداً ۸۰۰ هزار تومان هزینه بالا آوردیم و با "چنگیز قیاسی" شروع به کارکردیم، چون احساس کردم سعید قاسمی الآن برای پیشبرد مسیر رشدش به سایتی در چارچوب اما مستقل رسانهای نیازمند است.
چرا سعید قاسمی در عرصه رسانهای از این شاخه به آن شاخه پرید که در راستای کاری و هنریاش نبود؟
ابتدای کار به این شکل بود که با راهاندازی سایتهای متعدد از سراسر کشور یک شبکه وسیع و متعدد از یک رسانه را ایجاد کنیم اما از یک مقطعی من به دلیل تکرر، خودم از این کار کنارهگیری کردم چراکه اعتقادم بر این است وارد هر کاری که میشوی باید یکسری تجارب را کسب کنی تا به ثبات برسی.
اینیک واقعیت است که ورود و حضور در دنیای مجازی و اینترنت در ابتدا هیجان برانگیز، در یک برهه خستهکننده و ملال آور و درنهایت برای مخاطب خاص خود یک نوع ثبات کاری را در این فضا به وجود میآورد و من هم باوجود راهاندازی و حضور در سایتها، وبلاگها و گروههای متعدد، بالاخره به یک ثبات مطالعه شده رسیدم که حاصل آن رسانه مجازی "بانک بازیگران" و "فر نیوز" بود.
چه هدفی از ساختن "بانک بازیگران" دنبال میکنی؟
ببینید خیلی از سینماگران ما به دنبال بازیگر میگردند و عرف آن گشتن در آموزشگاهها و فراخوان و ... است اما این بانک فرصتی است هم برای کارگردان برای دستیابی راحت و سهلالوصول به بازیگر همراه با رزومه کاری وی و هم برای بازیگر فضایی را ایجاد میکند که خود و استعدادها و تجربیات اش را در یک ویترین تخصصی در معرض دید همگان بگذارد.
"بانک بازیگران" به نظر خودت چند درصد در هدفش موفق بود؟
به نظر خودم و به گواه خیلی از اعضای سایت ۵۰ تا ۶۰ درصد، که توانستهام در یک فضای سالم دوسویه ازیکطرف بازیگر و از سوی دیگر اعتمادسازی بین کارگردانان، بهنوعی بنگاه کاریابیهای هنری را خلق کنم.
شما چندی پیش گروه منتقدین صداوسیما را در فضای مجازی راهاندازی کردی و کمی بعد فیلمنامهتان تصویب شد و این شائبه را به وجود آورد که سوءاستفادههایی را برای رسیدن به مقاصد شخصی در این گروه داشتی، این شایعه چقدر صحت دارد؟
در آن گروه سعی و سیاستم برای ارتقای شبکه زاگرس بود و آنجا هم اعلام کردم که باید فارغ از هر نگاهی چالشها و آسیبها دیده شود، ببینید نق زدن با نقد متفاوت است و من درواقع با این دید که باید راهکارهای ارتقای صداوسیما کرمانشاه ارائه شود، این گروه را راهاندازی کردم.
از طرفی معتقدم یک مدیر خوب میتواند از یک بحران، یک اتفاق خوب و روبهپیشرفت را در مجموعه مدیریتی رقم بزند به این شکل که مدیر، بحران و نقطهضعف خود را شناسایی کرده و با بیان و به چالش کشیدن آن نقطهضعف به دست افرادی که زیرمجموعه هستند، از این نقطهضعف بهعنوان پتانسیل استفاده میکند و اجرایی کردن این مقوله در گروه منتقدین صداوسیما مصادف با نزدیکی ایام نوروز شد و من گروهی را به شبکه زاگرس برای فیلمنامهام معرفی کردم برای ساخت "هتل فامیلی"، این در حالی بود که این فیلمنامه سال گذشته در صداوسیما رد شده بودند و این موافقت از سوی آقای رحیمی، رئیس صداوسیمای کرمانشاه به دلیل این شایعه که ترس از گروه منتقدین سینما داشت، کذب بود بلکه این بار با یک بازنویسی فیلمسازی و برطرف سازی نقاط رد شده، توانستم موافقت شبکه را به دست آورم.
واقعیت امر این است که من بهعنوان سرمایه شبکه زاگرس و تلویزیون سالها در این عرصه کارکردهام و مجموعه حق کنار گذاشتن من را ندارد و منهم حق ندارم این فضا را بهراحتی کنار بگذارم چراکه ما لازم و ملزوم یکدیگریم و به نظرم این دل آنقدر وسعت پیدا کند که احتمال رنجش کم شود؛ به گواه آمار من بیشترین سابقه را در شبکه زاگرس داشتهام، ساخت ۱۸ قسمت مجموعه "خط قرمز"، ۳۹ قسمت "هفت شنبه"، "پشی کشی"، "زنگ عاشورایی" و ... فکر میکنم به من اجازه را بدهد که انتقاد کنم نه از جنس تخریبی، چون دلسوز این تلویزیون هستم.
به اعتقاد منتقدین هتل فامیلی برداشت کاملی از شهر قشنگ شبکه جم است، شوخیهایی با نکاتی دستکاریشده یا کپی خوب از این مجموعه با انتخابهایی که بنا بر گفتهها بهنوعی هموار کننده مقاصدت بودند تا هنرنمایی بازیگر (مثل شخصیت کونگ فوکار) اگر امکان داره در این مورد بیشتر توضیح بده؟
زدن برچسب کپیبرداری از مجموعه شهر قشنگ را کاملاً رد میکنم به گواه آقای "آقاجان زاده" که هنوز "شهر قشنگ" به وجود نیامده بود من "هتل فامیلی" را برای تصویب ارسال کرده بودم، من کلاً هنوز شهر قشنگ را ندیده بودم که هتل فامیلی را نوشتم.
شما اگر یک نگاه ساختاری هم به این مجموعه داشته باشید، "هتل فامیلی" درواقع کشور فامیلی است که در آن مخاطب نیازمند سرنخ است که به آن طنز بخندد، خندهای متفاوت نه از نوع لبخند به "کرمانشاه بیست" بلکه خندهای از جنس دل خنک شدن برای بیان آسیبهای اجتماعی موجود.
هتل فامیلی و وقایعی که در آن اتفاق میافتد درواقع نمادی از روند روزگذر مملکت است و کاراکترهای فعال در آن را میبایست شناسنامهدار میدیدی تا متوجه دیالوگهای ردوبدل شده در آن میشدی و من میدانستم که دارم چه میسازم و این دیدگاه در تهران چون با این نوع طنز آشنا هستند، مورد استقبال قرارگرفته و میگیرد اما در کرمانشاه چون مردم ما با یک طنز "هل پرکه ای" خو گرفتهاند و آنها را عادت دادهایم که فکر نکنند، این تفکر ایجاد میشود که بلد نیستم فیلم بسازم.
عباس ویسی با کاراکتر آشپز، که درواقع خواننده طنز است، چرا انتخابش کردی؟
من وقتی نقشها را تقسیم کردم، وی بهترین گزینه برای بازی در این نقش بود چون بهنوعی شخصیت موسیقیایی هم داشت و افرادی مانند فرهاد لاری و سیامک رعنایی که قدرت بداهه داشتند را در درگیریهای قصه جای دادم و او هم خوب در اجرای شخصیتش عمل کرد.
"فریدون معتمدیان" بهعنوان یک فعال سیاسی و رئیس خانه مطبوعات کرمانشاه و "شهریار دبیری" یکی از قدیمی های حوزه خبرنگاری که هر دو هم محترم هستند، جامعه رسانهای کرمانشاه را به این مجموعه بهنوعی حساس کرد، در وهله اول چرا از "فریدون معتمدیان" که وجه سیاسی، خوانندگی و مطبوعاتی در جامعه کرمانشاه است، استفاده کردی؟
واقعیت این است که هرکسی برای جلب نگاه کار و اثرش از ابزارهایی استفاده میکند که جلب نظر بیشتری بکند و من فکر کردم با آمدن و علاقه و پیشنهادی که خودش نشان داد، نگاه به کار من بیشتر خواهد شد و عملاً این اتفاق افتاد.
اینیک عرف و ترفند هنری در همه جای دنیا است و بازیگر نبودن معتمدیان بهنوعی با دیگر خصوصیاتش مثل شناخت دوربین، سخنوری و قدرت بیان بالا، باعث شد که در نقشش خوب ظاهر شود.
من اعتقادم این است که در هنر هیچ قاعده و قانونی وجود ندارد و ما در "هتل فامیلی" از این ترفند استفاده کردیم و البته اشکالی که در این زمینه بر ما بود که کلیشههای رایج را شکستیم، مانند نحوه دوربین گیری، ایجاد قابهای شیک و ازایندست سنتشکنیها که انتقادات زیادی را هم به همراه داشت.
انتخاب معتمدیان در این نقش به صلاحدید خودت بود و یا خودش هم نقش داشت؟
خوب این ارتباط ۷۰ به ۳۰ دوسویه بود و البته چون تقریباً هر قصه از هتل فامیلی بهصورت بداهه و در یک برگه A۴ به وجود میآمد از ذهنیت کلی، در انتخاب بازیگرانم هم سعی کردم شخصیتهایی را انتخاب کنم که به ذهنیتم در بیان دیالوگ و کاراکتر نزدیک باشند.
واقع امر این است که نقش فریدون را که به او معرفی میکردم، خودش دیالوگ میگفت و من کمترین برداشت را از فریدون معتمدیان در طول فیلمبرداری میگرفتم و مطمئناً با این تجربه خوب، اگر در کارهای بعدی از این تیپ شخصیتها بخواهم استفاده کنم، معتمدیان هم جزء گزینههایم خواهند بود.
روابط عمومی پروژه "هتل فامیلی" از قدیمیترین خبرنگاران کرمانشاه"شهریار دبیری" بود، چرا او را انتخاب کردی؟
وجه قدیمی بودن شهریار دبیری در امر خبر و خبرنگاری بر هیچیک از اهالی رسانه کرمانشاه پوشیده نیست، من هم بر همین اساس و به لحاظ بالا بردن وجه تبلیغاتی هتل فامیلی در فضای مجازی و رسانههای مکتوب استان گزینهای بهتر از وی را پیدا نمیکردم و او هم خوب و اثرگذار عمل کرد.
از فضای پر کشوقوس فیلمسازی به بعد سیاسی سعید قاسمی برویم، اکثراً شمارا در طیف اصولگرا میشناسند، چقدر این مطلب صحت دارد؟
من اصلاً با شناسنامهدار کردن افراد موافق نیستم، چرا چون یک مقطعی آقای "مسلم معین" یک مناظرهای برگزار کرد بین آقای "محمد حسین ترکمن" و آقای "حسنعلی چشمه گچی" و من را هم بهعنوان داور معرفی کرد این خود یک دلیل که من جانبداری از هیچ گروهی نمیکنم و یک دلیل دیگر اینکه یک روز شخصی به من اعتراض کرد که من درسایتم هویتم معلوم نیست، واقعیت این است که گذر زمان به من ثابت کرده که چپ و راست به هیچ دردی نمیخورد چراکه الآن خیلی از اصولگرایان منفعتطلب و اصلاحطلبان هم به این شکل هستند و به همین علت رنگ سیاسیام را بستم، اما اعتقادات خودم را دارم و امروز به این نتیجه رسیدم که خودم باشم بدون وابستگی به هیچ گروه سیاسی و درعینحال با هر دو طیف هم دوست و رفیقم.
سعید قاسمی به دیدگاه خیلیها رپرتاژ بگیر و ارتباط خوبی با بیزنس دارد و گواه آنهم وجود آگهی زیاد در سایتت میتواند باشد، نظرت در این مورد چیست؟
نگاه من به فرصتهای اقتصادی نه از روی تنگنظری بلکه بهواسطه خرد و هوشم از نگاه مقتصدانه است، به نظر من نشریهای که خوب آگهی میگیرد، نشریه خوبی است و نشان از قدرت آن دارد، به اعتقاد من مهم این است که بتوانیم مدیریت تبلیغات داشته باشیم ولو اینکه لازم باشد در امور اقتصادی گاهاً از ترفندها و گاف های بیزنس استفاده کنیم.
از طرفی در اخبار سایت اعتقادتم این است که بهعنوان یک رسانه به مخاطبم آدرنالین خوب تزریق کنم و اگر خبری هم منفی است، آن را خوب عنوان کنم؛ توانمندی، انتقاد و پیشنهاد سه اصل من در بیان این مطلب است شاید اینیک ویژگی مثبت در مقایسه با دیگران برای رسانه من باشد.
یک سوال غافلگیرانه، با توجه به باز شدن پای هنر به مشاغل سیاسی در چند سال اخیر، به حضور در شورای شهر کرمانشاه فکر میکنی؟
اصلاً دلم نمی خواهد به این عرصه وارد شوم چون اولا آنقدر کار نکرده و زمین مانده دارم که فکر نمیکنم به این زودی ها وقتش را برای این امور داشته باشم و از طرفی کلاً با این شیوه که مورد هجمه دائم خیلیها در تمامی زمینه ها باشم، مخالفم، به همین منظور به هیچ عنوان در هیچ مقطعی حاضر به ورود به شورای پر شر و شور شهر کرمانشاه نیستم و نخواهم بود.
این تجربه را الآن همکار تلویزیونی ات "ابراهیم مرادی" دارد به نظرت یک بازیگر طنز میتواند در رشد امور شهری کرمانشاه موفق باشد؟
ابراهیم مرادی در یک نگاه کالبدشکافی درواقع رای به اسمش آورد، خیلیها لایه های درونی وی را نمیشناسند و این اعتماد درواقع به کاراکتر "دنگ خاص" بود، نه "ابراهیم مرادی".
حال که مرادی به وادی قدم گذاشته دلم می خواهد دوستانه به او می گویم که رای آوردی و این بسیار خوب است اما عملکرد تو باعث ماندن یا رفتنت میشود که این مهم مقداری سخت خواهد بود، اگر ابراهیم مرادی بخواهد از "دنگ خاس" جدا نشود، اقداماتش جنبه مضحک به خودش میگیرد، مردم امروز ابراهیم مرادی را دیگر نه در قالب طنز که خواسته عامه مردم بود بلکه برای
حرف ناگفته سعید قاسمی چه میتواند باشد؟
امیدوارم خوانندگان این مصاحبه بتوانند با سعید قاسمی که امروز برش هایی از زندگی اش را مطالعه کرده اند، واقع بینانه برخورد کنند. من معتقدم آدم ها را از دور و براساس "لانگ شات"ها نباید قضاوت کرد و با عینکی که دوست داریم شخصیتهای افراد را ارزیابی و برچسب نزنیم و بیشتر یکدیگر بشناسیم، همانطور که اکثر رسانه ها با روحیه من آشنا هستند، یکی از عاداتم در فضای مجازی این است که وارد بحث نمی شوم چرا که در این فضا دیالوگها چهره به چهره نیست و "ری اکشن" ها را نمی بینیم و همین امر باعث سوء تفاهم میشود.
سروش زنگنه
ارسال نظر